صادق رضازاده شفق
ملیت : ایرانی
-
قرن : 14
منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(1350 -1274/1271 ش)، شاعر، نویسنده، روزنامهنگار و مترجم. در تبریز متولد شد و زبان فرانسوى و انگلیسى را در مدرسهى كاتولیك و امریكایى تبریز فراگرفت. مدتى مدیریت مدرسهى حیات تبریز را به عهده داشت و در سال 1328 ق روزنامهى «شفق» را در تبریز منتشر كرد، و در سال 1330 ف بر اثر سخنرانیهایى كه بر علیه استیلاى دولت روس مىكرد از طرف آن دولت به اعدام محكوم شد و به استانبول گریخت. و از كالج رابرت آنجا به دریافت لیسانس نائل گردید، در سال 1340 ق به ایران بازگشت و بعد از مدت كوتاهى به برلن رفت و در آنجا موفق به دریافت دكتراى فلسفه شد. سپس به ایران آمد و در دارالمعلمین عالى به تدریس فلسفه و ادبیات فارسى قبل از اسلام پرداخت او زبانهاى روسى، فرانسوى، تركى، آلمانى و انگلیسى را به خوبى مىدانست و در دانشگاه تهران ادبیات فارسى و فلسفه تدریس مىكرد. در اولین دورهى مجلس سنا و دورههاى چهاردهم و پانزدهم مجلس شوراى ملى نماینده بود. وى در تهران درگذشت و در گورستان بهشت زهرا به خاك سپرده شد. از آثار اوست: «تاریخ ادبیات ایران»؛ «ایران از نظر خاورشناسان»؛ «ستارخان»؛ تدوین «دیوان عارف»؛ «فرهنگ شاهنامه و ملاحظاتى دربارهى فردوسى» و ترجمههاى: «اسكندر مقدونى»؛ «تاریخ مختصر ایران»؛ «زندگانى داریوش».[1]
محقق، خطیب، نمایندهى مجلس، سناتور، مولف و مترجم، فرزند آقارضا بازرگان، در 1273 در تبریز تولد یافت. پس از رسیدن به سن رشد، تحصیلات معمول زمان را آغاز كرد و مقدمات را نزد معلمین خصوصى فراگرفت و وارد مدرسهى آمریكائى در تبریز شد و چند سالى در آن مدرسه تحصیل كرد و زبان انگلیسى را به طور كامل فراگرفت و در همان مدرسه به معلمى پرداخت. در جوانى سرى پرشور داشت و آزادىطلب بود. چندى هم روزنامهى شفق را انتشار داد. روزنامهى شفق در آن ایام روزنامهاى تندرو و آزادىطلب بود. چندى غنىزاده سردبیرى آن را عهدهدار بود. سال اول این روزنامه 48 شماره منتشر شد. داراى مطالب گوناگون و انتقادى و اجتماعى بود. سال دوم روزنامه از رجب 1329 ه.ق آغاز شد و مجموعا 43 شماره از آن انتشار یافت و از آن پس با پیشامد عاشوراى 1330 ه.ق و قتل عدهى زیادى از آزادیخواهان آذربایجان به دست روسها، شفق تعطیل شد و مدیر آن به عثمانى رفت و در استانبول در مدرسهى ایرانیان معلم فارسى و تاریخ ادبیات شد و سپس وارد یكى از مدارس استانبول گردید و دیپلم دریافت نمود. رضازاده سپس براى انجام تحصیلات عالى به آلمان مسافرت نمود و قریب شش سال در آن كشور به تحصیل فلسفه پرداخت و درجهى علمى گرفت و ضمنا در مجلات ایرانشهر، مهر، آرمان، شرق و غیره مقالاتى انتشار مىداد و علاوه بر آن، كتب و رسالاتى نیز در زمینههاى تاریخى، ادبى، فلسفى و اجتماعى تالیف یا ترجمه نموده است.
