روح اللَّه خالقی
ملیت : ایرانی
-
قرن : 14
منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(1344 -1285 ش)، موسیقیدان و نویسنده. در كرمان متولد شد. در دامان پدر و مادرى كه هر دو در نواختن تار مهارت داشتند تربیت یافت و از همان دوران كودكى به موسیقى علاقهى زیادى نشان داد. دورهى دبیرستان را در مدرسهى آمریكایى و دارالفنون تهران طى كرد، سپس به مدرسهى عالى موسیقى رفت و تحت نظر استاد علینقى وزیرى به فراگرفتن موسیقى پرداخت. وى پس از فراگیرى ویولن و پیشرفت در دروس علمى و نظرى موسیقى، به تدریس در همان مدرسه مشغول شد. خالقى پس از دریافت لیسانس از دانشسراى عالى، در رشتهى ادبیات فارسى، یك سال بعد در سال 1313 ش وارد وزارت فرهنگ شد و در سال 1320 ش معاون اداره كل موسیقى كشور و معاون هنرستان عالى موسیقى گردید. او پس از عمل جراحى سرطان معده، در اطریش درگذشت و در مقبرهى ظهیرالدوله تهران دفن شد. از اقدامات وى: تاسیس انجمن موسیقى ملى؛ تاسیس هنرستان موسیقى ملى و از تالیفاتش: «ساز و آهنگ باستانى یا تاریخ موسیقى»؛ «سرگذشت موسیقى ایران»؛ «سرودهاى دبستان»؛ « نظرى به موسیقى»؛ «همآهنگى موسیقى». و از تصنیفاتش: «رنگارنگ»؛ «یار رمیده»؛ «وعدهى وصال»؛ «بهار عشق»؛ «امید زندگانى» و چندین اثر دیگر.[1]
روحاللَّه خالقى، در سال 1285 در شهرستان كرمان متولد شد و از شاگردان ممتاز و بزرگ استاد علینقى وزیرى بود، وى یكى از مفاخر موسیقى ملى ایران بود، بهترین سالهاى زندگى خود را صرف پیشرفت موسیقى ملى ایران و تعلیم و تعلم هنرجویان در راه این هنر ارزنده و آسمانى و ظریف كرد و خودشناختى كامل و همهجانبه در موسیقى ایرانى و فرنگى داشت.
آثار متعددى، شامل متدها و دستورهاى علمى براى تدریس موسیقى ملى، قطعات اركسترى، قطعات آواز، اتودها، آثار ساده براى مدارس، كتابها و نوشتهها و رسالات علمى از جمله: «نظرى به موسیقى» و «سرگذشت موسیقى ایران» در دو جلد و غیره... از او به جاى مانده كه داراى ارزشى گرانبها و پربار مىباشند.
آهنگها و دیگر آثار استاد خالقى بالغ بر یكصد آهنگ مىباشد كه همگى آنها تم ایرانى دارند و اصالت موسیقى ایرانى كاملاً در آنها رعایت گردیده است. از جمله: «آمدى حالا چرا» با شعر استاد شهریار و دو ترانه بختیارى و آهنگهاى: «ور ساقى»، «نواى عروس»، «رقص چىبى»، «آه سحر»، «سرود آذرآبادگان»، «سرود اصفهان»، «قوچانى»، «بهار عاشق»، «مستى عاشقان»، «شب جوانى و شب من» و «مى ناب» كه یكى دیگر از آثار خوب و به یادماندنى این استاد كمنظیر و فرهنگ صوتى ایران است.
شادروان روحاللَّه خالقى، از سن شانزده سالگى به خدمت زندهیاد كلنل وزیرى درآمد و مدت چهل و سه سال در خدمت استاد بود و كلیه كارهاى خود را در امور موسیقى زیر نظر ایشان انجام مىداد و به قدرى به استاد خود عشق مىورزید كه جلد دوم كتاب «سرگذشت موسیقى ایران» را اختصاص به استاد بزرگوار خود داد.
سرودهاى دلنشین و جاودانى مثل سرود «اى ایران» با شعر زیباى دكتر حسین گلگلاب و برنامههاى جالب و متنوع «گلها» وجود دارد كه نشان دهنده دانش موسیقى و ذوق هنرى این هنرمند بىنظیر ایران است.
استاد روحاللَّه خالقى، علاوه بر ریاست هنرستان موسیقى ملى، تا هنگام فوت رهبرى اركستر «گلها» و عضویت شوراى موسیقى رادیو ایران را به عهده داشت. سالها نیز سرپرستى اركسترهاى شماره یك و دو رادیو به عهده او بود و برنامهى جالب و به یاد ماندنى «یادى از هنرمندان» را كه از بزرگان موسیقى و هنرمندان ارزنده و فقید یاد مىكرد از دیگر كارها و آثار برجسته او مىباشد. یكى دیگر از آثار و خدمات بزرگ اى ابرمرد موسیقى ایران، برنامه «ساز و سخن» بود كه در آن مطالبى راهگشا و آموزنده دربارهى موسیقى براى اهل این فن داشت.
استاد روحاللَّه خالقى، سالها از بیمارى سرطان معده رنج مىبرد و پس از یك عمل جراحى معده تا حدودى بهبودى حاصل كرد و پس از بهبودى باشوق و فعالیت هرچه تمامتر به كار موسیقى پرداخت و هیچگاه در تمام مدت بیست و چهار ساعت شبانهروز، جز چند ساعتى جهت استراحت بقیه را به كار ساختن آهنگها و نواهاى دلانگیز، جسم بیمار خود را تسكین مىداد. ولى پس از چندى بیمارى و درد او را راهى سفر اتریش كرد و در بیمارستان شهر سالزبورگ بسترى شد و دوباره مورد عمل جراحى قرار گرفت اما متأسفانه دو روز بعد از عمل در شبانگاه بیست و یكم آبانماه سال 1344 دار فانى را وداع گفت و موسیقى ایران و دوستدارانش را در اندوه و ماتم بسیار باقى گذاشت.
