ابراهیم خواجه نوری
ملیت : ایرانی
-
قرن : 14
منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(تو 1279 ش)، روزنامهنگار و حقوقدان. تحصیلات مقدماتى خویش را در تهران و مدرسهى سنلویى فراگرفت. در فرانسه و بلژیك در رشتههاى پست و تلگراف و اقتصاد و حقوق ادارى تحصیل كرد و به ایران بازگشت و عهدهدار مشاغل مختلف دولتى شد. وى مدیر روزنامهى «جوانان» بود كه بیش از یك ماه انتشار نیافت. او همچنین مدیریت روزنامهى «نداى عدالت» را نیز بر عهده داشت. خواجه نورى از نخستین كسانى است كه براى شناساندن روانشناسى جدید و روانكاوى به فارسى زبانان كوشید. آثار وى: «روانكاوى یا طریقه سهل براى شناختن احساسات مخفى خود و دیگران»، كه نخستین اثر در این زمینه است؛ «سیماى شجاعان»؛ «اهمیت و ضرورت رهبر و مدیر براى آیندهى ایران»، فارسى و انگلیسى؛ «بازیگران عصر طلایى»؛ «چهرههاى درخشان تاریخ»؛ «محمد على فروغى مشهودات گفتنى»؛ «عقاید لله آقا یا مكاتیب هفتگى».[1]
نویسنده و روانشناس، روزنامهنگار و رجل سیاسى، در 1275 در تهران متولد شد. پدرش حبیباللَّه لشكرنویس و برادرش میرزا ابوتراب خان نظمالدوله بود. پس از انجام تحصیلات ابتدائى وارد مدرسهى سنلوئى شد و دورهى مدرسهى مزبور را پایان داد و زبان فرانسه را یاد گرفت و به استخدام در وزارت پست و تلگراف درآمد. ضمناً با مطبوعات همكارى نزدیك داشت. در 1301 امتیاز نشریهى نامهى جوانان را گرفت و یك شماره آن را انتشار داد ولى انتشار همان شماره سر و صداى زیادى بلند كرد و مردم از وى به دادگسترى شكایت بردند زیرا در آن روزنامه از كشف حجاب و آزادى زنان مطالب و اشعارى مندرج شده بود. دادگسترى، خواجه نورى را به شش ماه حبس محكوم نمود و از ادامهى انتشار روزنامه جلوگیرى كرد. در 1302 از طرف وزارت پست و تلگراف براى تحصیل به اروپا اعزام شد و چند سالى در رشتهى تلگراف تحصیل نمود. پس از بازگشت به ایران، مدیر دایرهى كارآموزى و نشریات وزارت پست و تلگراف شد و چندى در آن سمت باقى ماند. مجدداً براى ادامهى تحصیل به اروپا رفت و در دانشگاه بروكسل جامعهشناسى و حقوق خواند. پس از بازگشت، حرفهى وكالت دادگسترى پیشه گرفت و ضمناً به عضویت انجمن شهر تهران برگزیده شد و مرتباً در مطبوعات تهران مقالاتى در زمینههاى اجتماعى مىنوشت.
پس از شهریور 1320 امتیاز روزنامهى عدالت را گرفت و چندى آن را انتشار مىداد تا اینكه با كمك عدهاى از دوستان، مبادرت به تشكیل حزب عدالت نمودند. على دشتى، جمال امامى و خواجه نورى از مؤسسین حزب مزبور بودند. خواجه نورى روزنامهى عدالت را تبدیل به نداى عدالت نمود و روزنامهى مزبور ارگان حزب ملىگراى عدالت شد و سردبیران آن دكتر جعفر جهان و دكتر احمد هومن بودند.
حزب عدالت در صحنهى سیاسى آن روز به علت عضویت عدهى زیادى از نمایندگان مجلس، قدرت فوقالعادهاى پیدا كرد و مرتباً پشت سر هم چند كابینه را سر كار آورد. در تبلیغات منصوب شد، سپس معاونت نخستوزیرى هم ضمیمهى كار او گردید. در كابینههاى ساعد، بیات، و صدر نیز همان سمت را داشت. در 1325 مجدداً در كابینهى احمد قوام، به معاونت نخستوزیرى و ریاست اداره كل تبلیغات منصوب شد. در 1327 براى بار سوم در نخستوزیرى ساعد، آن سمت را احراز نمود. در انتخابات مجلس سنا كه در سال 1328 در ایران براى اولین بار انجام گرفت كاندیداى سناتورى شد. در انتخابات دور اول جزء 75 نفر بود و در دورهى دوم در زمرهى 15 سناتور انتخابى تهران قرار گرفت و پس از افتتاح مجلس از سناتورهاى پركار و پرنطق بود و تقریباً جزء چند سناتورى بود كه مجلس را مىگردانیدند.
در دوران نخستوزیرى مصدق، از مخالفین بود. پس از وقایع 30 تیر نیز به دولت رأى نداد و در مسئلهى نفت و راهحل آن در مجلس سنا نطقهاى مفصلى ایراد نمود. پس از انحلال مجلس سنا، از طرف مصدق به اروپا رفت و پس از بازگشت با سرلشكر زاهدى فعالیت سیاسى خود را آغاز كرد تا اینكه در نیمهى دوم 1332 در دورهى دوم مجلس سنا مجدداً به سناتورى رسید. و در مجلس پیرامون تمام لوایح دولت به بحث و انتقاد مىپرداخت و از ابراز عقیده خوددارى نمىنمود. در حكومت اقبال، به هنگام طرح لایحهى ساواك، محكم ایستاد و چندین جلسه در مضار این سازمان سخن گفت و دولت را از تشكیل چنین سازمانى برحذر داشت ولى همین نطق باعث شد او را كنار بگذارند و دیگر كارى به او واگذار نشود.
