حسن افشاری کاشانیان
ملیت : ایرانی
-
قرن : 14
منبع : مردان موسیقی سنتی و نوین ایران (جلد چهارم)
مهندس حسن افشارى كاشانیان در تهران متولد شد و پس از تحصیلات ابتدایى براى ادامه تحصیلات متوسطه به دبیرستان رفت. در دبیرستان بود كه شیفتهى موسیقى ایرانى گردید و آروز مىكرد كه روزى بتواند سازى را بسازد و یا آن را بنوازد. پدر او ضمن این كه خود با موسیقى مأنوس و به آن علاقه داشت معهذا پسر را از یادگیرى این هنر منع مىكرد و مىگفت كه باید بیشتر به درس و مشق خود برسد تا به موسیقى و نوازندگى و براى همین منظور سخت وى را زیر نظر قرار مىداد تا او از درس غفلت نورزد، ولى وى روزها كه به دبیرستان مىرفت در راه با خود تصنیفهاى خوانندگان را زیر لب زمزمه مىكرد به طورى كه از فرط علاقه بیش از یكصد تصنیف از خوانندگان مختلف را از حفظ داشت.
در همین سالهایى كه مشغول تحصیل در دبیرستان بود، ازدواج كرد ولى باز هم عشق به موسیقى و یادگیرى آن از سر او بیرون نرفت و پس از فوت پدر بود كه با تمام گرفتارىهاى خانواده و تحصیل یك ساز آكوردئون خریدارى كرد و نزد خود و با كمك چند كتاب شروع به یادگیرى و نواختن این ساز نمود و در دوران خدمت سربازى این آموختهها را به حد كمال رساند.
وى چون از وضع مالى نسبتاً خوبى بهرهمند بود پس از خاتمه خدمت سربازى جهت ادامه تحصیل عازم آمریكا گردید و بعد از اخذ مهندسى الكترونیك به وطن بازگشت و آموختههاى خود را در راه پیشرفت و آبادانى ایران عزیز قرار داد.
وى حدود یك سال و نیم نزد خانم شهنازى همشیره علىاكبرخان شهنازى رفت و نواختن ساز تار را نزد ایشان فراگرفت تا این كه در سال 1362 با مهندس سعید تجویدى (فرزند استاد على تجویدى) آشنا شد كه در اینباره مهندس حسن افشارىكاشانیان مىگفت:
«پس از آشنایى خود در سال 62 با مهندس سعید تجویدى كه یكى از همكاران خوب و عزیزم مىباشد، از ایشان خواستم كه امكان فراگیرى و نواختن ساز تار را نزد جلیل شهناز براى من از طریق پدرشان فراهم آورند، ایشان اظهار داشتند كه استاد جلیل شهناز كلاس تعلیم فعلاً ندارند. چون در این زمان بود كه امكان زیادى براى یادگیرى موسیقى برایم فراهم بود، لذا تصمیم گرفتم نزد استاد على تجویدى بروم و اصول و گوشههاى موسیقى ایرانى را بخصوص ردیفهاى شادروان ابوالحسن صبا را فراگیرم تا بعداً بتوانم آموختهها و اطلاعاتم را روى ساز تار پیاده كنم.
روزى كه به منزل استاد على تجویدى رفتم و در همان ابتداى ورودم به منزل ایشان ویولونى نظر مرا جلب كرد كه بسیار زیبا و خوشخوان بود، داخل آن اسم استاد ابراهیم قنبرى حك گردیده بود، باور نمىكردم كه این كار یك استاد ایرانى باشد. از آن پس در جستجوى ایشان برآمدم تا او را بهتر بشناسم، در یكى از جلسات تعلیم ویولن در منزل استاد، دوباره با ساز سهتار زیبا و بىنظیرى با طرح و نقشى استثنایى كه دیدم یك چنین اثرى فقط در موزهها امكانپذیر است روبرو شدم كه متوجه گردیدم این نیز كار استاد قنبرى است. تصمیم گرفتم سازى از كارهاى ایشان را تهیه كنم ولى با كمال تأسف متوجه شدم كه استاد به علت گرفتارىهاى كارى فرصت ساختن ساز براى همه را ندارند و اصولاً كسانى كه خصوصیات هنرى و اخلاقىشان مورد تأیید استاد باشد هم باید سالها به انتظار باشند تا این كه افتخار داشتن ساز ایشان را داشته باشند.
