علی اکبر بروجردی
ملیت : ایرانی
-
قرن : 14
منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)
مجتهد، سیاستمدار و موافق مشروطه مشروعه، در حدود 1270 ه.ق در تهران متولد شد. پدرش حاج آقا جمال مجتهد كه مردى متعین و سالها پیشنماز و صاحب محراب و منبر مدرسهى دوستعلى خان معیرالممالك بود و در نطق و بیان شهرتى داشت، در 1302 ه.ق درگذشت.
شیخ علىاكبر تحصیلات مقدماتى را در تهران به اتمام رسانید، سپس به تحصیل معارف اسلامى پرداخت و به طور كامل دورهى سطح را فراگرفت. آنگاه براى ادامهى تحصیلات به عتبات رفت و قریب 6 سال درس خارج گرفت و به درجهى اجتهاد نایل آمد و به ایران بازگشت و به تدریس مشغول شد.
در 1302 ه.ق پس از درگذشت پدرش تمام مناصب و مراتب وى حسبالارث به فرزندش كه او هم مرد فاضل و خطیب و ملائى بود تعلق گرفت و شیخ علىاكبر مدرس و پیشنماز و صاحب منبر و مدرسه دوستعلى خان معیرالممالك شد و چون مردى بااستعداد بود، بزودى جاى پدرش را گرفت و از روحانیون متنفذ تهران شد و با درباریان و امناى دولت نزدیكى یافت و با میرزا علىاصغر خان امینالسلطان كه تازه به وزیر اعظمى رسیده بود، نزدیك گردید.
ناصرالدین شاه در 1309 ه.ق امتیاز دخانیات را به یك كمپانى انگلیسى داد و مردم از این عمل ناراضى شدند و در نتیجه به مرحوم حاج میرزا حسن مجتهد آشتیانى مراجعه و دادخواهى نمودند. مشارالیه فتواى تحریم آن را از حاج میرزا محمدحسن شیرازى گرفته و در ایران منتشر ساخت و مردم تماماً ترك استعمال دخانیات نمودند. ناصرالدین شاه براى شكستن فتوى، عدهاى را نزد میراز حسن فرستاد كه یا باید غلیان بكشید و یا از ایران خارج شوید. در آن روز كه نمایندگان شاه چنین تكلیفى نمودند، عدهاى از علماء تهران نزد حاج میرزا حسن آشتیانى بودند، از جمله حاج میرزا علىاكبر بروجردى از علماى مجاهد بود و چند بار اعتمادالسلطنه از طرف امینالسلطان و ناصرالدین شاه براى رفع تحریم به او متوسل شده بود ولى نتیجهاى نداد و میرزا حسن تصمیم به ترك ایران گرفت. مردم پس از اطلاع در اطراف منزل او گرد آمدند و مانع خروج ایشان از تهران شدند. در این موقع مردم به نمایندگان شاه كه عبارت بودند از میرزا عیسى وزیر و عبداللَّه خان والى و مجدالدوله داماد شاه را از بین ببرند كه شیخ علىاكبر مجتهد بروجردى وارد میدان شد و دست مجدالدوله را گرفته و به مردم گفت كه الان من و مجدالدوله به ارك مىرویم و موضوع را فیصله مىدهیم و بدین ترتیب، جان مجدالدوله را نجات داد.
وقتى حاج شیخ علىاكبر و مجدالدوله راه افتادند، عدهى كثیرى از مردم نیز پشت سر آنها حركت كردند. چون نزدیك ارك رسیدند، كامران میرزا دستور داد درهاى ارك را بستند و به روى مردم آتش گشودند و در نتیجه عدهاى مقتول و مجروح شدند.
