عبدالرحمن جامی
ملیت : ایرانی
-
قرن : 9
منبع : گنجینه دانشمندان (جلد سوم)
مولا عبدالرحمن بن احمد بن محمد دشتى فارسى صوفى نحوى صرفى شاعر فاضل كه نسبش به محمد بن حسن شیبانى شاگرد ابوحنیفه میرسد او را جامى گویند زادگاهش شهر جام بوده و درباره آن گفته است:
مولدم جام و رشحهى قلمم
جرعهى جام شیخ الاسلامیست
لاجرم در جریدهى اشعار
بدو معنى تخلصم جامیست
جز دیوانش مؤلفات بسیار دارد چون نفحات الانس در ذكر طبقات پنجگانه صوفیه و شح او بر نصوص و سبحهالابرار و شواهد النبوه در فضائل پیغمبر و ائمه علیهمالسلام و شرح بر كافیه ابن حاجب بنام فوائد ضیائیه كه بنام پسرش ضیاءالدین نوشته و دقایق و تحقیقاتى در آن آورده و از مولا علامه میرزا محمد شیروانى نقل است كه من 25 بار این شرح را درس گفتم و هربار دریافتم كه حق فهم و معرفتش را درباره پیش درنیافتم و آیا او سنّى بوده و یا شیعه، زیرا در سبحه الابرارش گوید:
پنجه ور كن اسداللهى را
بیخ بر كن دو سه روباهى را
علامه سید محمد حسین خاتون آبادى سبط علامه مجلسى صاحب وقایع السنین (كه اخیرا بامر زعم الشیعه و مدارالشریعه آیهالله العظمى مرعشى نجفى مدظله طبع و نشر گردید) عقیده بر تشیع او دارد و حكایتى نقل میكند كه خلاصهاش اینست كه شیخ على بن عبدالعالى محقق كركى در سفر زیارت ائمه عراق علیهمالسلام همسفر با جامى بود و از او تقیه میكرد و چون ببغداد رسیدند رفتند كنار دجله براى تفریح و درویش قلندرى آمد و قصیده رسائى در مدح مولانا امیرالمؤمنین علیهالسلام خواند و چون جامى آنرا شنید گریست و بسجده افتاد و در سجده هم گریست و به آن درویش جایزهاى داد و سپس گفت براى اینست كه من خود شیعه خالصى از امامیه هستم ولى تقیه واجب است و این قصیده هم از خود من است و من خدا را شكر میكنم كه تا آنجا رسیده كه در اینجا خوانده میشود.
سپس خاتون آبادى گوید: كه بعضى ثقات افاضل از قول یك موثق براى من گفته كه همه خادمان و عیال و عشیرهاى كه در خانهى جامى بودند شیعه امامیه بودند و از او نقل است كه در تقیه سفارش اكید داشت بویژه چون سفر میكرد و جامى در سال 898 فوت كرده و گفتهاند قبرش در هرات است و از شعر اوست این رباعى:
اى مغبچهى دهر بده جام میم
كامد ز نزاع سنى و شیعه رقم
گویند كه جامیا چه مذهب دارى
صد شكر كه سگ سنى و خر شیعه نیم
و نیز از اوست:
آنكه تا كس بود باصل سرشت
بتقالیب دهر كس نشود
سگ مگس را اگر كنى مغلوب
قلب او غیر سگ مگس نشود
و نیز از اوست:
دوست دار رسول و آل ویم
دشمن خصم بد سگال ویم
جوهر من زكان ایشانست
رخت من از دكان ایشانست
همچو سلمان شدم ز اهلالبیت
گشت روشن چراغ من زآن زیت
چون بود عشق صادق درسم
كى ز قید منافقان ترسم
این نه رفض است محض ایمانست
رسم معروف اهل عرفانست
رفض اگر هست حب آل نبى
رفض فرض است بر زكّى و نبى
نورالدین عبدالرحمن ابن نظامالدین احمد بن محمد شاعر و نویسنده معروف ایرانى (و. خرگرد جام (خراسان) 817- ف. هرات 898 ه.ق.) وى به مناسبت مولد خویش (جام) و نیز به سبب ارادت باطنى به شیخالاسلام احمد جامى (ف. 536 ه.ق.) جامى تخلص كرد. او همراه پدر به هرات و سمرقند رفت. و در آن دیار به سكب علم و ادب پرداخت ودر علوم دینى و ادب و تاریخ كمال یافت، و سپس به سیر و سلوك افتاد، و پیروى سعدالدین محمد كاشغرى و خواجه على سمرقندى و قاضىزاده رو مىكرد و به مرتبه ارشاد رسید، و در سلك بزرگان طریقه نقشبندى درآمد. پس از وفات سعدالدین كاشغرى كه خلیفه نقشبندى بود خلافت این طریقت بدو تعلفق یافت و شهرت وى شایع شد، و مورد احترام بزرگان عصر گردید.