در همین ایام نیاز به سازى خوشخوان مثل ساز استاد آرام آرام این فكر را در من ایجاد مىكرد كه شاید بشود با بررسى و علاقمندى و پشتكار و استعداد هنرى خود این كار را آغاز كنم. ابتدا موضوع را با استاد تجویدى در میان گذاشتم، ایشان قول دادند در فرصتى مناسب ترتیب این كار را بدهند و من از همان زمان، ساز سهتار ساخته شد استاد قنبرى را، الگوى خویش قرار دادم و شبانهروز، روى آن فكر و بررسى مىكردم، تا این كه در اواخر سال 1364 تمام اطلاعات و اندازههاى مختلف را ثبت كردم، یك شب در كلاس درس استاد با آقاى دكتر صرافى كه از دوستان استاد تجویدى هستند آشنا شدم، ضمن صحبت در مورد ساختن ساز، ایشان گفت:
«شما كه تمام اطلاعات را دارید بهتر است با استاد حسین مسعود آشنا شوید و زیر نظر ایشان كار را شروع كنید».
از ایشان تشكر كردم، استاد تجویدى بعداً امكان آشنایى مرا با استاد مسعود فراهم آوردند و پس از چندى در خدمت این استاد توانستم كار تارسازى را شروع كنم و از راهنمایىهاى بىدریغ ایشان استفاده نمایم و مىتوانم بگویم كه اگر اطلاعات و راهنمایىهاى این استاد نبود، شاید سالها مىبایستى تجربه كسب كنم تا بتوانم به اندازه یك روز در محضر ایشان چیز یاد بگیرم.
به هر حال پس از مدتى توانستم تعدادى تار و سهتار بسازم ولى قبل از اینكه آنها را جمع كنم لازم دیدم كه هر طور شده نظر استاد محترم آقاى قنبرى را هم جویا شوم، لذا از دوست عزیزم آقاى دكتر هادى پورتراب كه با استاد دوستى دیرینه داشتند خواهش كردم كه هر طور هست ترتیب این ملاقات را با استاد بدهند و ایشان هم قول دادند كه در اولین فرصت مرا به استاد معرفى كند، البته حدود یك سال و نیم طول كشید و كارهاى انجام شده به همان صورت ماند تا این كه یك روز ایشان اطلاع دادند كه روز سهشنبه استاد تصمیم دارند كه به كارگاه شما بیایند، من از شوق و شادى آرام و قرار نداشتم و آن روز یكى از بهترین روزهاى فراموشنشدنى زندگى من است.
آن روز عصر استاد قنبرى تا عصر منزل ما بود و من توانستم تمام سؤالات خود را از ایشان بپرسم و استاد هم دستوراتى فرمودند و در مورد ساختن ساز سهتار هم اظهاراتى داشتند: «كه شما مدتى فرصت دهید تا من اصول ساخت سهتار تركهاى را به شما یاد دهم. و سپس فرمودند: من مصمم هستم كه این كار را بكنم و باید این امكان را براى شما فراهم آورم».
من كه در مقابل این همه ایثار و بزرگوارى، واقعاً درمانده بودم كه چه جوابى بدهم، اصلاً جوابى براى گفتن نداشتم و خود را در مقابل استادى وارسته و بىنیاز و دلسوزى مىدیدم كه در زمانه بىنظیر است.
به هر حال ایشان همانطور كه فرموده بودند در منزل ما و در همان كارگاه ناقص كار را به بنده آموختند و تمام اصول و ریزهكارىهاى مربوط را یا به وسیله تلفن و زمانى هم در منزل خودشان به من یاد دادند و اكنون قادر هستم كه تمام فكر و وقت خود را به این كار اختصاص دهم و جا دارد كه من متواضعانه از زحمات استاد قنبرى و استاد مسعود كه در راهنمایى و ارشاد و تعلیم در این راه پرپیچ و خم و پر از فراز و نشیب حق بزرگى به گردن من دارند قدردانى نمایم و فكر مىكنم كه بهترین سپاس از استاد قنبرى این است كه راه و رسم استاد و خصوصیات اخلاقى و بىنیازى عارفانه ایشان را دنبال نمایم. من از ایشان تنها ساختن ساز را نیاموختم، بلكه درسهاى معنوى و اخلاقى را كه استاد با ظرافتهاى خاص خودشان مطرح و من توانستم درسهاى اخلاقى و آزادگى هم از ایشان فرابگیرم و اذعان نمایم كه كسى مىتواند ادعاى شاگردى این استاد فرزانه و والامقام را بكند كه مثل ایشان فكر كند و عمل نماید.