از زندهیاد استاد روحاللَّه خالقى دو فرزند دختر و پسر به یادگار ماند كه دختر راه پدر را در پیش گرفت و خود موسیقىدانى بزرگ و فخرآفرین گردید.
روحاللَّه خالقى، مردى بود باتقوى و باایمان كه بعد از خداوند و ائمه اطهار (ع)، تمام ذرات وجودش مملو از عشق به ایران و ایرانى بود و براى سربلندى وطنش ایران و به زیستى مردم این سرزمین همیشه به درگاه حضرت اهدیت دعا مىكرد و آرزومند سعادت ایرانیان بود، سرود زیبا و جاودان «اى ایران، اى مرز پرگهر» وى نمونهى بارز این ایران دوستى او مىباشد.
زندهیاد استاد روحاللَّه خالقى، هیچگاه نمىمیرد و همواره یادش در خاطر مردم ایران و ایران دوستان و در تاریخ موسیقى و هنر ایران براى همیشه جاودان خواهد ماند، چه وى زندگانى بارور و پربار فرهنگى و هنرى داشت.
شادروان روحاللَّه خالقى، یكى از بزرگمردان تاریخ موسیقى كشور است كه خدمات بزرگ و شایان توجه او هیچگاه فراموش نخواهد شد و نامش در تاریخ موسیقى ایران جاودان خواهد ماند.
دربارهى این استاد گرانقدر موسیقى ایران، زندهیاد محمدعلى امیرجاهد مىنویسد:
«استاد خالقى هجده ساله بود كه در كلاس كلنل وزیرى وارد شد. استاد مىنویسد: «هنگامى كه آقاى روحاللَّه خالقى تحصیل موسیقى مىكرد، هوش سرشار و اشتیاق فطرى او مرا امیدوار مىنمود، حتى آینهى درخشان و خدماتى را در این زمینه از او انتظار داشتم».انتظارى كه استاد از شاگرد بااستعدادش داشت به بهترین وجهى به منصهى ظهور رسید.
خالقى در 1313 دانشنامهى خود را از دانشسراى عالى گرفت و در سال 1320 معاون اداره موسیقى كشور شد و تا سل 1325 همكارى با استاد داشت. خالقى در سال 1323 به تأسیس انجمن موسیقى ملى اقدام كرد و در مدت كوتاهى توانست در این كار توفیق كامل حاصل كند و در سال 1328 بالاخره موفق به تأسیس هنرستان موسیقى ملى گردید. از آثار این هنرمند كه ناشى از غرور ملى است (سرود اى ایران) است كه در سال 1323 زمانى كه ارتش خارجى در ایران اقامت داشت ساخت و آهنگ آذربایجان سبك خالقى پیروى از روش استاد علینقى وزیرى است، تألیفات پرقدر وى «نظرى به موسیقى» در دو جلد (همآهنگى موسیقى) و آهنگهاى محلى ساحل دریاى مازندران و سرگذشت پنجاه سالهى موسیقى ایران است در دو جلد».
زندهیاد، حسینعلى ملاح درباهى استاد روحاللَّه خالقى مىنویسد:
«روحاللَّه خالقى، موجودى بود كه در مهر و صفا و پاكى طینت كمنظیر بود. هنرمندى بود كه سرمایه علمى خود را به روزگار دراز و بارنج و محنت بسیار اندوخته بو د، بىمنت براى پیشرفت هنر كشورش تا دم واپسین آسوده نشست...»
مرگ استاد روحاللَّه خالقى، چنان ضربهاى بزرگ و سهمگین به موسیقى اصیل ایران زد كه شاید بتوان گفت كه تا صد سال آینده هم جبران نخواهد شد و كسى جاى این بزرگمرد موسیقى اصیل ایران نخواهد گرفت.
سرود اى ایران
آهنگساز آقاى روحاللَّه خالقى
شعر از: آقاى حسین گلگلاب
بند اول
اى ایران اى مرز پرگهر
اى خاكت سرچشمهى هنر
دور از اندیشهى بدان
پاینده مانى تو جاودان
اى دشمن ار تو سنگ خارهاى من آهنم
جان من فداى خاك پاك میهنم
مهر تو چون شد پیشهام
دور از تو نیست اندیشهام
در راه تو كى ارزشى دارد این جان ما
پاینده باد خاك ایران ما
بند دوم
سنگ كوهت در و گهر است
خاك دشتت بهتر از زر است
مهرت از دل كى برون كنم
برگو بىمهر تو چون كنم
تا گردش جهان و دور آسمان بپاست
نور ایزدى همیشه رهنماى ماست
مهر تو چون شد پیشهام
دور از تو نیست اندیشهام
در راه تو كى ارزشى دارد این جان ما
پاینده باد خاك ایران ما
بند سوم
ایران اى خرم بهشت من
روشن از تو سرنوشت من
گر آتش بارد به پیكرم
جز مهرت در دل نپرورم
از آب و خاك و مهر تو سرشته شد گلم
مهر اگر برون رود گلى شود دلم
مهر تو چون شد پیشهام
دور از تو نیست اندیشهام
در راه تو كى ارزشى دارد این جان ما
پاینده باد خاك ایران ما
مقالات و مطالب متعدد و فراوانى در مطبوعات به هنگام مرگ خالقى نوشته شد كه از آن جمله علىمحمد رشیدى محقق و نویسنده محترم در یادداشتى كه در مجله موزیك ایران شماره 140 آذرماه 1344 درج گردید، چنین نوشت:
مرگ خالقى یك فاجعه بود. فاجعهاى كه سراپاى وجود انسان را مىلرزاند و اندوهى عمیق و ناگفتنى در انسان بوجود مىآورد. مرگ یك انسان امر تأثرآورى است. ولى مرگ سرنوشت محتوم و مقدر همه انسانهاست و از آن گریزى نیست انسانها بوجود مىآیند و در طلب حیات و زیست به تكاپو برمىخیزند و سرانجام به بستر مرگ مىروند. ولى جاى خالى آنها را كسان دیگر پر مىكنند و زندگى همچنان ادامه مىیابد. اما فاجعه در آنجاست كه جاى یك انسان، خالى بماند و كس دیگر نتواند این خلأ را پر كند و به عبارت دیگر ادامهدهنده زندگى و راه و روش او باشد و امروز ما در دورهاى زندگى مىكنیم كه در زمینه هنر و موسیقى هركس كه مىمیرد، جاى او خالى مىماند، چند سال از مرگ صبا مىگذرد و هنوز در انتظار آن هستیم كه نوازندهاى به قدرت و اصالت او بوجود آید، در ایام اخیر محجوبى مرد، معروفى مرد آیا كسى هست كه بتواند ترانهها و تصنیفهاى اصیل و زیبائى بسان محجوبى بوجود آورد و آیا كس دیگر قادر خواهد بود كه مانند معروفى نگاهدارنده امین دستگاههاى موسیقى ایران باشد. امروز بار دیگر مرگ خالقى این خلأ را بوجود آورده است و ما با مرگ او یكى دیگر از خدمتگزاران صدیق و اصیل و شاخص موسیقى ایران را از دست دادیم موسیقىدانى را از دست دادیم كه تمام زندگیش را وقف موسیقى ایران كرد و در هر جا و هر زمان در راه ترقى و تكامل موسیقى ایران گام برداشت. و آثار او نشاندهنده این واقعیت است كه اگر انسان اراده كند و فرهنگ و هنر ملت خود را بدرستى بشناسد، هیچگاه از راه راست منحرف نخواهد شد. راه خالقى مشخص بود در نوشتهها و گفتهها و سرودهایش این حقیقت موج مىزد كه:
«موسیقى ایران را فراموش نكنیم و در حفظ و نگاهدارى آن كوشا باشیم و در راه اعتلاء و تكامل آن گام برداریم».
