حسین مسرور اصفهانی
ملیت : ایرانی
-
قرن : 14
منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(1347 -1269 ش)، نویسنده، مترجم و شاعر، متخلص به مسرور. در قریهى كوپاى اصفهان به دنیا آمد. پس از پایان تحصیلات مقدماتى به فراگیرى صرف، نحو، معانى، بیان، منطق، فقه، اصول و حكمت نزد اساتید عصر پرداخت. او سپس در مدارس جدید به تحصیل مشغول شد آنگاه به تهران آمد و به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و در دارالفنون و دبیرستان نظام به تدریس پرداخت. وى فنون شعر را از فرصتالدوله شیرازى و دهقان سامانى آموخت. او زبانهاى عربى و فرانسه و انگلیسى را خوب مىدانست و از زبان پهلوى اطلاعاتى داشت. در 1352 ق كه از طرف انجمن ادبى ایران به نظم آوردن مضامین الواح تخت جمشید به مسابقه گذارده شده بود، مسرور از میان پنجاه شاعر برجستهى شركت كننده حائز رتبهى اول گردید و نیز در موقع افتتاح آرامگاه حكیم فردوسى شعر او مقام اول را به دست آورد. وى گذشته از استادى در زمینهى شعر در نثر نیز توانا بود و از هنر موسیقى و خوشنویسى نیز بهره داشت. مقالات ادبى و تاریخى او در مجلات «ارمغان» و «یغما» چاپ شده است. او مدتى مدیریت برنامههاى ایران در آینهى زمان و شهر سخن را، در رادیو ایران، به عهده داشت. سرانجام در تهران وفات یافت و در قبرستان ظهیرالدوله به خاك سپرده شد. از آثار وى: «امثال سائره»؛ «خواجو كرمانى»؛ «داستان تاریخى محمود افغان»؛ «ده نفر قزلباش»؛ «فرهنگ زبان»؛ «قران یا سرگذشت لطفعلى خان زند»؛ «نىزن بیابان»؛ «هنرنامه»، شعر. اثر دیگر او مجموعه اشعارش مىباشد كه نخست تحت نام «راز الهام» در 1338 ش و سپس تحت نام «یادگار سخنیار»، در 1347 ش، در سال وفات وى، منتشر شد.[1]
حسین مسرور سخنیار اصفهانى، متخلص به مسرور، فرزند حاجى محمدجواد تاجر كوپایى به سال 1308 هجرى قمرى در كوپاى اصفهان تولد یافته و از پایان تحصیلات به خدمت وزارت فرهنگ درآمده است.
حسین مسرور كه شاعرى توانا و استاد بود، در نثر نویسى نیز مهارتى فوقالعاده داشت و داستانهاى تاریخى «ده نفر قزلباش» وى كه تاریخ دوران صفویه را مطرح مىسازد، به بهترین وجهى آن عصر را نمایان مىسازد.
این شاعر كتاب شعرى دارد به نام «راز الهام» كه در سال 1338 خورشیدى منتشر گردیده است.
«كرشمهى پرى»
بكرشمهاى پرى- دل آشنا برى
من و یاد روى تو- تو بیاد دیگرى
تو اى نسیم سحرى- ببر بجانان خبرى
پیك روز جدایى
باد خزان تو بودى- كه گلم را ربودى
همه گلشن بدیدم- تو ز گلها نبودى
تویى اى نگار من- گل من بهار من
به سپیدهدم رسد- شب انتظار من
ز گریبان شب چو مه سر آرد بیرون
ز غم دوریت شود دلم غرق خون
خزان چو گردد سپرى- شود بهار دگرى
شكوفه آید به چمن- صبا كند جلوهگرى
بكرشمهاى پرى- دل آشنا برى
من و یاد روى تو- تو بیاد دیگرى
«عشرت دنیا»
عشرت دنیا مصیبت مردم دانا نبود
یا كه خود عشرت نصیب مردم دنیا نبود
عشق هر جایى، قلم بر عقل پا برجا كشید
خاصه ما را كز ازل، خود عقل پا برجا نبود...!
تازه های مشاهیر
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}