امیر اسدالله علم
ملیت : ایرانی
-
قرن : 14
منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)
فرزند محمدابراهیم شوكتالملك بیرجندى، در 1298 متولد شد. پس از طى دوران كودكى وارد مدرسهى شوكتیه در بیرجند شد و دورهى مدرسهى مزبور را پایان داد و علاوه بر دروس مدرسه در تعلیم حسن خط و انشاء و ادبیات فارسى از معلمین خصوصى بهره گرفت و بر حسب تربیت خانوادگى، سوارى و تیراندازى را نیز تا حدى تعلیم دید و به تهران انتقال یافت. در آن ایام پدرش از نزدیكان و معاشرین رضاخان پهلوى بود و طبعا او نیز به دربار راه یافت و به اقتضاى سن با ولیعهد كه تازه از اروپا بازگشته و دورهى دوسالهى دانشكدهى افسرى را طى مىكرد، آشنا و تدریجا نزدیك شد و براى ادامهى تحصیل به دانشكدهى كشاورزى كرج رفت و دورهى سه سالهى دانشكدهى مزبور را پایان داد. در 1318 كه موضوع ازدواج ولیعهد با فوزیه مصرى انجام گرفت، او نیز به دستور پدرش با دختر قوامالملك شیرازى ازدواج كرد.
بعد از استعفاى رضاشاه و خروج از ایران، امیر شوكتالملك از تهران به بیرجند رفت ولى امیراسدالله در تهران باقى ماند و بیشتر وقت او در دربار سپرى مىشد و طورى با شاه جدید محشور و مانوس شده بود كه در تمام جریانات دربار قرار داشت. پس از مرگ امیر شوكتالملك، اولین سمت دولتى را احراز كرد و حكمران سیستان و بلوچستان شد و قریب سه سال در این ماموریت گاهى در تهران و زمانى در بیرجند به شیوهى قدیم حكومت مىكرد. این ماموریت قریب سه سال به طول انجامید و پایههاى امیرى قائنات را براى آتیهى او محكم ساخت. شاه از 1327 درصدد شغل وزارت براى او بود. هژیر با وجودى كه دستپرورده و سرسپردهى شاه بود، به جهاتى عضویت او را در كابینه قبول نكرد. در 1328 شاه به ساعد توصیه كرد در ترمیم كابینهى خود، سمتى به علم واگذار كند. قصد شاه این بود كه علم متصدى وزارت كشور را باید مردى باسابقه و باتجربه اداره كند و این كار از یك جوان ساخته نیست. سرانجام با وساطت سید جلالالدین تهرانى، این برنامه عملى شد و علم در كابینهى ساعد به وزارت كشور منصوب شد ولى همانطورى كه ساعد پیشبینى كرده بود، ادارهى وزارت كشور از عهدهى او خارج بود. لذا پس از دو ماه تغییر سمت داد و به وزارت كشاورزى منصوب شد.
در 1329 با سقوط ساعد، بیكار شد. جانشین ساعد (منصورالملك) به توصیهى شاه مجددا او را در سمت وزارت كشاورزى تثبیت كرد و در مدت سه ماهى كه نخستوزیر بود، علم هم وزارت كشاورزى را اداره مىكرد. در تیرماه 1329 سپهبد رزمآرا با تمهید مقدماتى كه از قبل فراهم كرده بود نخستوزیر شد و در انتخاب اعضاى كابینهى خود به هیچ وجه توصیههاى شاه را قبول نكرد و علم بدون شغل دولتى ماند. پس از چند ماه كه از عمر كابینه گذشت، رزمآرا ناگزیر در ترمیم كابینهى خود، وزارت كار را به او سپرد و تا پایان عمر رزمآرا، در كابینه باقى بود و روزى كه رزمآرا در مسجد سلطانى هدف گلوله قرار گرفت، علم نیز او را همراهى مىكرد. پس از واقعهى قتل رزمآرا، فورا به دربار رفته و مژدهى كشته شدن او را به شاه داد.
در 1330 شاه در اثر فشار دكتر مصدق، تصمیم به تقسیم املاك خود گرفت و سازمانى در دربار براى این كار بوجود آمد كه علم در راس آن قرار گرفت و او نیز به پیروى از شاه، قسمتى از املاك خود را در سیستان و بلوچستان بین كشاورزان تقسیم كرد. در دوران حكومت مصدق، گاهى در تهران و زمانى در بیرجند و چندى در اروپا و آمریكا مشغول تحریكات علیه دولت بود ولى از اقدامات او هیچگونه آثار مترتب نشد بلكه مصدق كینهى او در دل گرفته، دستور داد در سیستان تضییقاتى براى او فراهم سازند.