با مرگ خالقى دفتر یك مكتب مهم و اساسى در موسیقى ایران بسته شد. مكتبى كه پایهگذار آن آقاى وزیرى بود. این مكتب چه بود؟ این مكتب آغاز راه تحول در موسیقى ایران بود در دورانى كه به موسیقیدان و نوازندگان عمله طرب مىگفتند و موسیقى ارجى نداشت و موسیقى ایران در یك زمینه محدود درجا مىزد، همت مردانه و آهنین وزیرى باعث شد كه موسیقى ایران در خط سیر دیگرى بیفتد و مسائل تازهاى در اینباره مطح گردد وزیرى در حد توانائى و قدرت خود براى تحول و تكامل در موسیقى ایران جدوجهد كرد و خالقى نیز تا آنجا كه امكانات اجازه مىداد و تا حد دانش و بینش خود راه و روش استاد را ادامه داد. خالقى ادامهدهنده صادق مكتب وزیرى بود و باشخصیت والاى خود در راه تحقیق هدفهاى استاد كوشش مىكرد. مكتب وزیرى باعث شد كه دیگر موسیقیدانان، عمله طرب نباشند. شخصیت داشته باشند و بالاتر از همه هنر خود را به هر قیمتى نفروشند.
وزیرى درباره مرگ خالقى در مصاحبهاى گفت: «... من با مرگ خالقى، فرزندم را از دست دادم.»
این جمله نشاندهنده واقعیتى است. خالقى فرزند معنوى و مجازى وزیرى بود كه متأسفانه خالقى فرزندى كه بتواند راه و روش وزیرى و خودش را ادامه دهد. بجاى ننهاد و مرگش نقطه پایانى به سرانجام زندگى و عمر این مكتب بود. امروز كه به اطراف خود نظر مىافكنیم، مىبینیم كه با همان مسائلى كه وزیرى در شروع كار با آنها مواجه بود، روبرو هستیم. با عملههاى طرب، با عروسكهاى سرخاب سفیداب مالیده، با ایدهآلهاى پست و مبتذل با طرز فكرى كه از حدود پائین تنه فراتر نمىگذرد و بالاخره با واسطههاى حقیر و روسپىهاى بزرگوار!!
ارزش موسیقى هر جامعه بسته به شخصیت موسیقیدانان آن جامعه است. اگر موسیقى ملتى پست باشد، مبتذل باشد، حقیر باشد، ناشى از آن است كه موسیقیدانان آن جامعه پست و مبتذل و حقیر هستند و اگر موسیقى ملتى اصیل باشد، والا باشد، باارزش باشد. معلوم است كه موسیقیدانان اصیل و شایستهاى این ارزش را به موسیقى آن ملت دادهاند. خالقى موسیقیدان باارزشى بود و آثار او اصیل و ارزنده است. شخصى بود كه تاریخ موسیقى ایران نام او را با حروف زرین در قلب صفحات خود ثبت خواهد كرد و فراموش نكنیم كه تاریخ داورى راستین و بىغرض است.
امروز خالقى مرده و موسیقى ایران با مرگ او جامه عزا به تن كرده است. امروز یك سنگر خالى مانده و سنگربان به ابدیت پیوسته است، راستى كیست كه از خالى بودن سنگر احساس تأسف نكند؟. سنگرى كه از اصالت و هستى موسیقى ایران جانانه دفاع مىكرد. آیا امروز كسى هست كه بتواند همچون سنگربان مرده به دفاع از اصالت موسیقى ایران برخیزد؟ و یا اینكه سنگر همچنان خالى خواهد ماند؟!.»
دربارهى آثار و تألیفات، روحاللَّه خالقى، دكتر ساسان سپنتا، هنرمند، موسیقیدان و نویسنده دانشمند در همان زمان چنین نوشت:
«قیافه هوشیار و صمیمى او همراه با دقت و صراحت خاصى كه داشت در اولین نظر، توجه را جلب مىكرد، پس از چند لحظه انسان بخوبى درمىیافت كه مصاحب او مردیست دقیق، صمیمى و بىنظیر كه وسعت اطلاعات او بخصوص در زمینه موسیقى كه رشته محبوب او بود انسان را بشگفتى و تحسین وامىداشت. در قضاوتهایش بىنظرى خاص وى كاملاً هویدا بود و بهعكس اكثر هنرمندان ما در قضاوت عادل و بىنظر بود.»
