ضیاءالدین طباطبائی
ملیت : ایرانی
-
قرن : 14
منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)
فرزند حجتالاسلام سید علىآقا یزدى، در 1268 در شیراز متولد شد. در یك سالگى در معیت پدر و مادر خود به تبریز رفت و قریب پانزده سال در آذربایجان اقامت داشت. تحصیلات مقدماتى خود را تحت مراقبت معلمین مخصوص در خانهى پدر انجام داد و علاوه بر دروس معمول زمان، زبانهاى فرانسه و انگلیسى را فراگرفت. در سن 15 سالگى وارد مدرسهى ثریا كه به طرز نوینى در تبریز تاسیس یافته بود شد و علاوه بر فراگرفتن ریاضیات و شیمى و تاریخ و جغرافیا، زبان روسى را نیز فراگرفت و در آنجا با وجود كمى سن فعالیت زیادى از خود بروز داد. آنگاه به شیراز رفت و روزنامهاى به نام اسلام و بعد نداى اسلام در آنجا منتشر نمود. علاوه بر آن رسالات و مجموعههائى در سیاست كلى كشور و طرفدارى از حكومت قانون و آزادى انتشار داد كه با طبع عدهاى از مالكین و اعیان فارس خوشایند نبود و در نتیجهى تندروىها مورد سوءقصد قرار گرفت ولى جان سالم به در برد. پس از به توپ بستن مجلس و انحلال مشروطیت در دوران استبداد صغیر به تهران رفته اقدامات خود را علیه محمدعلىشاه آغاز نمود و چندى هم به اتفاق پدرش در حضرت عبدالعظیم متحصن بود. پس از خروج از تحصن كمیتهاى به نام «جهانگیر» با شركت عدهاى افراد تندرو تشكیل داد و رابط بین متحصنین و مشروطهخواهان منزوى گردید ولى حكومت نظامى در مقام دستگیرى او برآمد، ناچار در سفارت عثمانى متحصن شد ولى سفارت عثمانى عذر او را خواست، ناچار در سفارت انگلیس متحصن شد ولى وزیرمختار انگلیس او را نپذیرفت، ناگزیر به سفارت اتریش پناه برد. مدتى در آنجا اقامت داشت تا اینكه محمدعلىشاه در نتیجهى فشار افكار عمومى، در مقام سازش با مشروطهخواهان برآمد و فرمان عفو عمومى داد و در نتیجه سید ضیاءالدین از تحصن خارج شد. در موقع فتح تهران توسط قواى سپهدار و سردار اسعد، كمیتهى جهانگیر كه در راس آن سید ضیاء قرار داشت، تلفنخانه و خیابان لالهزار و چراغ برق را تصرف كردند. در نتیجهى فتح تهران، محمدعلىشاه از سلطنت خلع و از ایران خارج شد. در آن ایام سید ضیاء امتیاز روزنامهى شرق را گرفت و به انتشار آن مبادرت نمود. هزینهى روزنامهى مزبور را اقلیت زردشتى و ارمنى تامین مىنمودند. شمارهى سوم روزنامهى شرق به علت حمله به یكى از وزراء، توقیف شد و امتیاز آن را لغو كردند و او روزنامهى برق را انتشار داد كه تندتر از شرق بود.
در اواسط دورهى دوم مجلس شوراى ملى، حملاتى به مجلس كرد و مدعى عدم صحت انتخابات شد. در اثر شكایت نمایندگان تحت تعقیب و محاكمه قرار گرفت. ابتدا به پنج سال زندان محكومش كردند، بعد قرار شد به اروپا تبعید شود. هزینهى این مسافرت اجبارى از طرف دولت پرداخت شد و به اروپا رفت و مشغول تحصیلات جدید شد. پس از چندى به ایران بازگشت و روزنامهى یومیهى رعد را انتشار داد. رعد روزنامهاى تندرو و منقد بود.
در 1296 از راه روسیه عازم ژاپن مىشود. چون وضع روسیه را دگرگون مىبیند ابتدا با تزار ملاقات نموده و خواستههاى ایرانیان را با او در میان مىگذارد . بعد چون نتیجهاى حاصل نمىشود، به ملاقات لنین مىرود و سرانجام پس از شش ماه توقف در روسیه، به جاى ژاپن به ایران بازمىگردد. در 1298 مجددا از طرف وثوقالدوله رئیسالوزراء، در راس هیئتى عازم قفقازیه مىشود تا با دول آذربایجان و گرجستان و ارمنستان عهدنامه منعقد كند. این ماموریت قریب شش ماه به طول مىانجامد و هیئت بدون اخذ نتیجه به تهران بازمىگردد ولى در طى این مسافرت افق شناسایى دولت جدید روسیه روشن مىشود و راهنمائىهاى سید ضیاء موجب مىشود تا دولت ایران در مقابل انقلاب روسیه روشى را اتخاذ نماید كه منجر به قرارداد 1921 بین ایران و شوروى شد.