رضازاده شفق چندى در مدارس جدیدالتاسیس تهران به تدریس پرداخت و در سال 1313 كه دانشگاه تهران تاسیس گردید، دعوت به كار شد. در آنجا فلسفه و علوم تربیتى تدریس مىنمود. در 1314 شوراى عالى فرهنگ، تحصیلات او را معادل دكترا شناخت و رسما به استادى دانشگاه در دانشكدهى ادبیات پذیرفته شد و در همان سال فرهنگستان ایران به منظور اشاعهى لغات فارسى سره به جاى لغات بیگانه تاسیس گردید و دكتر شفق عضو پیوستهى فرهنگستان شد. در سال 1317 سازمانى به نام پرورش افكار تاسیس گردید تا پیشرفتهاى ایران در زمان گذشته و حاضر با ایراد سخنرانى اساتید به سمع مردم برسد. دكتر شفق در آن سازمان سهمى بسزا داشت. پس از شهریور 1320 و آغاز دموكراسى، شفق از تهران كاندیداى مجلس شوراى ملى شد. انتخابات تهران در آن دوره به معناى واقعى آزاد بود و راى مردم سرنوشت آن را تایید مىكرد. در آن دوره دكتر محمدمصدق، سید محمدصادق طباطبائى، موتمنالملك پیرنیا و آیتالله كاشانى در زمره منتخبین تهران بودند. دكتر رضازاده شفق نیز از تهران به پارلمان راه یافت و رویهاى معتدل پیش گرفت. نطقهاى ضرورى و فصیح و به موقع او توجه مردم را جلب كرد. در جریان جدائى آذربایجان از ایران، چند نطق مهم ایراد نمود و سرانجام عضو میسیونى شد كه به ریاست قوامالسلطنه براى مذاكره دربارهى تخلیهى ایران و عدم حمایت از فرقه دموكرات به مسكو سفر كردند. وجود شفق در آن هیئت بسیار سودمند بود. پس از پایان جنگ بینالمللى دوم، یك هیئت از ایران عازم آمریكا شد تا در كنفرانس سانفرانسیسكو شركت نماید از مجلس آقایان دكتر شفق، دكتر عبده و دكتر اعتبار عضو این هیئت بودند.
پس از پایان مجلس چهاردهم، قریب 16 ماه فترت ایجاد شد تا سرانجام انتخابات ایران آغاز گردید. حزب دولتى دموكرات ایران كه خالق آن احمد قوام بود، كاندیداى خود را رسما معرفى نمود. دكتر رضازاده شفق كاندیدار نمایندگى مجلس از تهران گردید و سرانجام به مجلس پانزدهم راه یافت. در سال 1328 مجلس سنا در ایران تشكیل شد و دكتر شفق سناتور انتصابى تهران بود. شفق مجموعا پنج دوره نمایندهى مجلس سنا بود و عنداللزوم از كابینههاى دولتى حمایت مىكرد.
محمدرضا پهلوى نسبت به شفق علاقهاى خاص داشت و از او خواست لقبى براى او و فرح پهلوى پیشنهاد كند و سرانجام لقب «آریامهر» براى محمدرضاشاه و «شهبانو» براى فرح انتخاب و مورد قبول شاه واقع شد.
دكتر رضازاده شفق در سال 1351 بیمار و در بیمارستان بسترى شد. عمل جراحى او لازم تشخیص داده شد. پروفسور انوشیروان پویان عمل او را انجام داد ولى بهبودى حاصل نشد و پس از چند روز درگذشت و در گورستان بهشت زهرا مدفون گردید.
دكتر قاسم غنى در صفحهى 28 جلد چهارم یادداشتهاى خود كه اخیرا انتشارات زوار آن را چاپ و توزیع نموده، داورى غیرمنصفانهاى دربارهى شفق نموده است، مىنویسد:«دكتر شفق آرام بسیار سمج، پررو و دریدهئى است. تمام خصوصیات یك نفر آدم احمق در او جمع است. بسیار خودپسند، مغرور و بىحیا است و از جامعه نالان است. بسیار مزاحگو و دروغگو و حقهباز و متملق و بىحیا و پررو است. حیوانى است بس. بسیار بسیار هم بىسواد است»
دكتر شفق در آخر سالهاى آخر عمر خود در طالقان باغچهاى بنیاد نهاد و بیشتر وقت خود را در آنجا مىگذراند و همسرى نیز در آنجا انتخاب كرد و صاحب دخترى شد كه نامش را گیتى نهاد و اشعار زیادى در وصف این دختر سروده است.
تازه های مشاهیر
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}