ابوعلی فضل امین الاسلام امین الدین طبرسی
ملیت : ایرانی
-
قرن : 6
منبع : گنجینه دانشمندان (جلد ششم)
(وف 548 ق)، فقیه، محدث، مفسر، محقق و لغوى امامى. معروف به شیخ طبرسى و صاحب «مجمع البیان». او از برجستهترین پیشوایان مذهب شیعه در قرن ششم هجرى است. خودش و پسرش، حسن بن فضل، صاحب «مكارم الاخلاق»، و نوهاش، على بن حسن، صاحب «مشكاه الانوار» و دیگر نزدیكان او همگى از بزرگان علما مىباشند. وى از شیخ ابوعلى، فرزند شیخ طوسى، و شیخ عبدالجبار قارى رازى، فقیه بزرگ شیعه در رى، روایت كرده و «صحیفه الرضا (ع)» از جمله مرویات اوست. طبرسى از مشایخ روایت پسرش، رضىالدین ابونصر حسن بن فضل، و ابنشهر آشوب مازندرانى و شیخ منتجبالدین و قطب راوندى و شاذان بن جبرییل قمى و شیخ عبدالله دوریستى و برخى دیگر از بزرگان علماى شیعه است. در 523 ق از مشهد رضوى به سبزوار رفت و تا پایان عمر در سبزوار ماند. صاحبان «ریاض العلماء» و «روضات الجنات» و نیز محدث نورى در «مستدرك» گفتهاند كه وى شهید گشته است. جنازهاش را به مشهد انتقال دادند و در محل غسل امام رضا (ع)، مشهور به قتلگاه، دفن كردند. از آثارش: «اعلام الورى باعلام الهدى»، در فضایل ائمه (ع)؛ «الوسیط»، در تفسیر؛ «الوجیز» یا «الكافى الشافى» یا «الكاف الشاف من كتاب الكشاف»، ملخص «كشاف» زمخشرى درتفسیر؛ «الوافى»، در تفسیر؛ «تاج الموالید»؛ «الآداب الدینیه»؛ «مجمع البیان لعلوم القرآن»، كه شیخ شهید (ره) دربارهاش گفته كه این تفسیرى است كه مثلش نوشته نشده؛ «جوامع الجامع»، در تفسیر، كه آن را بعد از «مجمع البیان» تألیف كرده و در آن لطایف «كشاف» و فواید «مجمع» را جمع نموده است، دكتر گرجى نسخهى آن را تصحیح و بر آن تعلیقاتى نگاشته است؛ «معارج السؤل»؛ «نثر اللئالى»، به سبك «غرر و درر» آمدى؛ «غنیه العابد و منیه الزاهد»؛ «عده السفر و عمده الحضر»؛ «العمده»، در اصول دین و فرائض و نوافل؛ «النور المبین»؛ «الجواهر»، در نحو.[1] (ع. معر. تفرشى) 1- ابوعلى فضل ابن حسن طبرسى ملقب به امینالدین و امینالاسلام، مفسر و دانشمند معروف شیعه (و. بین 480 -468 ه.ق.- ف. 548 ه. ق.). شهرتش به تصریح على بن زید بیهقى دانشمند معاصر و هموطن وى در تاریخ بیهق «طبرسى» (به فتح اول و سكون ثانى و كسر ثالث) منسوب به طبرس معرب تفرش است، بنا به نقل افندى شاگرد مجلسى در ریاضالعلماء علامه مجلسى و نیز عدهاى دیگر از علماى همزمان وى طبرسى را به احتمال قوى اهل تفرش میدانستند. منسوب دانستن وى به طبرستان نه سند قدیمى دارد و نه با قانون مىسازد. بارى طبرسى تا سال 523 ه.ق. در مشهد مقدس اقامت داشت و در این سال به سبزوار رفت و تا پایان عمر آنجا متوطن بود. مدفنش در مشهد مقدس است. وى از فقه و تفسیر و نحو و لغت و شعر و حساب و جبر و مقابله مشارالیه بود. در فقه فتاواى مخصوص دارد. مشاره تألیفاتش بر بیست بالغ مىشود. از آن جمله است: مجمعالبیان (ه. م.) در تفسیر، جوامع الجامع (ه.