ملیت :  ایرانی   -  قرن : 11 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(1050 -979 ق)، فیلسوف، حكیم، مفسر و مدرس. ملقب به صدرالدین و مشهور به صدرالمتالهین و ملا صدرا. در شیراز به دنیا آمد و پس از درگذشت پدرش براى تحصیل به اصفهان رفت. استاد او در علوم نقلى شیخ بهائى است. همچنین او در معقول نزد میرداماد از اكابر فیلسوفان و عرفاى عصر صفوى تحصیل حكمت و معرفت نمود. وى حكمت الهى را وارد مرحله جدیدى كرد. استاد مطهرى در كتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» آورده است كه فلسفه ملا صدرا از یك نظر به منزله‏ى چهار راهى است كه در آن چهار جریان یعنى حكمت مشایى ارسطویى و سینایى و حكمت اشراقى سهروردى و عرفان نظرى محیى‏الدینى، و معانى و مفاهیم كلامى با یكدیگر تلاقى كرده و مانند چهار نهر سر به هم برآورده، رودخانه‏اى خروشان به وجود آورده‏اند. از نظر دیگر به منزله‏ى صورتى است كه بر چهار عنصر مختلف پس از یك سلسله فعل و انفعال‏ها اضافه شود و به آنها ماهیت و واقعیت نوین بخشد، كه با ماهیت هر یك از مواد آن صورت متغایر است. فلسفه خاص ملا صدرا را اصطلاحا حكمت متعالیه مى‏گویند. حكمت متعالیه نوعى جهش است كه پس از یك سلسله حركتهاى مداوم و تدریجى در معارف عقلى اسلامى رخ داده است. وى در برهه‏اى از سالهاى زندگانى خویش در روستاى كهك قم در حالت انزوا زیست و در این دوره به تصوف و عرفان اسلامى گرایش یافت. خود او در این زمینه مى‏نویسد كه نفس خویش را با طول مجاهده مشغول كردم و دل من با كثرت ریاضتهاى سخت افروخته گشت، تا انوار ملكوت بر آن سرازیر شد... بلكه آنجه پیش از این به برهان فراگرفته بودم با فزونى‏هاى بیشترى از راه شهود و بالعیان دیدم. وى در اواخر عمر به خواهش اللَّه وردى خان حاكم فارس به شیراز رفت و در مدرسه‏ى خان به تدریس پرداخت. ملا صدرا در راه هفتمین سفر حج خویش در بصره درگذشت و همان جا دفن گردید. از شاگردان معروف او، دو دامادش، ملا محسن فیض كاشانى و شیخ عبد الرزاق فیاض لاهیجى مى‏باشند كه از جانب استاد ملقب به فیض و فیاض گردیدند. از دیگر شاگردان او شیخ حسین تنكابنى، ملا محمد ایروانى، ابوالولى شیرازى و قوام‏الدین احمد پسر صدرا مى‏باشند. از آثارش: «الحكمة المتعالیة» یا «الاسفار الاربعة»، كه معروف به «اسفار» است؛ «الشواهد الربوبیة فى المناهج السلوكیة»؛ «الحكمة العرشیة»؛ «المشاعر»؛ «المبدأ و المعاد»، شرح «الهدایة الاثیریة»؛ حاشیه بر «الهیات شفا»؛ حاشیه بر «تفسیر بیضاوى»؛ شرح «اصول كافى»؛ «مفاتیح الغیب»؛ تفسیر «آیت‏الكرسى»؛ تفسیر «آیه‏ى نور»؛ تفسیر سوره‏هاى: «اعلى»، «حدید»، «جمعه»، «فاتحه»، «طلاق»، «ضحى»، «زلزال»، «واقعه»، «یس»، «طارق» و قسمتى از سوره‏ى «بقره»؛ «الواردات القلبیة»؛ «القواعد الملكوتیه»؛ «كسر اصنام الجاهلیة»؛ «جوابات المسائل العویصة»، در حكمت.[1] شیرازى محمد بن ابراهیم معروف به «ملاصدرا» و «صدرالمتألهین» فیلسوف بزرگ ایرانى (و. شیراز اواخر قر. 10 ه.- ف. بصره 1050 ه.