ادیب خوانساری
ملیت : ایرانی
-
قرن : 14
منبع : مردان موسیقی سنتی و نوین ایران (جلد اول)
ادیب اهل خوانسار و زادهى همین شهر دلگشاست. نامش اسماعیل بوده و به سال 1318 هجرى قمرى مطابق با سال 1280 هجرى شمسى كه سال كبیسه بوده در خوانسار چشم به جهان گشوده است. پدرش مرحوم میرزا محمود خوانسارى اهل علم و تقوى و از روحانیون خوانسار به شمار مىرفته است. پدربزرگش نیز به همینگونه روحانى و اهل علم بوده.
میرزا محمود پدر ادیب به هنرهاى ظریفه بسیار علاقمند بود و مخصوصاً به هنر خوشنویسى عشق مىورزید. او كه در انواع خط و به خصوص در خط نستعلیق سرآمد و ممتاز بود؛ بیشتر عمرش را به كتابت و مطالعه مبانى دینى مىگذراند. هر هفته عدهاى گرد او در منزلش جمع مىشدند و از محضرش استفاده مىكردند.
منابع مادى زندگى پدر ادیب چندان خوب نبود و با مختصر درآمد حاصل از زراعت و باغدارى با قناعت روزگار مىگذراندند.
اسماعیل را پدر به هنگام طفولیت به مكتب فرستاد به این امید كه یگانه فرزند پسرش را پس از آموختن مقدمات زبان فارسى و عربى و مبانى دینى به نجف اشرف بفرستد و او در آنجا رهتوشهاى فراهم كند و در بازگشت به وطن به حوزهى علماء و روحانیون بپیوندد.
ادیب تا چهارده سالگى دروس یاد شده را در خوانسار فراگرفت و چون صوت خوشى داشت؛ به توصیهى پدر، اكثراً مؤذنى مسجد شهر را به عهده داشت.
از این سال به بعد شوق شعر و موسیقى در جان ادیب ریشه دواند. به مطالعهى آثار شعراى نامدار فارسى زبان پرداخت و در آن میان بیش از همه با آثار مولانا، حافظ و سعدى مأنوس و سرگرم شد.
كلام موزون این شعرا گل آواز را در حنجرهى ادیب شكفته كرد؛ حالا دیگر این طفل چهارده پانزده ساله گهگاه غزلهاى سعدى را با آوازى خوش و مخفیانه با خود زمزمه كرد.
شادروان ادیب خوانسارى تعریف مىكرد: «آن روزها آرزو مىكردم معلم خوبى پیدا كنم تا نزد او تعلیم آواز بگیرم كه متأسفانه چنین شخصى در «خوانسار» پیدا نمىشد. چندى به این منوال گذشت تا شخصى بنام «عندلیب گلپایگانى» كه بعدها نام خانوادگى «تولائى» را براى خود انتخاب كرد؛ به خوانسار آمد. او اولین معلم آواز من بود. صداى بسیار خوبى داشت. با پدرم آشنا بود و مسافرتهاى زیادى كرده بود. «عندلیت» صداى مرا پسندید و من دور از چشم پدر، مخفیانه نزد او به تعلیم آواز پرداختم؛ تا جایى كه دیگر این استاد چیزى نداشت كه به شاگرد بیاموزد و من همهى آنچه را كه او از آواز مىدانست فراگرفته بودم.»
ادیب كه شیفتهى موسیقى و آواز ایرانى بود اینك 18 ساله شده بود. برخلاف میل پدر در اصفهان رحل اقامت افكند. اصفهان در آن زمان مركز هنرمندان و استادان بزرگ آواز و موسیقى بود؛ استادانى چون: مرحوم آسید رحیم، میرزا حسین ساعتساز (مشهور به خضوعى)، حبیب شاطر حاجى و دیگران كه هر یك به نوبهى خود در كار آواز ایرانى سرآمد و یكتا بودند. ادیب نزدیك به دو سال هر روز به خدمت «آسید رحیم» مىرفت. گوشههاى فراگرفته را پس مىداد و ردیفها و گوشههاى تازه مىآموخت. حالا ادیب، جوان بیست ساله و مستعد، با صداى صاف و رسا و ممتاز، ردیفها و بیشتر گوشههاى آواز ایرانى را به خوبى مىدانست. حدود سال 1300 هجرى شمسى ادیب به خدمت شادروان نایب اسداللَّه استاد طراز اول «نى» راه یافت. (نایب اسداللَّه كسى است كه نى و نوازندگى آن را از حضیض به اوج رسانده است، او استاد «نوائى» است و «نوائى» استاد «استاد حسن كسائى» نوازندهى بىهمتاى نى در روزگار ماست).