با وجودى كه حس حسادت اكثر قریب به اتفاق هنرمندان ما را از بىنظر بودن معاف داشته است. خالقى نسبت به دوستان و اساتید و هنرمندان سلف احترام و حقشناسى خاصى قائل بود، و هیچگاه حقشناسى و تمجید از زحمات دیگران را فداى خودنمائى نكرد.
كتاب سرگذشت موسیقى او در زمینه معرفى موسیقىدانان نیم قرن اخیر بخوبى این خصلت پسندیده وى را ظاهر مىسازد، وى به معرفى هنرمندانى پرداخت كه در زمان خود نامى داشتند ولى امروزه اكثر آنان گمنام بودند خالقى از زحمات و محرومیتها و خدمات آنان سخن گفت و بمعرفى آثارشان پرداخت.
روحاللَّه خالقى در سال 1285 در كرمان متولد شد، در هفت سالگلى وارد مدرسه آمریكائى تهران شد و در تحصیلات مقدماتى را در آنجا طى كرد و از همان زمان تحصیل علاقه و اشتیاقش به ادبیات زبانزد دوستان وى بود در خانواده آنها رفت و آمد داشت كه به پدر و مادر روحاللَّه تار مىآموخت این فرد بنام غلامرضا شیرازى بود و روحاللَّه به او «عموجان» مىگفت، در همان زمان كه تصانیف عارف در مجالس خانوادگى او نواخته مىشد، روحاللَّه علاقه خاصى به موسیقى در خود حس مىكرد و اغلب اشعار این تصنیفها را فرامىگرفت و در تنهائى با خود زمزمه مىكرد، غلامرضا شیرازى نوازنده تار به صداى خوش روحاللَّه پى برد و به او توصیه مىكرد كه آواز بخواند ولى كودك خردسال خجالت مىكشید، خالقى با شنیدن آهنگها و اشعار مهیج عارف قزوینى شور دیگرى در خود مىیافت و نغمات دلنشین موسیقى از كودكى او را شیفته خود كرد، وى مىخواست نزد اساتید زمان به آموختن این هنر بپردازد ولى در ابتدا نتوانست اجازه پدرش را كسب كند و پدرش عقیده داشت كه او باید تحصیلات خود را ادامه دهد، ولى روحاللَّه در ضمن تحصیل به نواختن تار و ویولن پرداخت.
آشنائى به موسیقى و خدمات هنرى
در آن زمان كه خالقى شور موسیقى را در خویش یافت امكانات تحصیل موسیقى مانند امروز نبود، و صحبت كردن از این هنر حرام بود، در سه سال قبل (1341) كه از آمریكا با وى مكاتبه داشتم خالقى در یكى از نامههایش در این مورد به من نوشت (خوب به یاد دارم وقتى در سالهاى 1300 و 1301 یعنى در چهل سال قبل مشق موسیقى مىكردم ویولن را در زیر عبا بوسیله بندى كه بدوش مىانداختم نگاه مىداشتم كه دیده نشود و مردم لعن و نفرین و مذمت نكنند و یا كسى آنرا نشكند. هنگامى كه براى اولین بار كتاب دستور تار وزیرى را خواندم دریافتم كه موسیقى علم است و قبل از آن این مطلب خبرى نبود، حالا كودكان هم نام باخ و بتهوون را مىدانند در صورتى كه در آن زمان كسى از علم موسیقى اطلاع نداشت.
روحاللَّه مدتى به نواختن تار و ویولن پرداخت. در همان زمان علینقى وزیرى از اروپا بازگشته بود و در سال 1303 مدرسه عالى موسیقى را تأسیس كرد، خالقى براى ادامه تحصیلات موسیقى خویش با یك دنیا شوق و علاقه بدانجا شتافت، تعلیمات مدرسه موسیقى چنان وى را بخود مشغول كرد كه در سال 1304 ناگهان كلاس چهارم متوسطه را ترك گفت و از آن به بعد شب و روز در مدرسه موسیقى وزیرى به آموختن پرداخت.
خالقى در آن زمان روزى هشت ساعت ویولن مىزد و در فواصل آن به خواندن تئورى و سلفژ و هارمونى مشغول بود، و از روى كتب فرانسه و انگلیسى كه از وزیرى مىگرفت تحصیلات موسیقى خود را نزد او تعقیب مىكرد. همچنین یك دوره هارمونى را وسیله مكاتبه با مدرسه اونیورسل پاریس تحصیل كرد و همین دوره اساس كتاب همآهنگى او شد كه بعدها منتشر كرد.
خالقى مدتى نیز به فراگرفتن موسیقى اروپائى مشغول بود و مدتى نزد آقاى خوتسیف استاد ویولن بنواختن ویولن پرداخت، خالقى از همان دوران تحصیل موسیقى علاقه خود را به رشته آهنگسازى و رهبرى دریافت و به این مناسبت به تحصیل تعمق در این رشته پرداخت. او مدتى مجدداً به فكر ادامه تحصیل خویش افتاد و تحصیلات خود را تعقیب كرد و در سال 1313 موفق به اخذ لیسانس در رشته ادبیات گردید.
خالقى پس از خاتمه تحصیلات خود در سال 1314 وارد خدمت دولت در وزارت فرهنگ گردید و ابتدا به عنوان دبیر هنرستان موسیقى مشغول بكار شد در همین دوران بنا به مقتضیات زمان آقاى علینقى وزیرى كناره گرفت و اداره موسیقى و هنرستان موسیقى به دست آقاى مینباشیان سپرده شد، از آنجائى كه همه كارهاى ما افراط و تفریط است و در هیچ موردى رویه اعتدال را در نظر نمىگیریم پس از روى كار آمدن مینباشیان موسیقى ایرانى به كلى از برنامهها حذف شد و رویه افراطى طرفدارى موسیقى غربى و طرد موسیقى ملى اعمال گشت در سال 1320 مجدداً وزیرى به ریاست اداره موسیقى كشور و هنرستان عالى موسیقى منصوب شد، و خالقى با سوابق ادارى و اطلاعات جامع و سوابقى كه با وزیرى داشت به عنوان معاونت وى مشغول به كار گردید.
