ملیت :  ایرانی   -  قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)
(1337 -1276 ش)، قاضى، نویسنده و روزنامه‏نگار. در نور مازندران به دنیا آمد. مقدمات علوم قدیمه را در آمل فراگرفت. سپس به تهران آمد و به معلمى پرداخت. وى در 1306 ش به خدمت دادگسترى دعوت شد و چندى در دادگسترى اصفهان و یزد و نقاط دیگر در سمتهاى مختلف قضایى مشغول كار بود. او مدتى جزو هیئت تحریریه روزنامه‏ى «وطن» بود و سپس مدیر داخلى روزنامه گردید. بعد از كودتاى 1299 ش، كه منجر به تعطیلى جراید گردید، لسانى در روزنامه‏ى افراطى «حقیقت» سرمقاله‏هاى تندى نوشت كه منجر به توقیف روزنامه گردید. پس از آن چندى امور داخلى روزنامه‏ى «كار» را تأسیس و منتشر نمود. از دیگر آثارش: «صحنه‏ى زندگى» یا «سرنوشت مادر گناهكار»؛ «طلاى سیاه یا بلاى ایران»؛ «متن دفاع لسانى».[1] در 1280 متولد شد. تحصیلات قدیم و جدید را توأمان انجام داد و از مدرسه عالى حقوق دانشنامه گرفت. در زمان داور به دادگسترى رفت. بعضى از مشاغل قضائى را در تهران و شهرستانها احراز نمود. ولى به این كار زیاد مداومت نداد، حرفه وكالت دادگسترى را پیشه خود ساخت. در كار وكالت سریع پیشرفت نمود. از وكلاى مبرز و سرشناس تهران شد. و وكالت‏هاى بزرگى به او واگذار مى‏شد. چندى به دنبال وكالت مجلس رفت موفق نشد. در 1328 كه مجلس سنا تشكیل یافت لسانى براى ورود به آن مجلس به تكاپو افتاد و چون یك نفر هم بایستى از جامعه وكلاى دادگسترى در مجلس اعیان عضو باشد قرعه به نام او اصابت كرد و سناتور شد. ولى در مجلس سنا بر خلاف سایرین به تلاش افتاد لوایح دولت را نقد مى‏كرد. در تنقیح قوانین سعى بلیغ به كار مى‏برد. وقتى مسئله ملى شدن صنعت نفت پیش آمد در مجلس نطق‏هاى خوبى ایراد كرد و بیاناتش مستدل بود كه بعدها به صورت كتاب منتشر گردید. در دوره دوم سنا هم این مقام را گرفت و هنگام مذاكرات نفت در سنا داد سخن داد. همیشه مورد احترام بود. وفاتش در 57 سالگى در تهران به مرض سكته اتفاق افتاد. كتاب طلاى سیاه یا بلاى ایران در مورد نفت نوشته اوست. مرگ زودرس او بدین صورت بوده است. در 1337 تلفن مغرضانه‏اى به او مى‏شود و در این مكالمات تلفنى مرگ یكى از فرزندان را به او خبر مى‏دهد. لسانى در اثر شنیدن این خبر واهى كه آنرا واقعى تلقى مى‏كند دچار هیجان روحى شده و سكته قلبى طومار زندگانى او را برمى‏چیند.