خواجه نورى نویسندهاى توانا و محققى پرتوان بود. در كنار مشاغل سیاسى خود، دست از تألیفات و ترجمه برنداشت. بیشتر شهرت و معروفیت او بر اساس انتشار جزوات بازیگران عصر طلائى شد. او مدعى گردیده بود كلیهى كسانى كه در دوران رضاشاه مصدر شغلى بودهاند، شرح حالشان انتشار خواهد یافت. او توانست چند نفرى را كه عبارت بودند از آیرم، تیمورتاش، امیر خسروى، طهماسبى، دبیراعظم بهرامى، مدرس، داور، سپهبد امیراحمدى، على سهیلى، على دشتى، على وكیلى را انتشار دهد و بقیه متوقف شد. ولى مهمتر از همه شرح حال سربازیگر عصر طلائى بود كه در آن تاریخ همه تشنهى خواندن آن سرگذشت بودند. آگهىهاى مكرر در این زمینه انتشار مىیافت ولى هیچ موقع به چاپ نرسید. یكى از نزدیكان خواجه نورى كه به قول او اعتماد كامل دارم، براى نگارنده حكایت كرد كه روزى محمدرضا شاه، خواجه نورى را احضار مىكند و مىگوید چون نوشتههاى شما بسیار جالب است، قبل از انتشار سربازیگر عصر طلائى نوشتهى خودتان را بدهید من بخوانم. خواجه نورى هم امتثال امر مىكند و نوشته را به شاه مىدهد. پس از مدتى براى او پیغام مىفرستد فعلاً موقع انتشار این مطالب نیست. این نوشته نزد من امانت خواهد بود تا در موقع لازم براى چاپ در اختیار بگذارم.
غیر از جزوات بازیگران عصر طلائى كه هنوز تجدید چاپ مىشود، آثار دیگرى دارد مانند محبوس باغ فردوس، مشهودات گفتنى در دو جلد، اولین برخورد، روانكاوى و كتاب سیماى شجاعان نوشتهى كندى رئیسجمهور پیشین آمریكا از ترجمههاى اوست. در كار نمایشنامهنویسى هم دستى داشت. نمایشنامهى عظمت ایران و نمایشنامهى یك ایرانى در مقابل زن به زبان فرانسه از كارهاى خواجه نورى مىباشد. هزار سؤال بجا و هزار سؤال بیجا و یادداشتهاى للهآقا از دیگر آثار اوست. گاهى بر حسب تفنن شعر هم مىسرود. وى در روانشناسى و روانكاوى هم دستى داشت. در 1370 درگذشت.
محقق.
تولد: اسفند 1279، شیراز.
درگذشت: فروردین 1370.
ابراهیم خواجهنورى چون پدرش را در یك سالگى از دست داد زیر نظر برادر بزرگش ابوتراب نظمالدوله تربیت شد. تحصیلات مقدماتى را در تهران آموخت. در روزگار جوانى روزنامهى «نامه جوان» را منتشر كرد ولى پس از چاپ اولین شماره به زندان افتاد و چهار ماه زندانى بود و اتفاقا همان وقت بود كه میرزادهى عشقى هم محبوس بود.
پس از آن به اروپا رفت ومدت هشت سال در بروكسل درس خواند و در حقوق و علوم ادارى دیپلم گرفت و پس از بازگشت به ایران ابتدا مدیر مدرسهى عالى پست و تلگراف شد و سپس به وكالت دعاوى مشغول گردید.
پس از شهریور 1320 وارد سیاست شد. یكى از تأسیس كنندگان حزب عدالت بود. روزنامهى این حزب نامش «نداى عدالت» بود و خواجه نورى صاحب امتیاز و یكى از نویسندگان آن بود. این روزنامه به مدت یك سال و نیم منتشر شد. (408 شماره در تهران، پنج بار در هفته، 1324 -1323). در همین دوران نگارش بازیگران عصر طلایى را شروع كرد. جزوههایى بود در شرح حال معروفترین رجال سیاسى دوره احمدشاه قاجار و رضاخان. وى چندى معاون نخست وزیر (در چهار دولت) بود و سپس سناتور شد. ظاهرا چون با لایحهى تشكیل سازمان امنیت مخالفت كرده بود، پس از دورهى اول دیگر انتخاب نشد. به رشتهى روان شناسى و مباحث اجتماعى مخصوصا روانكارى دل بستگى داشت. وى چندین كمیته و شورا عضویت داشت.
از تألیفات اوست: اولین برخورد (1339)؛ بازیگران طلایى (1322)؛ چرا انگلستان خفته بود (ترجمه از كتاب جان اف. كندى، 1345)؛ رموز روانى مدیریت (1347)، روانكاوى (1336)؛ سیماى شجاعان (ترجمه از جان اف. كندى، 1340)؛ شگفتىهاى جهان درون (1346)؛ عقاید للهآقا؛ مردان خود ساخته؛ مكتوب (1334)؛ زندانى باغ فردوس.
تازه های مشاهیر
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}