نصراللَّه شکرائی
ملیت : ایرانی
-
قرن : 14
منبع : مردان موسیقی سنتی و نوین ایران (جلد پنجم)
نصراللَّه شكرائى، به سال 1320 در كرمانشاه متولد شد. وى مانند برادر خود عبداللَّه شكرائى، از كودكى به موسیقى علاقه پیدا كرد و چون داراى دو دانگ صدا نیز بود نسبت به برادر خود كه او هم دلباخته موسیقى بود، به معبود خویش نزدیكتر بود، لذا هر روز با خواندن تصانیف روز و آواز دل بىقرار خود را آرام مىكرد ولى آرامش كافى را به دست نمىآورد، نصراللَّه شكرائى اظهار مىداشت:
«از سن 9 سالگى متوجه شدم كه داراى دو دانگ صدایى هستم و كمكم آوازهایى را كه از رادیو پخش مىشد، در تنهایى زمزمه مىكردم، تا جایى كه در جشنهاى مدرسه به عنوان خواننده شركت كردم. بعد از مدتى علاقهام به نواختن سازى حالا هر سازى كه باشد جلب شد، ابتدا فلوت را انتخاب كردم و با تمرینهاى فراوان و دمیدن مكرر در سوراخهاى آن، چنان این ساز را فراگرفتم كه تمام آهنگهاى آن زمان را با فلوت اجرا مىكردم و پس از چندى، با نواختن تنبك، سنتور، عود، بانجو و ماندولین آشنا گردیدم، اما هر زمان كه این سازها را مىنواختم، احساس مىكردم كه از این سازها راضى نمىشوم، تا اینكه به ویولن، به این ساز وحشى، جادوئى و دل پذیر روى آوردم. سازى كه سالیانى چند از نزدیك مىدیدم ولى به آن دست نزده بودم و این كشش و علاقه من نسبت به ویولن از زمانى در وجودم خانه گرفت كه در همسایگى ما، یكى از كارمندان سفارت انگلیس كه فارسى را خوب مىدانست و نام او توماس لامار بود، ویولن مىنواخت و من با آشنا شدن با او، اصول نت خوانى و سلفژ را نزد ایشان فرا گرفتم و كمكم حس كردم كه باید جهت تمرین ساز، ویولن براى خود تهیه نمایم. ولى متأسفانه پولى در اختیار نداشتم تا بتوانم ویولن خریدارى نمایم. لذا از برادرم عبداللَّه شكرائى كه هماكنون دستى در ساختن ساز دارد كمك گرفتم و با فكر و دست خودم و راهنمائى او، از صندلىهاى لهستانى كهنه كه در زیرزمین خانه داشتیم، بدون اینكه پدرم متوجه شود، ویولنى با هزار زحمت ساختیم كه مدت 3 ماه طول كشید.
پس از چندى، آرشه آن را ساختیم و با انداختن سیم و خرك ویولن آماده شد و شبها در زیر نور چراغ گردسوز در زیرزمین خانه مشغول نواختن شدم، ولى متأسفانه یك شب پدرم این موضوع را متوجه شد و ویولن را كه با خون دل و عشق و علاقه فراوان ساخته بودم شكست. ولى من دلسرد نشدم و دوباره ویولن ساختم و روزها تا شب كه پدرم به منزل مىآمد در زیرزمین به نواختن و تمرین ادامه مىدادم كه روزى پدرم دوباره متوجه شد و آن را هم شكست و من دیگر از همین ساز شكسته و نیمبند و ناقص هم محروم گردیدم.
یكى از دوستانم كه ویولن مىنواخت و از آشنایى من با او مدت زیادى نمىگذشت، مرا به استاد و هنرمند گوشهگیرى به نام نصراللَّه كیهانى معرفى كرد و من بیشتر روزها نزد این مرد آزاده شروع به فراگیرى علم موسیقى و نواختن ویولن پرداختم.
پس از چند سال، به كلاس جامعه باربد كه زیر نظر استاد اسماعیل مهرتاش اداره مى شد رفتم و شروع به فراگیرى ردیفهاى موسیقى ایرانى كردم. بیش از دو سال در كلاس این استاد بسیارى از نیاموختهها را در موسیقى آموختم تا زمانى كه با دكتر حمید زاهدى آشنا شدم و ایشان كتابى را به من هدیه نمودند و من پس از خواندن این كتاب، اصول هارمونى را كم و بیش فراگرفتم و بعدها همین كتاب مرا در ساختن آهنگ كمك فراوان كرد و پیشرفت خود را در ویولن مرهون هنرمندان و استادان عزیزى چون: اسماعیل مهرتاش، دكتر حمید زاهدى، نصراللَّه كیهانى و توماس لامار مىدانم و اكنون فقط در سمت معلم مشغول تدریس علم موسیقى و نواختن ویولن به هنرجویانمىباشم».
فعالیت ها : : مشاهیر / هنر / موسيقي
تازه های مشاهیر
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}