پس از گذراندن دوره آموزش تصمیم به ساختن الگویى نمودم كه اصول آن قبلاً توسط استاد طرح شده بود و این به آن خاطر بود كه بتوانم شایستگى خود را نسبت به آموختههایم ثابت كنم و اكنون نیز در فكر ساختن ویولن هستم كه امیدوارم بتوانم از این راه خدمتى به جامعه هنرى و صنعت سازسازى كشور بكنم، ناگفته نماند كه این حركت در من به هیچگونه انگیزهى مادى نداشته تنها ارضاء هنرى و شناختههایم بوده است و اكنون هم كه ده سال از ادامه این راه مىگذرد ذكر این مهم كه تمدن هنرى هر جامعه بستگى دارد به هنرمندان لایق و دلسوز در تمام زمینههاى هنرى و براى ارائه یك اثر هنرى والا و ارزشمند و برتر به داشتن ابزار مناسب مىباشد، بخصوص در فن نوازندگى بىشك در اختیار داشتن ساز مناسب، هنرمند را قادر مىسازد كه خلاقیت هنرى خودش را به نحو دلخواه ارائه نماید و از طرفى ساختن ساز نیاز به بررسى و تجربه و بخصوص ابتكار و نبوغ و آشنایى كامل با فن نوازندگى را طلب مىكند، كه البته در كارهاى ساختمانى ساز نیز مهارت و دقت از اولویت خاصى برخوردار است.
در اینجا از همسر فداكارم كه واقعاً در راه به ثمر رسیدن زندگیم و شكوفا شدن استعداد هنریم این امكان را به من دادند كه بتوانم در خدمت هنر و صنعت ایران زمین باشم قدردانى و سپاسگذارى كنم و همچنین از فرزندان عزیزم دو دخترم كه یكى از آنها علاوه بر تحصیلات عالیه در رشتههاى رادیولوژى از دانشگاه تهران و رشته مامائى از دانشگاه آزاد، دختر دیگرم در رشته مترجمى زبان انگلیسى و پسرم فرید كه ساز تخصصى وى پیانو مىباشد و در واقع هر سه با نواختن چند ساز و آشنایى با دستگاههاى موسیقى سنتى ایران مرا تشویق به ادامهى كارم كردند تشكر كنم. در خاتمه از تمام كسانى كه به طور گمنام در راه تداوم و اعتلاى هنر این مرز و بوم زحمت كشیده و مىكشند و بخصوص دوست عزیزم خادم دیرآشناى مطبوعات ایران آقاى حبیباللَّه نصیرىفر كه واقعاً جهت آشنایى ملت ایران با هنرمندان و سازندگان این سرزمین و جامعه هنرى همت و تلاش و پیگیرى نمودهاند قدردانى كنم».
مهندس احمدعلى سهرابزاده كه از دوستان و اقوام وى مىباشد و طى سالیان زیادى با مهندس افشارى كاشانیان رفت و آمد و نشست و برخاست داشته است مىنویسد:
«آقاى حسن افشارى از سازندگان ماهر و باسلیقه آلات و لوازم موسیقى از قبیل: ضرب، سهتار، ویولن و تار و سنتور مىباشد و در ساختن آلات موسیقى براى بهبود صدا و زیبایى و كیفیت آنها از نظر علمى و عملى و فنى مطالعات و تحقیقات فراوان نموده است.
این هنرمند در ساختن ویولن به حدى مهارت و تسلط داد كه تشخیص ویولنهاى ساخت وى از بهترین ویولنهاى ساخت كارخانجات خارجى مقدور نیست معهذا بر اثر ذوق و استعداد فطرى و توجه كافى و به كار بردن نكات علمى و فنى در سازندگى آلات موسیقى بخصوص ویولن به پیشرفتهاى شایان توجه و تكامل فوقالعادهاى دست یافته است و این از سازهاى ساخته شده توسط وى نمایان است و به قول معروف:
مشك آن است كه خود ببوید
نه آنكه عطار بگوید
بىشك در هنر موسیقى و سازندگان لوازم وابسته به این هنر در زمان گذشته و حال تاریخ كشور ما، نوابغى و استادانى بزرگ بودهاند كه موجب پیشرفت روزافزون و تكامل آن از هر جهت گردیدهاند. هر كدام از این اساتید گنجینه و سرمایهاى عظیم و پربها براى موسیقى ایران بوده و خواهند بود.
