علی اصغر زندوکیلی
ملیت : ایرانی
-
قرن : 14
منبع : مردان موسیقی سنتی و نوین ایران (جلد پنجم)
علىاصغر زندوكیلى، به سال 1320 در اذگل شمیران كه در آن زمان از هر طرف پر از گل و چمن و ریاحین و درخت بود و آن را احاطه كرده بودند دیده به جهان گشود.
پدر و برادر بزرگتر وى كه خود اهل موسیقى بودند و با آن آشنایى تام داشتند هر روز و بیشتر اوقات وى را مورد تشویق قرار مىدادند تا به موسیقى روى آورد و از صداى خدادادى خود بهره گیرد و به محفل دوستانه و شاعرانهاى كه در منزل بیشتر وقتها توسط ادبا، عرفا و شاعران و موسیقیدانان تشكیل مىشد گرمى بخشد.
زندوكیلى در این باره مىگوید، به قول شاعر:
كودكان شاد و بىخبر باشند
فارغ از رنج و شور و شر باشند.
«دوران كودكى را در منزل در محیطى پر از احساس كه حاكى از موسیقى و شعر و شاعرى بود و در خارج منزل و اطراف كه باغات فراوان با درختان تنومند و باغچههاى پر از گل بود آشنا و پروش یافتم، در آن عالم رویا پر از شادى و زیبایى و بىخبرى، از هر صداى دلانگیزى حالم تغییر مىكرد و از خود بىخود مىشدم و لذت مىبردم مخصوصا وقتى پدر و برادر بزرگم كه هر دو موسیقیدان و صداى دلنوازى داشتند مىخواندند مرا به آسمانها و كهكشانهاى الهام و شادى و ذوق مىبردند.
من از علم موسیقى و نغمه جانبخش هر دو استفادهها كردم و لطف خداوند هم شامل حالم شد تا با سیروس لطیفى كه از شاگردان ممتاز مرحوم استاد نورعلى خان برومند آشنا شدم و ترانههاى قدیمى و ردیفهاى موسیقى ایرانى را به خوبى آموختم و او مرا تشویق و ترغیب بسیار كرد و مرتب مىگفت كه تو استعداد فوقالعادهاى در فراگیرى موسیقى دارى و اگر كوشش نمایى در این راه موفق خواهى شد به شرط آنكه موسیقى كه اقیانوسى است بىكرانه، آنقدر بروى تا به بىنهایت برسى:
«در ره منزل لیلى كه خطرهاست به جان
شرط اول قدم اینست كه مجنون باشى»
خوشبختانه با همین شور و حال برخوردى با استاد احمد عبادى دست داد و افتخار آشنایى با این استاد مسلم موسیقى سنتى پیدا كردم كه باید یادآور شوم شخصیت هنرى این استاد را از شعر شیخ مصلح الدین سعدى شیرازى آورد كه:
«صبر بسیار بیاید پدر پیر فلك را
تا دگر مادر گیتى چو تو فرزند بزاید»
از پیر هنر موسیقى ایران جناب استاد احمد عبادى، بسیار آموختم و پس از چندى به خدمت استاد معلم موسیقى اصیل در سبك اصفهانى، زندهیاد ادیب خوانسارى رسیدم و بیشتر ردیفها و گوشههاى موسیقى ایران را از آن بزرگ مرد موسیقى و آواز فرا گرفتم.
مدتى بعد، بخت یارى كرد و در محضر شادروان استاد سلیمان امیر قاسمى رفتم و سالیان دراز، در خدمت ایشان بودم و كسب فیض نمودم و اغلب یادم هست كه شعر خواجه شیراز حافظ را به سبك و سیاق و شیوه استاد زمزمه مىكردم:
«گر بود عمر به میخانه روم بار دگر
به جز از خدمت رندان نكنم كار دگر»
و نشیب و فرازها و بم و زیرهاى او را در خلوت و جلوت زمزمه و مىخواندم و این اثر را در سایر شاگردان استاد مثل: اكبر جقه، صدیف، امیرعسگرى، اخلاقى، سامانىپور و هادى فرزانه مشاهده مىكردم.