ادیب پس از فراغت از شاگردى «نایب اسداللَّه» دیگر خود سرآمد شده بود و وقتى كه خواست پیش «حبیب شاطر حاجى» هم برود و گوشههایى هم از او بیاموزد متأسفانه حبیب صدایش گرفته بود و به ناچار به دنبال تلاش معاش جلاى زادگاه گفته به شیراز رفته بود و در آنجا دكان پیراهندوزى باز كرده بود.
ادیب جستجوگر چندى هم به بختیارى سفر كرد و در زمینهى «موسیقى لرى بختیارى» تحقیقاتى به عمل آورد.
«اسماعیل خوانسارى» تنها پسر میرزا محمود خوانسارى كه همه كس او را با نام «ادیب خوانسارى» مىشناخت؛ حالا دیگر سرآمد و كاردیده شده بود. وقتى در سال 1303 شمسى ادیب به تهران آمد «مرحوم آسید حسین طاهرزاده» تنها استاد مسلم آواز كه مقیم تهران بود، به علت كهولت، انزوا اختیار كرده بود و «جواد بدیعزاده»، «سلیمانخان» و «حسینقلى خان تفرشى» تنها خوانندگان آن روز تهران بودند. ادیب در تهران هر روز به اتفاق چند تن از هنرمندان زمان از جمله «مرحوم ابوالحسن صبا و «مرحوم رضا محجوبى» كه هر دو از شاگردان «مرحوم حسینخان اسماعیلزاده» (دایى استاد اصغر بهارى) بودند؛ اكثر اوقات به منزل این استاد مىرفت و از محضر درس مرحوم «حسین خان اسماعیلزاده «كه ردیفها و گوشهها را با نام و به سبك مكتب تهران آموزش مىداد؛ بهرهها مىگرفت. منزل این استاد تقریباً به صورت پاتوق درآمده بود و ادیب در همین پاتوق بود كه با مرحوم «حبیب سماعى»، «حاج علىاكبر خان شهنازى» و برادرش «عبدالحسین شهنازى»، «مرحوم درویش خان و به تبع این استاد با شاگردش مرتضىخان نىداود آشنا شد. ادیب در میان همه كسانى كه در تهران با آنها آشنا شده بود بیشترین رابطهى دوستى و محبت را با مرحوم «مرتضى خان محجوبى» نوازندهى بىنظیر پیانو برقرار كرد. دوستى ادیب و مرتضى محجوبى تا زمان مرگ این استاد (كه خود ضربهى سختى به روحیهى ادیب وارد كرد) ادامه داشت.
ادیب كه در فضاى هنرى آن عصر ساز عرفانى «سهتار» را فراگرفته بود و خوب هم مىنواخت؛ پس از آشنایى با «مرتضىخان محجوبى» نواختن پیانو را فراگرفت.
با تأسیس رادیو، از ادیب دعوت شد كه خواننده ثابت رادیو باشد و او هر هفته در رادیو حاضر مىشد و به اتفاق اساتید موسیقى برنامه اجرا مىكردند (در آن زمان و تا مدتها بعد برنامهها زنده اجرا مىشد).
در این سالها ادیب به دادن كنسرت و ضبط آوازش بر روى صفحات گرامافون پرداخت. و صفحاتش جز در ایران، در كشورهاى همسایه و حتى نقاط مختلف دنیا به فروش رفت.
فكر داشتن سالنى براى اجراء كنسرت از سوى ادیب و اندیشه داشتن مكانى براى كنسرت و نیز اجزاء نمایشنامه از سوى مرحوم «اسماعیلخان مهرتاش» این دو نفر را به هم نزدیك كرد و ادیب و مهرتاش «جامعه باربد» را بنیاد گذاشتند.
عاقبت این استاد بزرگ در سن 81 سالگى، ساعت 4/ 30 بامداد روز 6 فروردین 1361 پس از این كه مدتها بیمار و بسترى بود رخت از این جهان فانى بركشید و به سراى باقى شتافت.
ادیب سالهاى متمادى به خاطر ناراحتى ریوى و تنگى نفس رنج مىبرد ولى طبیب معالج او اظهارنظر مىكرد كه ادیب بیشتر از ناراحتىهاى عصبى و روحى از پا درآمده است.
شیرین دختر او در تمام مدت بیمارى پدر روز و شب غمگسانه تیمار پدر مىداشت و از او با دلسوزى و مهربانى پرستارى و مواظبت مىكرد.
كالبد بىجان ادیب را به بهشت زهرا بردند و در چهارمین گور از ردیف 103 قطعه 91 به خاك سپردند؛ روانش شاد باد.
فعالیت ها : : مشاهیر / هنر / موسيقي
تازه های مشاهیر
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}