جامى سفرى به حج رفت و از راه دمشق و تبریز به هرات بازگشت. (878) پادشاه معصر وى ابوالغازى سلطان حسین بایقرا و وزیر عصر امیر علیشیر بود. جامى بزرگترین شاعر و ادیب قرن نهم هجرى محسوب میشود. از آثار منظوم اوست: دیوان اشعار (مشتمل بر قصاید و غزلیات و مراثى و ترجیع بند و تركیب بند و مثنویات و رباعیات)، هفت اورنگ شامل هفت مثنوى به تقلید خمسه نظامى به نام: سلسلةالذهب، سلامان و ابسال، تخفةالاحرار، سبحةالابرار، یوسف و زلیخا، لیلى و مجنون خردنامه اسكندرى، و از تألیفات او به نثر فارسى: نقد النصوص فى شرح نقش الفصول، نفخات الانس، لوایح، لوامع، شواهد النبوه، اشعة اللمعات و بهارستان است.
(898 -817 ق)، عارف و شاعر حنفى، متخلص به جامى. اصل خاندان وى از محلهى دشت اصفهان بود. نورالدین در خرجرد جام به دنیا آمد و به مناسبت مولد خویش و نیز به خاطر ارادت به شیخالاسلام احمد جام، تخلص جامى را اختیار كرد. شیخالاسلام احمد جام، تخلص جامى را اختیار كرد. عبدالرحمان در نوجوانى همراه پدر به هرات رفت و در آنجا ساكن شد و در زمرهى شاگردان مىرسید شریف جرجانى و بعد مولانا شهابالدین محمد جاجرمى درآمد و در همان زمان شاعرى را آغاز كرد، ابتدا دشتى تخلص مىكرد. وى در ضمن تحصیل صرف و نحو، اصول، حدیث، تفسیر، منطق مشایى، حكمت اشراق، طبیعیات و ریاضیات رموز تصوف را نیز فراگرفت و مجذوب تصوف شد و در هرات به خدمت سعدالدین كاشغرى، از مشایخ بزرگ طریقت خواجگان، درآمد و بعد از فوت وى از مریدان خواجه ناصرالدین عبیدالله احرار شد و همچنین با خواجه محمد پارسا نیز آنگاه كه به سفر حج مىرفت و از جام مىگذشت ملاقات داشت و پس از سیر و سلوك در این وادى به مقام بلند دست یافت و از بزرگان فرقهى مذكور شد. جامى قسمتى از زمان شاهرخ و تمام دورهى ابوالقاسم بابر و ابوسعید گوركانى و قسمت اعظم سلطنت شاه حسین بایقرا را درك كرد. نورالدین با امیر علىشیر نوایى معاصر بود و پس از وفات جامى، كتاب «خمسه المتحیرین» را به یادگار او ساخت. جامى جز چند سفر كوتاه (حجاز، بغداد، دمشق، تبریز و غیره) بقیه عمر را در هرات گذرانید و دعوت سلطان عثمانى را نیز نپذیرفت. وى داماد سعدالدین كاشغرى بود. عبدالرحمان در هرات وفات یافت و در همان شهر كنار مزار سعدالدین كاشغرى دفن شد. سلطان حسین بایقرا مراسم تشیع و سوگوارى را دربارهى او به كمال رعایت داشت. جامى را آخرین شاعر كلاسیك ایران دانستهاند. وى در فنون مختلف و علوم دین و ادب و تاریخ استاد بود و در شعر به سعدى و حافظ توجه داشت و از نظامى نیز پیروى كرده و به تقلید او آثارى ساخته است آثار وى را بیش از صد اثر دانستهاند، از جمله: آثار منظوم: «دیوان» اشعار كه خود در سه قسمت تقسیم كرده و آنها را فاتح الشباب، واسطه العقد، خاتمه الحیات نام گذارده است. و دیگر: «هفت اورنگ» به تقلید «خمسه» نظامى شامل: «سلسله الذهب»، «سلامان و ابسال»، «تحفه الاحرار»، «سبحه الابرار»، «یوسف و زلیخا»، «لیلى و مجنون»، «خردنامه اسكندرى». از جمله آثار نثر وى: «نفحات الانس»؛ «بهارستان»؛ «لوایح»؛ «اشعه اللمعات»؛ «تاریخ صوفیان و تحقیق مذهب آنها»؛ «نقد النصوص فى شرح نقش الفصوص ابن عربى»؛ «مناسك حج منظوم»؛ «مناقب جلالالدین رومى»؛ «منشأت».[1]
فعالیت ها : : مشاهیر / هنر / شعر مشاهیر / عالمان و دانشمندان / عرفان
تازه های مشاهیر
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}