ملیت :  ایرانی   -  قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(1365 -1292 ق)، عالم دینى و فقیه. در بافق به دنیا آمد و در خانواده‏اى با تقوا تربیت یافت. براى تحصیل به یزد رفت و در مدرسه مصلى، ادبیات و سطوح را نزد حاج میرزا سید على مدرس لب خندقى و دیگران فراگرفت. بافقى از ترس حكومت مستبد آن روز یزد گریخت و به نجف رفت و مورد توجه و تشویق آیت الله طباطبایى یزدى قرار گرفت و مدت 19 سال در نجف اقامت كرد و از محضر آیت الله یزدى و آیت الله كفایى خراسانى و حاج سید احمد كربلایى استفاده برد. آن گاه به ایران مراجعت و در قم سكنى گزید. وى در قم اقدام به تأسیس حوزه‏ى علمیه كرد و از آیت الله حایرى كه آن روز در اراك بودند تقاضا كرد كه حتما قم را مركز قرار دهند و براى انجام این كار قدمهاى مؤثرى برداشت، و با ایشان همه گونه مساعدت، و طلاب و واردین را همه گونه تشویق و ترغیب مى‏نمود. وى در 1346 ق به واسطه امر به معروف و نهى از منكر به تهران تبعید شد و رحل اقامت در رى افكند و تا پایان عمر در شهر رى ماند. مؤلف «گنجینه‏ى دانشمندان» كتابى در شرح حال وى به نام «التقوى و ما ادریك ما التقوى» نگاشته كه به چاپ رسیده و به زبان اردو نیز ترجمه و نشر یافته است.[1] مرحوم مبرور حجةالاسلام والمسلمین آیت‏اللَّه مجاهد و عالم متقى حاج شیخ محمدتقى بن حاج محمدباقر تاجر بافقى یزدى از علماء بزرگوار و مجاهدین پرهیزكار زمان معاصر ما و مربى و پدر روحانى نگارنده و از افرادى بودند كه حقیقه حق عظیمى بر حوزه علمیه قم و مردم ایران دارند زیرا اگر اصرار آن مرحوم بمرحوم آیت‏اللَّه حایرى موسس حوزه و همكاریهاى ایشان نبود حوزه تأسیس نمیشد و آن مرحوم یگانه مشوق و غمخوار طلاب و محصلین علوم دینیه و وحید زمان در امر بمعروف و نهى از منكر و فرید دهر در قدس و ورع و ربیع الایام در حال و حقیقت و اویس الیمان در صفا و معنویت و سلمان عصر در زهد و ولایت و بوذر اوان در شجاعت قلب و رشادت و ترویج و حمایت از امام زمانش بود. شرح احوال و مقامات معنوى او در این مختصر نگنجد رساله‏ى مستقلى بنام (التقوى و ما ادریك ما التقوى) نوشته و منتشر نموده‏ام. در اینجا هم بطور اجمال مى‏نگارم. وى در سال هزار و سیصد و نود و دو قمرى در بافق یزد متولد شده و در دامن مادر علویه و پدر متدین خود پرورش یافته و از همان اوقات با كمال پاكى و پرهیزكارى زنده‏گانى نموده و از زادگاه خود براى تحصیل به یزد و پس از چند سال بواسطه ابراز حریت و شجاعت و ابلاغ اعلان مرحوم آیت‏اللَّه طباطبائى یزدى بر علیه عالم مفتون بدنیا و حب جاه مورد تعقیب دولتیان واقع و بناچار با پاى پیاده شبانه مهاجرت به نجف نموده و در آن سرزمین هم كسب روزى حلال و هم تحصیل تا بمقام منیع اجتهاد و معنویت رسیده و چند سالى از اصول مرحوم علامه خراسانى و چندین سال از فقه مرحوم علامه یزدى استفاده كرده و در سال 1337 قمرى مهاجرت به قم و نقشه‏ى تأسیس حوزه علمیه را طرح تا ورود مرحوم آیت‏اللَّه حایرى كه موجب شد آن مرحوم تصمیم بماندن در قم و انتقال حوزه اراك را باین سرزمین مقدس نماید و با ایشان همه‏گونه مساعدت و از طلاب و واردین از محصلین تشویق و ترغیب نموده تا سال 1346 قمرى كه بواسطه امر بمعروف و نهى از منكر تبعید به تهران و رحل اقامت قهرى برى افكند و بخدمات دینى پرداخته تا در دوازدهم جمادى‏الاولى سال 1365 قمرى كه در اثر عمل جراحى در بیمارستان فیروزآبادى با پیش‏بینى قبلى خودش از دنیا رفته و با تشییع مفصلى حمل به قم و در مقبره آیت‏اللَّه حایرى مدفون گردید. از كلمات اوست كه مى‏فرمود على بن مهزیار اهوازى بیست سال از اهواز بمكه رفت تا حضرت ولى عصر امام زمان علیه‏السلام را زیارت كند چرا یك مرتبه و یا شب نیمه ماه شعبان بكربلا نیامد تا حضرتش را در كنار قبر جدش حضرت امام حسین علیه‏السلام ملاقات كند، و آن مرحوم از متشرفین زمان بود كه كرارا این توفیق نصیبش گردیده بود چنانچه حقیر در