در 1299 سید ضیاءالدین عملا كار روزنامهنویسى را كنار گذاشت و سردبیرى و مسئولیت روزنامهى رعد را به میرزاعلى حقنویس واگذار كرده خود مشغول یك سلسله اقدامات سیاسى گردید كه منجر به كودتاى سوم حوت 1299 شد. در روز سوم حوت 1299 قواى شكستخوردهى آتریاد همدان به فرماندهى میرپنج رضاخان با هزار و چهارصد نفر سرباز وارد تهران شده و پایتخت را به تصرف خود درآوردند. عامل نظامى كودتا رضاخان و عامل سیاسى و كارگردان ظاهر و باطن، سید ضیاءالدین بود. كودتاى 1299 معلول دو علت بود: یكى انقلاب روسیه و تغییر رژیم آن، دیگر شكست قرارداد 1919 و عدم اجرا سید ضیاءالدین در نخستین روزهاى ورود قواى قزاق به تهران با احمدشاه ملاقات و فرمان رئیسالوزرائى خود را با اختیارات كامل دریافت كرد. فرمانده قواى قزاق هم با عنوان «سردارسپه» رئیس و فرمانده لشكر قزاق شد. سید ضیاء در نخستین روزهاى صدارت خود دست به یك سلسله اقدامات انقلابى زد و قریب دویست نفر از رجال كشور و روحانیون را بازداشت نمود و طى اعلامیهاى علل و جهات رئیسالوزرائى خود را به ولات و حكام ابلاغ نمود. ابطال قرارداد 1919 و تخلیهى قشون انگلیس از خاك ایران را به مردم مژده داد. بودجهى دربار را تعدیل نمود، از حقوق احمدشاه و درباریان مبلغ قابل ملاحظهاى كسر كرد، ورود و استعمال مشروبات الكلى را ممنوع ساخت و كارمندان معتاد را از ادارات بیرون ریخت. در تهران و شهرها ادارهى بلدیه را دائر نمود و چند خیابان تهران را با چراغ برق روشن ساخت. چند وزارتخانه را منحل نمود. براى اصلاح ادارات از سوئد و فرانسه و آمریكا مستشار خواست. وزارتخانهى جدیدى به نام صحیه و خیرات بنیاد نهاد، براى اطفال یتیم و ولگرد، دارالایتام و نوانخانه درست كرد، به قشون ایران اعم از قزاق و ژاندارمرى توجه زیادى نمود و عدهاى از واحدهاى تازهنفس را براى امنیت ایالات فرستاد. بعضى از ولات در مورد رئیسالوزرائى سید ضیاء به مخالفت برخاستند. به دستور او میرزا احمدخان قوامالسلطنه فرمانرواى خراسان و سیستان توسط رئیس ژاندارمرى دستگیر و به تهران اعزام شد و در زمره سایر رجال زندانى قرار گرفت. در كرمانشاه، اكبر میرزا صارمالدوله قصد مقاومت و مبارزه داشت كه یك گردان ژاندارم با فرماندهى ماژور پولادین پس از زدوخورد شدید و برجاى گذاشتن عدهاى مقتول، دستگیر و به زندان تهران انتقال یافت. مصدقالسلطنه هم در فارس تلگراف احمدشاه را مبنى بر رئیسالوزرائى سید انتشار نداد و متذكر شد انتشار آن موجب انقلاب در فارس خواهد شد ولى خود به زودى استعفا داد و به خاك بختیارى متوارى گردید.
صدارت سید ضیاءالدین مجموعا سه ماه طول كشید. از حكومت او مردم عادى، اصناف و زحمتكشان راضى بودند. در عوض متنفذین و وابستگان به دربار كه عدهى زیادى از آنان در حبس رفته بودند، تلاش شبانهروزى خود را براى بركنارى او معمول مىداشتند. سرانجام در چند برخورد تند و حاد، احمدشاه فرمان عزل او را صادر كرد و در همان روز (4 خرداد 1300) در حالى كه از خزانهى دولت بیستوپنج هزار تومان به او مخارج مسافرت داده بودند، با تنى چند از دوستان و نزدیكان خود از طریق بغداد عازم اروپا شد و مدت 22 سال در اروپا اقامت داشت و قسمتى از آن مدت را در فلسطین به كشاورزى مشغول بود. در اوایل سلطنت رضاخان، سید ضیاء به عنوان مشاور پادشاه افعانستان به آن كشور عزیمت نمود ولى دولت ایران از طریق دیپلماسى، این ماموریت را باطل كرد. سید ضیاء گاهى در اروپا و زمانى در فلسطین به سر مىبرد و با فروش چاپخانه خود در تهران و منزل مسكونى مزرعهاى عظیم در فلسطین بنیاد نهاد، ضمنا در رشتههاى كشاورزى و شیمى و فن طب تحصیل نمود و اطلاعات تازهاى به دست آورد.