ق.) وى در جوانى به اصفهان رفت و نزد میرمحمد باقر مشهور به میرداماد حكمت آموخت و علوم شرعى را نزد شیخ بهاءالدین عاملى فراگرفت و در ریاضى نیز مهارت یافت. مدتى در قم به افاضه مشغول گردید و سپس به امر شاه عباس دوم به شیراز بازگشت و در موطن خود به تدریس و افاده مشغول شد. او هفت سفر به حج رفت و در آخرین سفر در بصره درگذشت و همانجا مدفون شد. او شاگردان بسیار داشت كه از آن جمله باید ملا محسن فیض كاشانى و ملا عبدالرزاق لاهیجى را كه به دامادى او مفتخر گشتند- نام برد. از آثار اوست در فلسفه: «اسفار اربعه» (اسفار)، شواهد الربوبیة، مبدأ و معاد، مشاعر، عرشیه، شرح «هدایة اثیریه» حاشیه بر «الهیات شفا»، تعلیقه بر «حكمة الاشراق »، شرح «كافى». صدرالدین حكمت اشراق و حكمت مشاء و فسلفه عرفانى محیى‏الدین بن عربى را درهم آمیخته و حقایق ذوقى را با براهین فلسفى مزج كرده است. خود گوید: «نحن قد جعلنا مكاشفاتهم الذوقیة مطابقة للقوانین البرهاینة» (اسفارج 3). صدرالدین بر «حمكة الاشراق» سهروردى تعلیقه‏اى سودمند نوشته كه در حاشیه شرح حكمة الاشراق قطب‏الدین شیرازى چاپ شده (حكمت اشراق و فرهنگ ایران م. معین 48) ملاصدرا با اینكه حكیم اشراقى است، طریقه مشائین را نیز مى‏پسندد و ضمن بیان آراء حكماى سلف، هر جا كه نظر انتقادى دارد به توضیح آن مى‏پردازد، چنانكه برخلاف نظر مشائین كه موجودات را حقایق متباین مى پندارند، او وجود را كه اصل و حقیقت هر چیز است هیئت واحد مى‏داند و براى آن مراتب متعددى كه از حیث ضعف و شدت و نقص و كمال با هم فرق دارند. قایل است. این نظر ملاصدرا با نظر شیخ اشراق هم متفاوت است، چه سهروردى، شدت و ضعف و نقص و كمال را در ماهیت قایل است نه در وجود. موضوع دیگرى كه ملاصدرا در آن ابتكار نشان داده است، فرضیه مشهور به «حركت جوهرى» است. پیش از او اكثریت حكما از آن جمله ابن سینا حركت را در اعراض جسم طبیعى میدانسته. ملاصدرا جوهر را نیز متحرك اعلام كرد، ولى تصریح نمود كه تغییرى كه بر اثر این حركت در جوهر پدید مى‏آید، تغییریست اشتدادى و استكمالى، و به حقیقت جوهر جسم خدشه وارد نمى‏سازد، و آن را دگرگون نمى‏كند. چنانكه تغییراتى كه انسان را در ادوار مختلف زندگى عارض مى‏گردد از حیث شدت و ضعف انسانیت است نه از حیث حقیقت انسان، یعنى جوهر جسم و هسته اصلى وجود او. ملاصدرا از فرضیه حركت جوهرى نتایجى چند میگیرد از آن جمله اثبات معاد جسمانى است. قبل از او حكما درباره بقاى نفس و معاد روحانى به تفصیل بحث كرده و دلایلى آورده بودند، لیكن درباره معاد جسمانى معمولا به سكوت برگزار مى‏كردند یا منكر آن مى‏شدند. بیان ملاصدرا در اثبات معاد جسمانى مفصل است و حاصل كلام او این است كه در روز رستاخیز روح انسان به همان هسته اصلى و جوهر ثابت كه ماده جسم است (نه به صورت جسم كه محسوس است و در مدت جیات دستخوش تغییرات و تحولات) مى‏پیوندد و آدمى به این كیفیت براى پس دادن حساب دوباره زنده مى‏شود. صدرالدین براى اینكه از سب و شتم و تكفیر مصون ماند مى كوشید تا مطالب فلسفى را با احادیث و اخبار وفق دهد و مدلل دارد كه شرع و حكمت معارض یكدیگر نیستند و تألیف شرح كافى روى همین نظر بوده است (دكتر سیاسى. مبانى فلسفه. 1342 ص 561 -559)