در جلسهاى كه فرداى آن روز براى فسخ قرارداد رژى در ارك تشكیل شد، عدهاى از روحانیون دعوت به آن جلسه شدند. شیخ علىاكبر نیز جزء مدعوین بود و رأى به ابطال قرارداد صادر كرد. حج شیخ علىاكبر كه موجب نجات مجدالدوله شده بود، تدریجاً در دربار نفوذ بیشترى پیدا كرد و مورد توجه ناصرالدین شاه قرار گرفت و موقعیت ممتازى در بین جامعهى روحانیت یافت و بیش از هركس با شیخ فضلاللَّه نورى طرح دوستى و مودت ریخت. این دوستى و نزدیكى موجب گردید شیخ فضلاللَّه دختر او را به حبالهى نكاح شیخ هادى فرزندش درآورد و این مواصلت، آنها را به هم نزدیك كرد، بطورى كه هر دو خط مشى سیاسى واحدى پیدا كردند و فوقالعاده به عینالدوله صدر اعظم نزدیك شدند و تقریباً روش آنها مخالفت با جنبش مردم براى تأسیس عدالتخانه بود.
در 16 شوال 1323 ه.ق عدهاى از علماى تهران به زاویه مقدسه حضرت عبدالعظیم مهاجرت كرده در آنجا متحصن شدند و از عینالدوله خواستار تأسیس عدالتخانه گردیدند. به دنبال مهاجرت علما، آقا شیخ علىاكبر بروجردى از تهران نامههائى براى مراجع تقلید به عتبات فرستاد و متذكر شد اشخاصى كه به زاویهى مقدسه رفته و مطالبهى عدالتخانه مىنمایند معدودى از طلاب مىباشند و ربطى به حجج اسلامیه تهران ندارند. حجج اسلامیه تهران اصلاً و ابداً از شهر خارج نشده و با عینالدوله نهایت دوستى را دارند و از عدالتخانه متنفر مىباشند و یقین دارند اگر عدالت در ایران جارى شود درب خانههاى آقایان بسته خواهد شد.
به دنبال ارسال این نامهها، علماى نجف در این مورد از آقاى سید محمد طباطبائى موضوع را استفسار كردند و مرحوم شریفالواعظین قمى در تكیه درخونگاه كه مجلس روضه و بانى آن آقاى طباطبائى بود، علیه حاج شیخ على اكبر بروجردى افشاگرى كرد و در مردم هیجان ایجاد شد و شیخ ناگزیر شد تغییر جهت بدهد. لذا در مهاجرت كبرى كه در 23 جمادىالاولى 1324 ه.ق انجام گرفت، حاج شیخ فضلاللَّه و حاج شیخ علىاكبر بروجردى نیز همراه پانصد نفر همگى مهاجرت نموده، در ابنبابویه به مهاجرین پیوستند.
سرانجام تلاش مردم ایران به زعامت روحانیت به ثمر رسید. مظفرالدین شاه عینالدوله را از صدارت عزل و میرزا نصراللَّه خان مشیرالدوله را به صدر اعظمى منصوب و فرمان استقرار مشروطیت را در ایران صادر نمود و مجلس نمایندگان خود را انتخاب و شروع به كار كرد. مشیرالدوله از دوستان و نزدیكان شیخ علىاكبر بروجردى بود و غالباً در منزل او بسر مىبرد و هر موقع كه در مجلس حضور مىیافت، شیخ علىاكبر او را همراهى مىنمود.
پس از استقرار مشروطیت و مرگ مظفرالدین شاه، بین روحانیون تفرقه افتاد و شیخ فضلاللَّه نورى با عدهاى از روحانیون از جمله حاج شیخ علىاكبر بروجردى در مقابل سید عبداللَّه بهبهانى و سید محمد طباطبائى قرار گرفته، با مشروطیت به آن صورتى كه تجلى كرده بود، به مخالفت پرداخته و خواستار مشروطه مشروعه شدند. واقعهى توپخانه كه در دوران رئیسالوزرائى ناصرالملك اتفاق افتاد و عدهاى كشته و مجروح شدند، كارگردانىاش با همین شیخ علىاكبر بروجردى بود.