م.) در تفسیر، الآداب الدینیة للخزانة المعینیة در حكمت عملى، اعلام الورى به اعلام الهدى در تاریخ ائمه، تاج الموالید در تاریخ و انساب، العمدة در اصول دین و فرائض و نوافل، نثر اللآلى در كلمات قصار على 4 و غیره. 2- رضىالدین ابونصر حسن بن فضل، فرزند ابوعلى فضل از علماى بزرگ قر. 6 ه. در فضایل و كمالات مرتبهاى بلند داشت و نزد پدرش تلمذ كرد، اوراست: جامع الاخبار (كه بعضى آن را منسوب به محمد بن محمد شعیرى و دستهاى منسوب به جعفر بن محمد دوریستى و عدهاى از تألیفات ابوالحسن على حناط دانستهاند)، مكار الاخلاق كه در مصر و ایران به طبع رسیده. اسرارالامامة (درباره مؤلف این كتاب هم قول بسیار است. سال فوتش به دست نیامده) (دكتر حسین كریمان). الفضل بن الحسن بن الفضل الطبرسى ره كه دشمنان و دوستان وى اعتراف به فضل او دارند. اوست مفسر جلیل و عالم كامل نبیل و ثقه بزرگوار و فقیه عظیمالشأن صاحب تألیفات كثیره و تصنیفات عدیده مانند 1- مجمعالبیان در تفسیر قرآن 2- الوسیط (تفسیر متوسط) 3- الوجیز (تفسیر مختصر) 4- جوامع الجامع 5- الاداب الدینیه للخزانة المعنیه 6- غنیة العابد 7- منیة الزاهد 8- تاج الموالید 9- كنوز النجاح 10- عدة السفر 11- عمدة الحضر 12- النور المبین 13- الفائق 14- اعلام الورى باعلام الهدى و كتب دیگرى كه در روضات نسبت به او داده است. بالجمله این بزرگوار پدر ابونصر حسن بن فضل صاحب مكارمالاخلاق و جد ابوالفضل على بن حسن صاحب مشكوةالانوار در ادعیه است. بیت او از علماء بزرگ بودهاند در سال 523 قمرى از مشهد رضوى به سبزوار منتقل شد و در سال 548 قمرى از دنیا رفت. جنازه او را به مشهد مقدس حمل كردند و در قبرستان معروف به قتلگاه كه اكنون در خیابان طبرسى كه بنام او شهرت گرفته مدفون نمودند. و آنجا را از این رو قتلگاه گفتهاند كه در اواخر دولت صفویه در آنجا به دستور عبداللَّه خان ازبك افغانى قتل عام كردند صاحب روضات گوید از صاحب ریاضالعلماء منقولست كه میان همه طبقات معروف شده كه شیخ طبرسى سكته كرد مردم به گمان اینكه او رحلت نموده او را دفن كردند و چون در قبر بهوش آمد راه بیرون شدن را بر خود مسدود دید در آن حال نذر كرد كه اگر حق تعالى او را خلاص بفرماید از آن بلیه كتابى در تفسیر قرآن تالیف نماید پس اتفاق افتاد كه یكى از گوركنان بقصد دزدیدن كفن شیخ قبر او را نبش كرد و چون خواست كفن از تنش بیرون كند كه ناگاه شیخ دست او را گرفت. نباش را ترس شدیدى عارض شد شیخ شروع كرد با او تكلم كردن وحشت او زیادتر شد شیخ گفت مترس من زندهام و سكته كرده بودم الحال بهوش آمدم و چون از كثرت ضعف نیروى راه رفتن ندارم مرا بدوش بگیر به خانه ببر. پس نباش او را به خانه برد شیخ او را خلعت پوشانید و مال فراوانى داد و نباش توبه كرد بدست شیخ طبرسى و آن كار زشت را ترك نمود به بركت شیخ علیهالرحمه پس آنجناب شروع كرد به تألیف مجمعالبیان بجهت وفاء به نذر خویش و خداوند او را توفیق اتمام داد فوائد الرضویه ص 352
تازه های مشاهیر
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}