آنها سعى كردند مجدداً علاقه هنرجویان را به هنر ملى جلب كنند ولى با وجود سعى بسیار از آنجائى كه در زمان تصدى مینباشیان عقاید دیگرى ترویج شده بود، كوشش جهت اشاعه موسیقى ایرانى در محیط هنرستان بىفایده بود و با مقاومت و دستهبندى عدهاى از هنرآموزان و هنرجویان مواجعه شد، در سال 1325 بار دیگر آقاى وزیرى از كار كناره گرفت و پس از بركنارى وى بار دیگر موسیقى ملى در اداره و هنرستان موسیقى تحریم شد و كسى را یاراى آن نبود كه از موسیقى ملى صحبتى به میان آورد. در اینجا ذكر این نكته لازمست كه اشخاصى كه سنگ موسیقى غرب را به سینه مىزدند خود از موسیقى ملى ایران هیچ اطلاعى نداشتند و به زعم آنكه انسان دشمن چیزیست كه نمىداند علم مخالفت برافراشته بودند، تا آنجا كه من اطلاع دارم نه آقاى مینباشیان، بلكه آقاى پرویز محمود نیز اطلاعى از موسیقى ایران نداشتند و هر دو از همان اوان طفولیت براى تحصیل به اروپا رفته بودند بنابراین به هیچوجه صلاحیت این كار را نداشتند و با عقاید خود ضربههاى جبران ناشدنى به هنر ملى ایران وارد ساختند، چند سال قبل در كتابخانه كنگره در واشنگتن موقعى كه تفحص مىكردم به جزوه كوچكى رسیدم كه آقاى پرویز محمود براى گذرانیدن رساله دكتراى خویش درباره موسیقى ایرانى نوشته بود، و در این جزوه به نحو احسن از نوشتههاى خالقى استفاده كرده عجب اینجاست كه این مرد در ایران علاقه به موسیقى ملى نشان نمىداد و در آمریكا براى اخذ مدرك دست به دامن همین موسیقى ملى تحریم شده زده بود.
بارى در این دوران خالقى با تمام كارشكنىها و حسادتها و عدواتهاى مغرضین سودجو جاهطلب در سال 1323 به تأسیس هنرستان موسیقى ملى پرداخت، و در كنسرتهاى انجمن موسیقى ملى كه خود رهبرى اركستر آن را به عهده داشت آهنگهاى اصیل موسیقى ایرانى همراه با ساز نوازندگانى چون صبا و آواز بنان و عبدالعلى وزیرى به گوش هنردوستان مىرسید. خالقى اولین كسى است كه آهنگهاى محلى را براى اركستر تنظیم كرد هنرستان او همان منزل او بود و محلش در خیابان هدایت واقع بود، خالقى مردى مثبت بود و با وجود تمام ناملایمات موقعى كه حتى استاد علینقى وزیرى گوشهنشینى انتخاب كرد خدمات او را تعقیب كرد. در همان زمان موقعى كه در زیرزمین هنرستان موسیقى ملى در خیابان هدایت كه دفتر كارش بود او را مىدیدم از كارش راضى به نظر مىرسید و مشغول تهیه كتابهاى ویولن بود كه بعدها به چاپ رسید. خالقى محیطى براى هنرجویان موسیقى ملى بوجود آورده بود كه نتایجش بعدها بارور شدند و اكنون اكثر نوازندگان خوب شاگردان هنرستان او هستند. خالقى یك صفحهخانه بسیار باارزش جهت هنرستان تشكیل داد و تعداد قابل ملاحظهاى از صفحات موسیقى ایرانى را از بدو ضبط صفحه جمعآورى كرد تا مورد استفاده هنرجویان هنرستان و سایر هنرپژوهان واقع شود، همچنین مدتها در رادیو برنامه «یادى از هنرمندان» را تنظیم و تهیه مىكرد و در این برنامهها شرح حال كوتاهى از هنرمندان گذشته و حال با ذكر نمونه از ساز آنها اجرا مىشد و براى اولین بار شرح حال و آثار هنرمندانى چون درویش را از رادیو بگوش هنرمندان رسانید نمىدانم امروز چه كسى برنامه بیاد او اجرا خواهد كرد؟!
خالقى تا چند سال قبل كه هنرستان موسیقى ملى دولتى و جزو اداره هنرهاى زیبا (وزارت فرهنگ و هنر قبلى) شد با زحمات فراوان موسیقیدانان ایرانى را در هنرستان بدور هم گردآورده بود و آنجا تنها كانونى بود كه موسیقى ایرانى صحیح و علمى تدریس مىشد ولى از این زمان دلسردى و ناامیدى خالقى آغاز گشت.خالقى مىگفت:
«كسى به حرفهاى من گوش نمىدهد و هر پیشنهادى مىدادم در كشو میزها بایگانى مىشد، هنرستان به صورت یك اداره درآمد و خود من از شور و شوق اولیه افتادم و فقط مثل یك كارمند انجام وظیفه مىكردم.»
در 27 خرداد 1338 جشن كوچك ولى صمیمانهاى به مناسبت خاتمه سال تحصیلى در هنرستان موسیقى ملى برپا بود آقاى خالقى رئیس هنرستان نیز از عدهاى از رؤساى اداره هنرهاى زیبا و كلیه هنرآموزان و هنرجویان دعوت كرده بود، در این جلسه آقاى خالقى ضمن سخنرانى خود گفت: «وضع مادى هنرستان پس از دولتى شدن خوب شد- پیانو تهیه شد- ساختمان مجلل شد. اسباب و لوازم كار بیشتر فراهم گردید ولى از لحاظ معنوى هنرستان بسیار عقب رفته است.
... من كار خود را كردهام. قصد ما آن بود كه نظریه استاد وزیرى را كه تأسیس هنرستانى براى موسیقى ملى و بالنتیجه بخاطر حفظ آن موسیقى بود تأمین كنیم و این كار را هم كردیم و امروز دیگر با كنارهگیرى افراد جویندگان از راه نخواهند ماند.