پس از به توپ بستن مجلس و استقرار محمدعلى میرزا در باغشاه، شیخ علىاكبر بروجردى نیز بدو پیوست و طرف مشورت شاه بود و از طرف محمدعلى میرزا براى حفاظت او چندین تفنگچى، خانهى او را حفاظت مىكردند، در تمام جلساتى كه در باغشاه براى براندازى مشروطیت به زعامت شیخ فضلاللَّه تشكیل مىگردید كه منجر به صدور اعلامیه مىشد، شیخ علىاكبر هم آن را امضاء مىكرد. اوضاع تبریز و سایر شهرها موجب شد محمدعلى میرزا فكرى براى اعادهى مجلس بكند و دستور داد در دربار مجلسى تشكیل شود. وقتى در آن مجلس مذاكره دربارهى مشروطیت مىشود، سید علىاكبر مجتهد فریاد مىزند: «انتخابات خلاف شرع است». عبدالحسین میرزا فرمانفرما با او به تندى سخن مىگوید و حاج علىاكبر متعرض مىشود كه هر مجلسى كه باید تشكیل شود، به اذن علماء و دخالت علماء باشد. فرمانفرما در پاسخ مىگوید علماى اسلام منحصر به تو نیست. علماى عتبات و اصفهان و آذربایجان همه متفق بر اعطاى مجلس هستند. شیخ علىاكبر به گفتهى فرمانفرما تعرض نموده به صورت قهر مجلس را ترك مىگوید و به اتفاق سید احمد بهبهانى و عدهاى دیگر به منزل حاج سید ابوالقاسم امام جمعه رفته و مىگوید شاه خیال دارد مشروطه را بدهد ولى ما نمىخواهیم. امام جمعه مىگوید اگر شاه مجلس را بخواهد ما كه منتخب او هستیم نمىتوانیم از خواستهى شاه عدول نماییم. شیخ علىاكبر متعرضاً خانهى امام جمعه را ترك مىنماید و مجلسى به نام مجلس دوستان تشكیل مىدهد تا چارهاندیشى كند.
مرحوم ناظمالاسلام عدهاى از اعضاء مجلس را در تاریخ بیدارى ایرانیان آورده است، كه از آن جملهاند: مفاخرالملك، میرزا عباسقلى خان آدمیت، امینالملك، آصفالممالك كرمانى، میرزا عبدالمطلب یزدى، حاج اسمعیل مغازه، ارشدالسلطنه، مختارالسلطنه، میرزا احمد حیدرى، امام جمعه خلخالى، میرهاشم، شیخ حسن سنگلجى، سید مشرفه، سید واعظ اصفهانى و شیخ علىاكبر مجتهد بروجردى.
این مجلس كه ناظمالاسلام نام آن را مجلس منافقین گذاشته، با اعتبارى به مبلغ ده هزار تومان كه از طرف حاج اسمعیل مغازه تأمین شده بود، جلساتى تشكیل داده و اقداماتى بر ضد مشروطه انجام دادند.
سرانجام تهران توسط قواى بختیارى و مجاهدین گیلان فتح شد و محمدعلى میرزا از سلطنت خلع گردید و احمد میرزا با نیابت عضدالملك به سلطنت رسید. در همان روز فتح تهران عدهاى از مجاهدین شیخ علىاكبر را دستگیر و به بهارستان بردند ولى مشروطهخواهان اعتنائى به او ننموده آزادش كردند.
ولى چند روز بعد كه یازدهم رجب بود، مجاهدین حاج شیخ فضلاللَّه نورى، حاج ملا محمد آملى و شیخ علىاكبر بروجردى را دستگیر و به زندان بردند. قتل شیخ علىاكبر بروجردى صرفنظر گردد و فقط او را به مشهد تبعید كردند.
شیخ علىاكبر بروجردى تا آخر عمر در مشهد باقى ماند و با وجودى كه چندین بار از وى خواسته شد تا به تهران بازگردد زیر بار نرفت و سرانجام در 1308 در 78 سالگى درگذشت.
فعالیت ها : : مشاهیر / سیاست
تازه های مشاهیر
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}