در این راستا كسانى بودند و هستند كه اصلاً دنبال شهرتطلبى و مادىگرائى نبودند و تنها به هنرشان فكر مىكنند و من خیلى از این قبیل هنرمندان را از نزدیك مىشناسم كه یكى از ایشان همین مهندس حسن افشارى مىباشد. وى به سال 1323 در محله قناتآباد تهران خیابان مولوى متولد شد. از سن ده سالگى با رادیو و از طریق مجلات موزیك موسیقى آشنا شد و در سال سوم متوسطه كه مشغول تحصیل بود ازدواج كرد و از همین سال هم با خرید یك ساز آكوردئون مشغول فراگیرى و نواختن این ساز شد سپس به خدمت سربازى رفت و پس از پایان خدمت سربازى جهت ادامه تحصیل عازم آمریكا شد و پس از پایان تحصیلات عالیه به وطن بازگشت و در سال 1353 به استخدام سازمان رادیو تلویزیون ملى ایران درآمد و پس از چندى توسط دوست خود آقاى مهندس سعید تجویدى نزد آقاى على تجویدى استاد موسیقى سنتى ایران رفت و به تحصیل علم موسیقى پرداخت و پس از چندى توسط ایشان با استاد مسعود كه خود از سازندگان خوب و ممتاز ساز تار مىباشد آشنا شد و مشغول ساختن تار گردید و پس از تكنیك سهتار سازى و ویولن را از ایشان آموخت و در سفرى كه پس از چندى به كشور آلمان نمود، زیرنظر آقاى بالزویت استاد ویولنساز كارخانجات آلمان، ساخت و تعمیرات ورگلاژ سایر مسائل مربوط به این ساز را فراگرفت و اطلاعات باارزشى را كسب كرد كه در مراجعت به كشور، ابزار و لوازمات مربوط به ساخت ویولن را با خود به ایران آورد و اكنون دور از سروصدا و شهرتطلبىهاى كاذب و مادى ولى با عشق و علاقه در تحقیق و تفحص در این راه تلاش مىنماید. چون با شناختى كه بنده با موسیقى و هنرمندان این رشته دارم، معتقدم كه فیزیكساز و صداى آن باید طورى باشد كه نوازنده سر ذوق آمده و از نواختن و دیدن شكل ساز لذت ببرد و چون خود گوشهها و نغمات موسیقى ایرانى هم، این حالت عاطفى را شدید و افزون مىكند، لذا نوازنده تحت تأثیر این سه جریان كه عبارت است از: زیبائى، طنین صدا و شكل و حالت ساز كه البته خود سازنده هم باید در این رابطه با زیباشناسى، صداشناسى و حتى نواختن ساز هم آشنایى كامل داشته باشد به اضافه مسائل فنى و تكنیك كه فیزیك ساز را هم بداند.
به هر حال وى در زمانى كه در آلمان مشغول تحصیل و فراگیرى ساخت ویولن بود، توسط آقاى بالزویت به عضویت انجمن ویولنسازان درآمد كه مقر این انجمن در دانشگاه ساندیگو كالیفرنیا مىباشد و این خود كمك بزرگى براى او بود تا در جریان گذشتگان در این رشته بااطلاع شود این جلسات هر ماهه در دانشگاه ساندیگو با حضور اعضاء تشكیل مىشود و به نقد و بررسى و ارزیابى مسائل در مورد هنر و صنعت ویولنسازى اعم از چوب و مراحل ساخت تا رنگآمیزى مىپردازد و اطلاعات و نتایج به دست آمده در بولتن انجمن زیر نظر رئیس انجمن آقاى وینستون ماس ماهیانه براى اعضاء انجمن در تمام جهان ارسال مىشود.
تا آنجا كه من اطلاع دارم، آقاى مهندس افشارى كوشش دارد تا سایر سازندگان ساز ویولن را در ایران عضو این آكادمى جهانى كند تا از این شناخت بیشترى از صنعت سازسازى كشور به جهانیان بدهد».
مهندس افشارى، مىگفت: «از راهنمایىها و كمك برادران هوشنگ و سیاوش اكبرى كه به حق از شاگردان خوب و شایسته استاد قنبرى مىباشند بهره فراوان بردم و این شاگردان بافضیلت از خوى و خصلت عاطفى و جوانمردى و بىنیازى استاد خود ابراهیم قنبرىمهر بهرهور گشتهاند و به استاد و شاگردان شایسته او تبریك و خسته نباشید مىگویم».
فعالیت ها : : مشاهیر / صنعتگران مشاهیر / هنر / موسيقي
تازه های مشاهیر
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}