لذا بهتر است جوان جویاى نام و باحرارت و پركارترى بجاى من برگزیده شود كه بهتر بتواند به كارها رسیدگى كند و با اداره دمسازى و همزیستى بیشترى داشته باشد».
پس از این مطالب خالقى گفت كه تقاضاى بازنشستگى خواهد نمود و از كار كناره خواهد گرفت و با وجود آنكه آقاى علینقى وزیرى كه در آن جلسه حضور داشت تقاضا كرد كه خالقى از تصمیم خود منصرف شود او نپذیرفت و بعداً تقاضاى بازنشستگى نمود.
متأسفانه تقاضاى بازنشستگى او قبول شد و از آن تاریخ (1338) خالقى با هنرستان موسیقى ملى كه خود مؤسس و بنیانگذار آن بود و آنجا را چون خانه خود دوست مىداشت خداحافظى نمود.
در همان زمان كه خالقى بازنشسته شده بود مجله موزیك ایران به آئین جوانمردى از شخصیت خالقى و گذشته پرافتخار وى مردانه دفاع كرد و یكى از شمارههاى مجله (شماره پنجم سال هشتم) را به او اختصاص داد. اینجانب نیز مقالاتى تحت عنوان «خالقى و موسیقى ایران» در همان زمان تقدیم علاقمندان نمودم و بشرح خدمات و آثار وى پرداختم.
خالقى پس از بازنشستگى باز به خدمات خود ادامه داد، وى رهبر اركستر گلها گردید و آهنگهاى اصیل موسیقى ایران را در برنامه گلهاى رادیو اجرا كرد همچنین بعضى تصنیفهاى عارف را جهت اركستر تنظیم نمود و با اركستر بزرگ گلها اجرا كرد، خالقى مردى مثبت و فعال بود، تا ایام آخر با وجودى كه از كسالت مزاج ناراحت بود از كار دریغ نمىكرد، وسعت معلومات و اطلاعات او در زمینه موسیقى ایرانى بىنظیر بود، در این سالهاى آخر موقعى كه در باغچه مصفاى او در كوى همایونى تجریش به خدمتش مىشتافتم به شنیدن نوار و تنظیم آهنگ مىپرداخت، نوارهاى خوبى نیز جمعآورى نموده بود روزى نوارى از یكى از تصنیفهاى عارف بنام «گریه كهگر» كه در چهل سال قبل قمرالملوك وزیرى خوانده بود به او هدیه كردم، با آنكه بارها از كودكى آن را شنیده بود از شنیدن آن كه با تار خوش مرتضى نىداود همراه بود، خاطرات قدیم را بازگو كرد بعدها خالقى این آهنگها را براى اركستر گلها بطرز همآهنگى تنظیم نمود، الحق خوب از عهده برآمده بود، روزى از او پرسیدم شما روش كارتان را در مورد تنظیم قطعات براى اركستر و همآهنگى و هارمونیزه كردن آن براى من بیان كنید. خالقى جزو سایر مطالب ارزنده و جالبى كه گفت، بیان داشت كه: «من گذشته از اطلاعات و تئوریهاى مختلفى كه در نظر مىگیرم گوش خودم را قاضى و حاكم خوبى مىدانم و جملات هارمونیزه شده را بارها با پیانو مىنوازم و آنقدر در آن دخل و تصرف مىكنم تا بگوش خوشآهنگ و طبیعى بیاید». و از این نظر است كه عقیده داشت حتماً یك آهنگساز ایرانى باید گوشش بشنیدن قطعات اصیل موسیقى ملى آشنا باشد در غیر این صورت فقط اطلاعات كلاسیك مدرسهاى داشتن براى آهنگسازى لازم است كافى نیست. خالقى عقیده داشت براى هارمونیزه كردن قطعات باید دید چه نوتهائى در خود ملودىهاى ایرانى زیاد تكرار مىشود و بیشتر از همانها استفاده كرد، چون معلوم است نوتهائى كه زیاد روى آنها تأكید مىشود با گوش شنونده مأنوستر خواهد بود.
خالقى در بیان اطلاعات عمیق و ارائه طریق به علاقمندان واقعى هیچ مضایقه نداشت و آنچه كه سالها با زحمت و مطالعه فراوان به دست آورده بود بدون مضایقه در اختیار علاقهمندان قرار مىداد، من هرگاه به خدمتش مىشتافتم با توشه فراوان از بینش عمیق او در زمینه موسیقى ایران بازمىگشتم و مصاحبتش هیچگاه بىاستفاضه نبود.
خالقى علاقه عجیبى به معرفى موسیقى ملى داشت و خود در این راه از هیچ كوششى فروگذار نكرد، در آخرین نامهاى كه به نگارنده نوشت چنین نگاشته است:
«انشاءاللَّه با پیشرفت طبقه فاضله خاصه جوانان كه هنرهاى اروپا و آمریكا را مىبینند و اهمیتى را كه آنها براى هنر و هنرمند قائل هستند درك مىكنند امیدوارى حاصل است كه كمكم ما هم از این قافله واپس نمانیم. براى معرفى موسیقى ایرانى اگر مجالى دست داد و مناسبتى به میان آمد بد نیست كه چند سخنرانى با ذكر نمونه از نوار تهیه كنید و تا حدود توانائى خودتان عدهاى را بهتر آشنا سازید كه خود موجب كمال خشنودى اهل فن خواهد بود، همواره انتظار نامههاى شما را دارم».
ولى دیگر او انتظارى ندارد، دیرگاهى نیست كه روى در نقاب خاك كشیده.
او تا آخرین ایام امیدوار بود و كلامش نیرو و حرارت مىبخشید. خالقى در زمینه موسیقى ایران داراى آثار ارزندهاى است كه اجمالا بشرح زیر است.
