محمد ابن بابویه ابوجعفر
ملیت : ایرانی
-
قرن : 4
منبع : گنجینه دانشمندان (جلد اول)
ابوجعفر محمد بن على ابن حسین فرزند مهتر ابوالحسن على بن حسین قمى و ملقب به صدوق (ف. 381. ه.ق.). او از اساتید بسیار از جمله پدر خود و محمد بن حسن ابنالولید ادب و فقه را فراگرفت.
وى با سلاطین و اعاظم شیعه زمان خود آمیزش داشت. كتاب من لا یحضره الفقیه خود را كه از كتب معتبر شیعه و یكى از كتب اربعه است به نام الولید نوشته است. مدتى نیز در بغداد تدریس مىكرده در اواخر عمر در رى متوطن شد و وزیر ركنالدوله، صاحب بن عباد او را گرامى مىداشت. ابن بابویه كتاب عیون الاخبار الرضا را به نام صاحب بن عباد نوشت. از كتب دیگر اوست: اكمالالدین، امالى، معانى، الاخبار، كتاب التوحید، ثواب الاعمال، علل الشرائع، كتاب الخصال، و كتاب الاعتقاد كه همه به طبع رسیده.
محمد بن على بن الحسین بن موسى بن بابویه القمى. كنیه وى ابوجعفر و لقبش (صدوق) است و او چنانكه شیخ گوید: به جلالت قدر معروف و به قوه حافظه موصوف در مضمار فقاهت یكهسوار و در میدان احادیث و اخبار و بصیرت به احوال رجال علمدار، او را كتابهاى بسیار و مصنفات بیشمارى است و آنها را در فهرست ذكر كردهایم.
نجاشى و علامه فرمودهاند: او پیشواى ما شیعه و فقیه ماست. و در خراسان رئیس طایفه بوده.
در سنهى 355 وارد بغداد شد و با حداثت سن شیوخ طائفه بسماع حدیث مستفیض و بهرهمند شدند و علامه نیز پس از این سخن او را به جلالت قدر و حفظ و بصیرت به احوال رجال و ناقدیت اخبار ستایش كرده و گفته است در قمیین مانند او در قوه حافظه و حفظ حدیث و كثرت علم دیده نشده قریب سیصد كتاب تصنیف كرده و آنها را در كتاب كبیر خود ذكر كردهایم و به موافقت نجاشى گفته وفات وى در رى سنهى 381 بوده.
وحید بهبهانى قدس سره الشریف در تعلیقه از محقق بحرانى نقل كرده كه در حاشیه كتاب بلغه كه در علم رجال است چنین گفته: مشایخ ما یكى از دیگرى از شیخبهائى رحمةاللَّهعلیه روایت كردهاند كه: كسى از وى از حال این شیخ بزرگوار سؤال كرد. پس از تعدیل و توثیق و ثنا و ستایش او فرمود كه در قدیمالایام كسى از من سؤال كرد كه زكریا بن آدم و شیخ صدوق محمد بن على بن بابویه كدام یك افضل و در مرتبه جلالت اكملند گفتم زكریا بن آدم، چه اخبار بسیار و احادیث بىشمار از ائمه اطهار علیهم صلواتاللَّه الملك الغفار در مدح او وارد شده. پس از این جواب در خواب خدمت شیخ صدوق (ره) رسیدم آن جناب به من عتاب كرده فرمود، از كجا دانستى كه زكریا بن آدم از من افضل است و روى از من برگردانید.
این بزرگوار در السنه اهل علم ملقب به ریئس المحدثین و صدوق مطلق است و گفتیم كه او با برادرش (حسین بن بابویه) بدعاء حضرت صاحبالامر عجلاللَّهفرجه متولد شدهاند و مدح ایشان قبل از ولادتش به زبان آن لسان اللَّه جارى شده.
بالجمله جلالت او پیدا و آشكار و عدالت او كالشمس فى رایعة النهار است كتب و مصنفات وى بتفصیل در كتاب رجال شیخ و نجاشى (ره) مذكور است و حضرتش را در مجلس ركنالدوله دیلمى با علماى مخالفین در اثبات خلافت بلافصل حضرت امیرالمؤمنین و حقانیت مذهب شیعه مناظرهایست كه قاضى نوراللَّه شوشترى نوراللَّه مرقده الشریف در (مجالس المؤمنین) آن را نقل كرده از خوف اطناب از درجش اجتناب شد.