در بهشت معنوى خانه استاد امیر قاسمى به گلستان شاداب و سرسبزى چون استاد سعدى هرمزى برخورد كردم كه نمىدانم چه بگویم از این مرد بزرگ «سهتار»:
«قطره چه دارد مقابل دریا
ذره چه گوید برابر خورشید»
زندهیاد سعید هرمزى، هم استاد موسیقى، هم مظهر اخلاق و محبت، انسانیت، صفا، وفا و تواضع بود كه باید گفت هرچه خوبان همه داشتند او به تنهایى داشت و همه این اوصاف و سجایا در وى جمع بود و من به قدرى مفتون و مجذوب این استاد بزرگ و فرزانه بودم كه اغلب این یك بیت شعر را در حضورش مىخواندم:
«از همه بگذشتى و در ملك وجود
كس زبان تو ندانست و درونت نشناخت»
به هر حال، نواختن سهتار را نزد ایشان آموختم و همزمان با دوستى و آشنایى با استادان: احمد عبادى، سلیمان امیرقاسمى، ادیب خوانسارى و سیروس لطیفى، با مرحوم حسن یكرنگى كه از شاگردان ممتاز و متعالى شادروان اقبالآذر بود آشنا شدم و پس از مدتى كه به منزل این مرد درویش و وارسته آمد و شد كردم، دوستى و جذبهیى عمیق بین ما پیدا شد و این دوستى و برادرى طورى گردید كه هر زمان كه شروع به خواندن مىكردم بىاختیار این شعر را مىخواندم:
«در آغار محبت دست و پا گم كردهاى اى دل
نمىدانم كجا خواهد كشید آخر سرانجامد»
اغلب با هم خوانندگى و نغمهگرى داشتیم، فراموش نمىكنم هر وقت مىخواستم «یكرنگى» بخواند، این شعر را مىخواندم:
«دنبال بلبل اگر با منت سر یاریست
كه ما دو عاشق زاریم و كار ما زاریست»
در خلال این مدت از نوارهاى هنرمند بزرگ و فقید آواز ایران سید حسین طاهرزاده بسیار استفاده كردم اولین نوار من برگ سبز شماره 200 بود كه در سال 1342 همراه با سهتار استاد عبادى از رادیو پخش گردید و حدود پانزده ساعت نوارم در گوشهها و ردیفهاى گوناگون موسیقى سنتى ایران تكثیر و در بازار پخش گردیده و چندین آواز همراه با سازهاى هنرمندان ارزشمندى چون: حسن كسائى، فرهنگ شریف، منصور صارمى، مهندس همایونخرم، امیرناصر افتتاح اجرا كردهام و اخیرا آلبوم جدیدى با آهنگ و تنظیم هنرمند ارجمند و والا حسین یوسفزمانى كه روى اشعار سعدى گذارده اجرا نمودهام.
باید یادآور شوم كه در سیستم گذشته، در رادیو، روابط بر ضوابط مسلط بود كه با روحیه و افكار من مغایرت داشت و مرا با باندبازىهاى آن روزگار سر و كله نبود لذا بهجاى آنكه با كارشكنىهاى آنان مبارزه كنم از آن محیط كناره گرفتم و براى اقناع و آرامش روح حساس خود كه از نوجوانى جذب شاعرانى چون: مولوى، حافظ و باباطار و تنى چند از این بزرگان بودم، به محافل عرفا و انجمنهاى ادبى و شعر و شاعرى پناه بردم كه خوشبختانه با استقبال روبرو شدم دلگرم گردیدم و انجمنهاى ادبى را رها نكردم»
درباره هنر خوانندگى و نوازندگى علىاصغر زندوكیلى شعراى متعددى اشعارى سرودهاند كه از آن میان شعر زیبایى را كه شاعر گرامى سید جلالالدین میرآفتابى (افتخارالشعرا) سرودهاند انتخاب كه از نظر گرامىتان مىگذرد:
«نوایت كه بر جان شیدا نشیند
چو آواى عرشى به دلها نشیند
بود چون نسیم خوش صبحگاهان
كه بر پرنیان موج دریا نشیند
به هر نغمه شورآفرینى، چو باران
كه در كام لب تشنه صحرا نشیند
تو هر آسمانى سرودى كه خوانى
فراتر ز بزم ثریا نشیند
سزد «باربد» را كه خاموش ماند
به بزم تو كانجا «نكیسا» نشیند
نشیند به بزم سرور تو جانم
چو مجنون كه با یاد لیلا نشیند
تو استاد «زندوكیلى» هنرور
به جایت تواند كس آیا نشیند؟
ز آواى تو جان من گشت خرم
چو شبنم كه بر روى گلها نشیند
تو روشنگر جان صاحبدلانى
چو شمعى كه در شام یلدا نشیند
نوا، از «سهتارى» تو از پرده دل
چو برخاست بر جان شیدا نشیند
بس این «افتخارم» كه در محفل ما
نه صاحبدلى جز تو آنجا نشیند»
متأسفانه بر اثر سكته قلبى به تاریخ 71/2/9، این هنرمند درویش و والا رخت از جهان فانى بربست و قلب دوستان خود و هنر موسیقى سنتى ایران را دغدار ساخت، خداوند روح وى را غریق رحمت خویش فرماید.
فعالیت ها : : مشاهیر / هنر / موسيقي
تازه های مشاهیر
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}