آثار و تألیفات
خالقى قطعات زیبا و دلنشینى ساخته است و بیشتر ساختههاى خود را بر زمینه موسیقى محلى استوار كرده است. آهنگهاى قوچانى- ورساقى- نواى عروس رقص چوبى و زیباتر از همه دو ترانه محلى شلیل و ترانهایست كه با این شعر شروع مىشود «دست بدستمالم نزن جونم» كه خالقى براى اركستر تنظیم كرده و هارمونى لطیفى در آن بكار برده است، خالقى آهنگهاى زیبائى نیز بنام شرقى دارد كه بتدریج در كتابهاى هنرستان موسیقى ملى به چاپ رسیده است، همچنین اتودهاى چندى براى ویولن ساخته است از تصانیف او- یار رمیده- وعده وصال- نغمه نوروزى- بهار عاشق- امید زندگى- و شب جوانى را مىتوان نام برد.
خالقى در اكثر دستگاهها و آوازهاى ایرانى آهنگها و تصانیف زیبائى ساخته است، در بین تصانیفى كه ساخته است تا آنجا كه مىدانم اینها معروفتر است جامجم در سهگاه كه روى شعر معروف حافظ «سالها دل طلب جامجم از ما مىكرد» ساخته شده است.
دیگر آه سحر در دشتى «یك شب آخر دامن آه سحر خواهم گرفت».
شب هجران در افشارى و تصنیفى در شور «نه قرار داده بودى كه شبى بخلوت آئى بگذشت روزگارى و نیامدى كجائى» كه اكثراً از رادیو اجرا شده است.
خالقى قطعات دیگرى جهت اركستر بزرگ تنظیم كرده است كه از آن جمله: حالا چرا؟، كه در پرده بوسلیك روى این شعر شهریار ساخته شده (آمدى جانم به قربانت ولى حالا چرا) دیگر نغمههاى ماهور روى شعر معروف حافظ (دل مىرود ز دستم صاحبدلان خدا را) ساخته شده است و دیگرى كه این اواخر ساخته بود بنام (خاموش) مىباشد و نوار آن را به نگارنده لطف نمود، قطعه بسیار جالبى است و از نظر اركستراسیون و همآهنگى بسیار زیبا و دلنشین مىباشد.
خالقى قطعاتى بنام (رنگارنگ) ساخته است كه در مایههاى مختلف موسیقى كلاسیك ایران سیر مىكند همچنین در این سالهاى اخیر به تنظیم آهنگهاى قدیمى پرداخت و تعدادى از تصنیفهاى عارف را جهت اركستر تنظیم كرد كه در برنامه گلها اجرا شد و از این راه خدمت شایستهاى به معرفى آثار هنرمندان گذشته نموده است. آهنگهاى خالقى روان و دلنشین است و داراى ملودیهاى غنى مىباشد اشعار اكثر تصنیفهاى او از آقاى رهى معیرى مىباشد و بخوبى با موسیقى تلفیق یافته است، خالقى داراى تألیفات بسیار ارزنده مىباشد كه سالهاست منبع تفحص و استفاده موسیقیدانان قرار گرفته و در نوع خود بىنظیر مىباشد. از جمله كتاب نظرى به موسیقى در دو جلد كه در سال 1317 منتشر شد جلد اول شامل موسیقى نظرى عمومى است و جلد دوم كه داراى ارزش منحصر بفرد مىباشد در مورد موسیقى نظرى ایرانى است در این كتاب خالقى به بیان تاریخچه موسیقى ایران از زمان هخامنشیان تاكنون پرداخته و به ذكر دستگاهها و نغمات موسیقى كلاسیك ایران با ذكر شواهد نوت شده و حالات هر كدام پرداخته است كه در سالهاى اخیر با اصلاحات و تجدید نظر كامل در مجله موزیك ایران به چاپ رسیده است و این مقالات ارزنده در سالهاى نهم و دهم مجله منتشر گشته است یكى دیگر از آثار او كتاب همآهنگى است كه مطابق برنامه هنرستان عالى موسیقى نگاشته است و اولین كتابى است كه در مورد هارمونى در ایران به چاپ رسیده مدتها نیز خود او استاد این رشته در هنرستان عالى موسیقى بود آهنگهاى محلى ساحل دریاى مازندران در یك جلد، سرودهاى مدارس در یك جلد كه جهت دبیرستانها و دبستانها مىباشد و به روى اشعار شعراى بزرگ سرودهاى مهیج و جالبى ساخته است همچنین كتاب، سرگذشت موسیقى ایران در دو جلد كه از آخرین تألیفات اوست در سال 1333 جلد اول آن و چند سال بعد جلد دوم منتشر شد.
خالقى در جلد اول این كتاب بذكر شرح حال موسیقیدانان و نوازندگان نیم قرن اخیر ایران پرداخته است و جلد دوم آن بشرح تأسیس مدرسه عالى موسیقى از سال 1302 و شرح خدمات استادش آقاى علینقى وزیرى اختصاص یافته است، همچنین مجله چنگ را كه مقالاتى در مورد موسیقى داشت از فرودین 1325 چاپ و منتشر كرد.
گذشته از اینها خالقى چهار جلد كتاب ویولن را جهت هنرستان موسیقى ملى منتشر نمود كه به سعى و اهتمام او آثارى از هنرمندان ایران به چاپ رسید، در این كتابها گذشته از اتودهایش درآمد و رنگها و آهنگهائى، از درویش، علینقى وزیرى، موسى معروفى، ركنالدین مختارى، و بسیارى از هنرمندان بچاپ رسیده است. بجز آثار فوق در طى سالیان دراز خالقى از همكاران و نویسندگان مجله موزیك ایران بود و مقالات و نظرات ارزندهاش در صفحات این مجله به چشم مىخورد بخصوص خالقى همیشه آرزو داشت جلد سوم سرگذشت موسیقى ایران را كه مربوط به دوره معاصر است به چاپ برساند و فصلهائى از آن را نیز در مجله موزیك ایران (سال هشتم) نگذشته است ولى اجل مهلتش نداد و نتوانست آنها را جداگانه منتشر سازد، فقدان خالقى ضایعهاى جبرانناپذیر براى جامعه هنرى ایران بود، بدون شك همانطور كه پس از مرگ صبا جاى خالى او را كسى نتوانست پر كند پس از درگذشت خالقى با وسعت نظر و معلومات بىنظیرى كه داشت لطمه بس عظیم به موسیقى ایران وارد آمد ما درگذشت دوست و همكار عزیزمان را به كلیه هنرمندان و هنردوستان تسلیت مىگوئیم.»