قبر شریفش در شهر رى نزدیكى قبر منور حضرت عبدالعظیم حسنى علیهالسلام در وسط باغ مستوفى با بقعه و قبه عالى زیارتگاه عامه مردم است، این نویسنده ترجمه او را مفصلا با تراجم دانشمندان و رجال علمى كه در اطراف مزار او مدفوناند در كتاب «تذكرة المقابر» فى «احوال المفاخر» خود نگاشتهام من جمله كرامات آن بزرگوار كه جماعتى از اعلام در كتب خود ثبت نمودهاند در زمان فتحعلیشاه خواستند قبر شریفش را تعمیر نمایند ناگزیر به نبش شدند دیدند جسد مطهرش بحال خود باقیست و نپوسیده است و بر نوك ناخن و محاسن او رنگ حنا باقى است.
مرحوم حاج شیخ عبداللَّه مامقانى در رجال خود (تنقیح المقال) مىگوید و از چیزهائى كه گواهى به جلالت او مىدهد اضافه بر آنچه گذشت كه براى من نقل كردهاند بسند صحیح متجاوز از چهل سال قبل، از عدل ثقه امین سید ابراهیم لواسانى تهرانى (جد سادات لواسانى) قدس سره كه در اواخر صده سوم بعد از هزار (1300) سیل قبر او را خراب كرد و جسد شریفش نمودار شد، سید لواسانى از اشخاصى بوده كه داخل قبر شده و دیده كه جسد شریفش صحیح و سالم است و تغییر نكرده گویا روح او الآن از جسدش مفارقت نموده و رنگ حنا بر محاسن و زردى حنا در پاى او موجود است.
نگارنده گوید- این حكایت را شنیدم از سید استادم علامه بزرگوار فقیه و محدث اهل البیت علیهمالسلام آیةاللَّه نجفى مرعشى مدظله كه فرمودند مرحوم پدرم علامه ورع حاج سید محمود مرعشى در سفر مشهدش در تهران با عدهاى از علماء مركز به زیارت بدن شریف مرحوم صدوق موفق شده و دست او را بوسیده كه نرم بود و ناخن یك دستش را گرفته و دست دیگرش را نگرفته بود (گویا دست راست را روز پنجشنبه گرفته و دست چپ را براى روز جمعه گذارده كه در شب جمعه وفات نموده).
و این مطلب از متواتراتست و افرادى كه به این فیض رسیدهاند نامبردگان زیراند:
1- سید ابراهیم لواسانى 2- میرزا ابوالحسن جلوه حكیم و فیلسوف آن عصر 3- سید محمود مرعشى 4- حاج آقا محمد آل آقا سبط وحید بهبهانى 5- آخوند ملا محمد اندرمانى و بعضى دیگر.
از تصنیفات و تألیفات آن بزرگوار قدس سره كه مطبوع و در كتابخانه نگارنده موجود است نامبردههاى زیر است: 1- كتاب من لا یحضره الفقیه 2- كتاب عللالشرایع 3- كتاب معانىالاخبار 4- كتاب الامالى 5- كتاب التوحید 6- كتاب خصال 7- كتاب المقنع 8- كتاب ثواب الاعمال 9- كتاب عقاب الاعمال 10- كتاب عیون اخبارالرضا 11- كتاب الاعتقادات 12- كتاب حقوق الاخوان 13- كتاب صفات الشیعه 14- كتاب اكمالالدین و اتمام النعمه كه به امر حضرت صاحبالامر روحى له الفداء نوشته است و از كتابهاى بسیار ارزنده او كتاب مدینةالعلم است كه متأسفانه از قرن ششم به بعد مفقود شده و اثرى از او نیست و به گفته بعضى از بزرگان اگر مفقود نشده بود ما را از كتب اربعه مستغنى مىكرد.