در 1311 به دعوت مفتى اعظم فلسطین براى شركت در كنگرهى اسلامى كه در «قدس شریف» منعقد گشته بود، عازم فلسطین شد و در آن كنگره به اتفاقآرا نیابت ریاست را به او دادند. در سال 1320 پس از استعفا و كنارهگیرى رضاخان از سلطنت، مطبوعات آزادشده به یاد سید ضیاءالدین افتادند و روزنامهها غالبا درخواست مراجعت او را به كشور مىنمودند، مخصوصا روزنامهى رعد امروز به مدیریت مظفر فیروز مرتبا خواستار ورود سید به وطن بود. سرانجام وى تصمیم گرفت به ایران بازگردد. در 1322 پس از بیستودو سال غیبت وارد ایران شد و مورد استقبال قرار گرفته و مرد میدان شد. در انتخابات دورهى چهاردهم، از شهر یزد به نمایندگى مجلس شوراى ملى برگزیده شد و پس از افتتاح مجلس، فراكسیون حزب توده و دكتر محمد مصدق با اعتبارنامهى او مخالفت كردند ولى مصدق از فراكسیون حزب توده درخواست كرد تا مخالفت خودشان را پس بگیرند تا مصدق به تنهائى دربارهى سید ضیاء و حكومت نود روزهاش و طریقهى روىكار آمدنش سخن بگوید. فراكسیون حزب توده مخالفت خودشان را پس گرفتند و مصدق نطق مفصلى علیه سید ضیاءالدین ایراد نمود و او را عامل دولت انگلستان خواند. سیدضیاء در پاسخ مصدق، حقایقى از كودتا را بیان كرد. روىهمرفته جدال مصدق و سیدضیاء در مجلس چهاردهم از مسائل مهم تاریخ ایران مىباشد.
پس از این جدال، اعتبارنامهى او به راى كشیده شد و اكثریت نمایندگان دورهى چهاردهم به اعتبارنامهى او راى دادند. در تمام مدت نمایندگى مجلس، لیدر اكثریت بود و نخستوزیرى افرادى چون حكیمى، ساعد و صدر با تلاش او صورت گرفت. پس از خاتمهى مجلس چهاردهم، قوامالسلطنه رئیسالوزراء پس از بازگشت از مسكو، سید ضیاءالدین را طبق مادهى 5 حكومت نظامى توقیف كرد و مدت یك سال در زندان بود.
علت بازداشت وى براى ارضاء خاطر روسها و حزب توده و فرقه دموكرات آذربایجان بود ولى بعضى این توقیف را انتقامگیرى تلقى مىنمودند و مىگفتند چون سید ضیاء در موقع نخستوزیرى خود، قوام را توقیف كرده بود، او هم درصدد تلافى برآمد و او را بازداشت كرد. به هر تقدیر، یك سال در زندان باقى ماند تا سرانجام آزاد شد و در منزل خود تحتنظر قرار گرفت.
سید ضیاءالدین پس از رفع محدودیت، مطلقا كار دولتى نپذیرفت و دنبال نمایندگى هم نرفت و حتى فرمان سناتورى خود را در 1328 به شاه پس داد و از او خواست به جاى وى، میرزا على حقنویس سردبیر روزنامهى رعد را سناتور كند. شاه این پیشنهاد را پذیرفت و دو دوره حقنویس سناتور بود و بعد درگذشت. سید ضیاء تا حینالفوت از مشاورین شاه بود. پس از استعفاى حسین علاء از نخستوزیرى در 1330، قرار بود او به نخستوزیرى برسد ولى قبولى بدون قید و شرط دكتر مصدق، آن برنامه را به هم زد.
وفات او در سال 1348 در اثر فجاء اتفاق افتاد. دو مزرعهى نمونه در ایران دائر كرد یكى در سعادتآباد تهران و دیگرى در اللهآباد قزوین. شفاعت سید ضیاءالدین از محكومین سیاسى، جان عدهاى را نجات داد و این رویه مرضیه او در موارد مختلف اتفاق افتاد. مدفن او در ایوان ناصرالدین شاه مىباشد. از طرف شاه، حسن نبوى وكیل و وزیر سابق، سرپرستى و قیمومیت بازماندگان او را عهدهدار شد. سید ضیاء بعد از شهریور 1320 و ورود به ایران، به تاسیس دو حزب همت گماشت، اول حزب وطن بود كه بعد تبدیل به حزب ارادهى ملى گردید. در اواخر عمر با یك دختر روستائى ازدواج كرد و حاصل این ازدواج، دو پسر و یك دختر بود.
فعالیت ها : : مشاهیر / سیاست
تازه های مشاهیر
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}