شادروان روحاللَّه خالقى، علاوه بر همهى مشكلات و مسائلى كه دربارهى موسیقى كشور با آن روبرو بود، معهذا در همه حال سعى و كوشش مىكرد تا به پراكندگى و دور بودن هنرمندان موسیقى از یكدیگر، سروسامان ببخشد و اتحادیه و سندیكایى جهت رسمیت دادن حقوق صنفى ایشان، براى آنان برپا نماید، لذا در این راستا نیز متحمل زحمات فراوان و طاقتفرسایى گردید كه نگارنده قسمتى از آن فعالیتها را در جهت تشكیل اتحادیه با خط استاد، جهت اطلاع خوانندگان گرامى درج مىنمایم:
روحاللَّه خالقى در سال 1285 در كرمان متولد شد، سالها شاگرد ممتاز استاد علینقى وزیرى و از مفاخر موسیقى ملى ایران بود بهترین سالهاى زندگیش را صرف دلانگیزترین هنرها كرد و به تشخیص اهل فن موسیقى ایرانى و فرنگى، شناخت او صلاحیت كامل یافت در سال 1325 انجمن موسیقى ملى، به همت او تأسیس شد و سه سال پس از آن با تأسیس هنرستان ملى موسیقى به یكى از آرمانهاى هنرى كشور ما جامه عمل پوشاند. انتشار آثار متعدد شامل متد و دستورهاى علمى براى تدریس موسیقى ملى خدمت بزرگى به هنر كرد. هماكنون قطعات آواز، قطعات اركسترى، اتودها، آثار سادهى مدرسهاى، كتابها و رسالات علمى مانند نظرى به موسیقى از او به جاى مانده است كه هر كدام داراى ارزش فراوانى است.
خالقى علاوه بر ریاست هنرستان موسیقى ملى تا هنگام فوتش رهبرى اركستر «گلها» و عضویت شوراى موسیقى رادیو ایران را دارد و مدتها سرپرستى اركسترهاى شماره یك و دو رادیو را به عهده داشت.
روحاللَّه خالقى در دامان پدر و مادرى كه هر دو در نواختن تار مهارت داشتند تربیت یافت، او نیز از كودكى به موسیقى علاقه مفرطى نشان مىداد ولى پدرش از بیم این كه مبادا وى از تحصیل عقب بماند او را از اشتغال به موسیقى منع مىكرد، اما روحاللَّه كوچولوى آن روزى، هر وقت خود را در خانه تنها مىیافت با عشق عجیبى كه به موسیقى داشت «مخفیانه و پنهانى» تارى را كه بزرگتر از جثهاش بود بغل مىگرفت و مشغول نواختن مىشد!!
بالاخره در نتیجه علاقهى خستگىناپذیر وى به موسیقى، پدرش مجبور شد او را از هفده سالگى در آموختن ویولن آزاد بگذارد بعد از یكى دو سال به محض این كه مدرسهى موسیقى وزیرى تأسیس شد اولین شاگرد استاد وزیرى بود كه به فراگرفتن موسیقى پرداخت و همانطور كه پدرش پیشبینى كرده بود بقدرى موسیقى در روح او تأثیر كرد كه تحصیلات خود را ناقص گذاشت و مدت هشت سال فقط به موسیقى پرداخت و چون احساس كرد كه موسیقیدان بایستى در درجهى اول داراى اطلاعات كافى باشد این بود كه مجدداً در ضمن این كه موسیقى را ترك نكرد تحصیلات متوسطهى خود را در دارالفنون و عالى را در دانشسراى عالى در رشته ادبیات كه ارتباط بیشترى به موسیقى داشت به پایان رسانید.
خالقى در مدت بیست و هفت سال كه در رشته موسیقى ایرانى كار كرد بیش از صد آهنگ و دو جلد كتاب «نظرى به موسیقى» كه جلد اول آن مربوط به قواعد و اصول كلى موسیقى است و جلد دوم تاریخچه موسیقى و قواعد و اصول موسیقى ایرانى است و كتاب دیگرى نیز به نام «هماهنگى موسیقى» راجع به توافق و تناسب اصوات نوشته است كه با كمك وزارت فرهنگ در سالهاى 1316 و 17 و 20 به چاپ رسیده است.
دیگر از آثار او علاوه بر تعدادى اتود براى ویولن و عود و تار عبارت است از «رنگارنگ» (خالقى در مورد ساختن این قطعه گفته است: منظور من این بود كه روى هر یك از دستگاههاى ایرانى یك چنین قطعهاى بسازم، در واقع مبناى كار نوآموزان است. این فكر بدیع اگر جامع عمل به خود بپوشد اساسى براى كار كمپوزیتورهاى آینده به جاى مىماند). این اثر به طورى كه از نامش مستفاد مىشود همچون گلستانى است كه داراى گلهاى رنگارنگ باشد، ضربها و حركات مختلف این قطعه و به طور كلى فرم و یا پیكرهى آن واجد این امتیاز است كه آن را مبناى كار قرار بدهند به علاوه آهنگهاى: «یار رمیده»، «وعدهى وصال»، «پیمان شكن»، «نغمهى نوروزى»، «بهار عشق»، «مستى عاشقان»، «شب جوانى»، «شب من» و «امید زندگانى» تصانیفى است كه توسط این موسیقىشناس عالیقدر ساخته شده است.
مرحوم خالقى در موسیقى سخت پیرو استادش مرحوم كلنل علینقى وزیرى بود و همواره اعتقاد داشت كه وزیرى خدمتى به موسیقى ایران كشور كرده كه تا به حال احدى به هیچیك از صنایع ظریفهى این مملكت نكرده است و مىگفت تا مؤسساتى وجود نداشته باشند كه بدان وسیله بتوان این روش را ترویج كرد زحمات وزیرى آن چنان ثمربخش نخواهد بود.
فعالیت ها : : مشاهیر / نویسندگی مشاهیر / هنر / موسيقي
تازه های مشاهیر
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}