این بزرگوار دانشمندى نابغه و متحرك بوده و فكرى مواج داشته است. او در روزگار سلطنت ركنالدوله دیلمى و وزارت صاحب بن عباد كه هر دو شیعى مذهب و شخصیتى ممتاز داشتهاند به منظور معرفى شیعه، دست به یك سلسله مسافرتهاى طولانى زد و همه جا با استقبال شایان اهل فضل و رجال حدیث روبرو شد، این مسافرتها از رى كه مقر وى بود شروع و به رى نیز پایان یافت، به طورى كه از تألیفات او استفاده مىشود صدوق در سال 352 هجرى در نیشابور بود كه آن روز مركز علمى بزرگ اهل تسنن بود توقف داشت و همانسال به بغداد و از بغداد به كوفه رفته و تا سال 354 در كوفه بوده سپس در 355 به بغداد مراجعت كرده و در 367 به خراسان سفر كرد و تا سال 368 در نیشابور ماند و همان سال عازم ماوراءالنهر و بخارا شد و در سال 372 كتاب با عظمت «من لا یحضره الفقیه» را در قصبه «ایلاف» از توابع شهر تاریخى «بلخ» تألیف كرد.
رجال و دانشمندانى كه افتخار مجاورت این بزرگوار را یافتهاند بسیار و از معاریف و مشاهیر آنان نامبردگان زیر مىباشند.
1- مرحوم علامه عالیقدر و حكیم ربانى حاج شیخ على مدرس نورى (ره)
2- مرحوم سید المتالهین فیلسوف و حكیم امامیه علامه بزرگ میرزا ابوالحسن جلوه.
3- مرحوم شیخ الحكماء والفقهاء میرزا طاهر تنكابنى.
4- مرحوم عالم جلیلالقدر میرزا مسیح طالقانى استاد و مدرس مدرسه مروى كه ماده تاریخ فوتش این آیه: (لن یستنكف المسیح ان یكون عبداً للَّه) است
5- مرحوم حجةالاسلام و شیخ الاعلام حاج شیخ محمد آملى والد ماجد آیةاللَّه آملى معاصر ما.
6- عالم بزرگوار حاج شیخ احمد خندقآبادى پدر بزرگوار شیخ المحدثین حاج شیخ جعفر خندقآبادى معاصر.
7- دانشمند جلیلالقدر حاج شیخ محمد خندقآبادى فرزند آن مرحوم.
و بسیارى دیگر كه ذكر آنها موجب اطناب و طالبین مراجعه به كتاب تذكرةالمقابر نویسنده كنند.
(وف 381 ق)، محدث، مفسر، فقیه، اصولى، حافظ قرآن و رجالشناس شیعى. مشهور به شیخ صدوق. وى یكى از برجستهترین فقها و محدثان شیعه است. اهل قم بود و در خانوادهاى فقیه و دانشور به دنیا آمد. پدرش، ابوالحسن على بن حسین، شیخ قمىها در زمان خویش، نیز محدث و فقیه والایى بود. در قم از پدرش و محمد بن حسین بن ولید و محمد بن على ماجیلویه و احمد بن على بن ابراهیم قمى و دیگران، فقه و حدیث آموخت. استادان شناخته شدهى او را در قم و دیگر شهرها متجاوز از دویست نفر مىدانند. سپس راهى سفرى دراز گردید و در رى، نیشابور، مشهد، بلخ، بخارا، مدینه، كوفه، بغداد و همدان، نزد عالمان بزرگ آن عصر به تحصیل علم پرداخت و از سرآمدان شیعهى آن روزگار شد. شیخ مفید و حسین بن عبیداللَّه غضائرى و حسین بن على بن بابویه از شاگردان معروف او بودند. دانش، حافظه قوى و استوارى او در معارف شیعى، آثارش را به لحاظ اهمیت در صدر قرار مىدهد. در آخرین سالهاى زندگى به درخواست شیعیان رى در آن شهر ساكن شد و در همان جا درگذشت. تألیف حدود سیصد اثر را به وى نسبت مىدهند و نجاشى از یكصد و هشتاد كتاب او نام مىبرد. مهمترین اثار وى عبارتاند از: «من لا یحضره الفقیه»، یكى از كتب چهارگانهى شیعه؛ «الاعتقادات»؛ «مدینة العلم»؛ «عیون اخبار الرضا (ع)»، كه به درخواست صاحب بن عباد نوشت؛ «الخصال» «اثبات الخلافة»؛ «فضائل الشیعة»؛.«علل الشرایع»؛ «دعائم الاسلام»؛ «ثواب الاعمال»؛ «كتاب الامالى»، معروف به «مجالس»؛ «معانى الاخبار»؛ «اثبات الوصیة»؛ كتاب «التوحید»؛ «صفات الشیعة»؛ «نصوص الائمة».[1]
تازه های مشاهیر
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}