آثار الحجه والتقوى و بستان الرازى نگاشته‏ام. حاج شیخ محمدتقى بافقى یزدى اباذر زمان خود بود كه حوزه علمیه قم را به امر و اشاره حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشریف با دعوت از مرحوم آیت‏اللَّه حائرى یزدى به اقامت در قم بنیان‏گذارى كرد و خود از سال 1340 تا 1346 قمرى هجرى معاون مرحوم حائرى و پدر مهربانى براى طلاب و محصلین آن زمان و آن دوره بود و آقایان طلاب تمام نیازمندیهاى خود را به ایشان مراجعه و رفع نیازشان مى‏شد. مرحوم بافقى گذشته از مقام علمى و فقاهت و زهد و پارسائى مردى مجاهد بر علیه بیدادگران و مبارز با منكرات و متظاهرین گناه بود و از ملامت هیچ ملامت كننده از شاه و روحانى و اقشار دیگر كمترین خوف و هراسى نداشت و با ستمگران و طاغوتان و رژیم پلید دولت رضاخان (زندیق) سرسختانه مبارزه مى‏كرد و تنها كسى بود علنا جنایات و مظالم شاه را اعلان و براى وى پیامها و نامه‏هاى داغ سوزنده‏تر از هر آتشى مى‏فرستاد. امام خمینى كه بسیار مورد علاقه مرحوم بافقى مجاهد بود از اصحاب و مریدان خاص آن مرحوم بود و غالبا در مدرسه فیضیه یا نقاط دیگر كه آن مرحوم اقامه جماعت مى‏كرد به ایشان اقتدا مى‏نمود و در شبهاى جمعه كه آن مرحوم به مسجد جمكران مى‏رفت با ایشان همراهى مى‏نمود. مرحوم مجاهد بافقى براى امام بهترین مربى و آموزنده‏ترین مدرسین اخلاقى بود كه درس شهامت و شجاعت و صبر و استقامت را در حوادث و رویدادهاى مبارزه از زندان و تبعید و شكنجه و آزار مى‏آموخت. این نویسنده در خاطر دارم كه امام در عصرهاى پنجشنبه و جمعه در مدرسه فیضیه درس اخلاق یعنى درس انسان‏سازى مى‏فرمود و عنوان درسش آیه كریمه (یا ایها الذین آمنو اتقواللَّه و لتنظر نفس ما قدمت لغد اتقواللَّه ان اللَّه خبیر بما تعلمون) بود اى گرویدگان پرهیز كنید و باید هر انسانى بیاندیشد كه براى آتیه‏اش چه پیش فرستاده و پرهیز كنید كه خداوند آگاه است كه چه مى‏كنید. امام غالبا وقتى مى‏خواست یك انسان كا مل و مؤمن حقیقى و مجاهد واقعى را بعنوان الگو و نمونه زمان معرفى كند كه شیاطین تسلیم او شده و به او ایمان مى‏آورند مى‏فرمود سفرى به شهر رى زاویه مقدسه (حضرت عبدالعظیم علیه‏السلام) نموده و او را زیارت كنید. و خودشان در هر ماه یك یا دو بار براى زیارت و دیدار مرحوم بافقى مجاهد كه در آنوقت در آنجا تبعید بودند راهى رى مى‏شدند در خاطر دارم كه بعضى از روشندلان و اهل معنى در آن زمان كه از دور یا نزدیك به شهر رى مى‏رفتند به زبان حال و قال مى‏سرودند. چه خوش بود كه براید بیك كرشمه دو كار زیارت شه عبدالعظیم (ع) و دیدن یار (یعنى اباذر زمان و مسلمان دوران حجةالاسلام مجاهد حاج شیخ محمدتقى بافقى) امام در مدت شش سالى كه مرحوم بافقى در قم با رژیم كثیف شاه و عمال خائن و ستمگران او در شهرستان علمى و مذهبى قم (فرماندار و رئیس شهربانى و..) مبارزه و امر به معروف و نهى از منكر مى‏كرد از نزدیك به ایشان مراوده و از كردار و گفتار او تمامى درس شهامت و مجاهده با ستمگرى و مبارزه با گناه بود سرمشق مى‏گرفت و خود را آماده براى قیام و نهضت بزرگ مى‏نمود. و مرحوم بافقى هم چون مؤمن پاكدل و یكى از مصادیق حقیقى (المؤمن ینظر بنوراللَّه) در سیما و چهره درخشان امام آثار نبوغ با طاغوتیان و مجاهده در راه حق مشاهده مى‏كرد و در موقع اقامتش در قم عنایت مخصوص به امام داشت و در پاره‏اى از امور سفارش وى را به مرحوم آیت‏اللَّه حائرى مى‏كرد و بعد از گرفتارى و تبعیدش به شهر رى به محصلین و دیگران توصیه آن بزرگوار را مى‏نمود و حتى خود این نویسنده را كه به ارشاد و رهنموئى معظم له براى تحصیل به قم آمدم به آشنائى و مراوده با امام تاكید فرمود. و به همین سبب این حقیر از اوائل ورودم به قم در سال 1357 قمرى با آن بزرگوار آشنا و مورد تشویق و محبتشان قرار گرفته و تا این زمان كه حدود چهل سال است افتخار ارادت به ساحت قدسشان را دارا و یكى از جان‏نثارانشان مى‏باشم.