بعد از كودتاى 28 مردادماه 1332، علم از استقرار شاه بر سریر سلطنت وقوف كامل داشت و بدون داشتن شغل دولتى، در كنار او قرار گرفت و ضمن دادن مشورت به شاه، تلاش براى ساقط كردن سپهبد زاهدى مىنمود و سرانجام پس از سفر شاه به آمریكا در اوایل 1334، توفیق یافت در یك مذاكرهى طولانى با زاهدى استعفاى او را گرفته نزد شاه ببرد.
حسین علاء جانشین زاهدى، در كابینهى خود پست وزارت كشور را به علم سپرد و در همین سمت مشغول تمرین مشق صدارت شد. انتخابات دورهى نوزدهم مجلس شوراى ملى در دوران وزارت كشور او انجام یافت و با تشكیل كنگره در متمم قانون اساسى تغییراتى داده شد. علاوه بر افزایش نمایندگان مجلس، دوران آن نیز به چهار سال افزایش یافت. در این دوره غالب وكلاى مجلس توسط علم دستچین شده بودند ولى معالوصف چند نفرى گاهى مشكلاتى براى شاه و دولت فراهم مىكردند مانند دكتر شاهكار، شمس قناتآبادى، ارسلان خلعتبرى، آقاجعفر بهبهانى و دكتر حسین پیرنیا.
علاء در فروردین 1336 كنار رفت و جاى خود را به اقبال داد و طبعا علم هم بدون شغل دولتى ماند. در 1336 شاه تصمیم گرفت ادارهى امور كشور را به سیستم دو حزبى اداره نماید. ابتدا حزبى به نام حزب مردم تشكیل داد كه این حزب نقش اقلیت را بازى مىكرد و علم رهبر آن حزب شد و عدهاى از دولتیان و نمایندگان مجلس عضو آن حزب شدند. ظاهرا مرام این حزب، انقلابى بود مانند تقسیم زمین بین دهقانان، سهیم كردن كارگران در سود كارخانهها، ملى كردن منابع طبیعى و اعطاى حقوق سیاسى به زنان و غیره. حزب دیگرى به نام ملیون كه حزب اكثریت بود به رهبرى دكتر اقبال تشكیل یافت. هر دو حزب با بودجهى دولتى شروع به كار كردند تا دورهى مجلس نوزدهم پایان پذیرفت و انتخابات دورهى بیستم آغاز شد.
انتخابات دورهى بیستم در تابستان 1339 آغاز شد و هر دو حزب كاندیداهاى خود را معرفى كردند و مبارزات انتخاباتى بین دو نفر در هر حوزه آغاز شد. در این انتخابات، كار به افتضاح كشید و طوفانى از عدم رضایت مردم و كاندیداهاى حزبى بلند شد. كاسه و كوزه بر سر حزب ملیون شكست. ابتدا دكتر كاسمى دبیركل حزب ملیون و وزیر مشاور، به وضع زنندهاى از كار بركنار شد و سپس از وكلاى انتخاب شده استعفاى دستهجمعى گرفتند و كابینهى اقبال ساقط گردید. پس از این اوضاع، علم هم طوعا یا جبرا از رهبرى حزب مردم كنار رفت. جانشین اقبال اوضاع آشفتهى آن روز را آشفتهتر كرد و انتخابات دورهى بیستم تجدید شد و مجلس افتتاح گردید. ولى در اواخر اردیبهشت 1340 دكتر امینى مجلس را منحل نمود و قریب 14 ماه مملكت را بدون دخالت شاه اداره كرد. وقتى دكتر امینى در كار خود توفیق نیافت و پس از 14 ماه زمامدارى قرار بر استعفا گرفت، شرط استعفاى خود را براى جانشین كردن دو نفر قرار داد، یكى عبدالله انتظام و دیگرى امیراسدالله علم.
علم در 28 تیرماه 1341 از طرف شاه به نخستوزیرى منصوب گردید و كار نیابت تولیت بنیاد پهلوى را به شریفامامى سپرد و در غیاب مجلسین با تصویبنامههاى هیات وزیران به قانونگزارى پرداخت و آزادیهاى ظاهرى و نسب را كه در دورهى زمامدارى دكتر امینى به وجود آمده بود، از بین برد و زمینهاى مناسب براى دیكتاتورى شاه فراهم ساخت. اولین اقدام علم در دوران نخستوزیرىاش كه انعكاس بسیار بدى پیدا كرد، لایحهى انجمنهاى ایالتى و ولایتى بود كه مىبایستى مظاهر مذهبى از متن آن كنار گذاشته شود. در این لایحه قید اسلام از شرط انتخابكنندگان و انتخابشوندگان حذف و به جاى سوگند به قرآن، سوگند به كتاب آسمانى قید شده بود و به زنان نیز حق راى داده بودند. اقدام دولت در جامعهى روحانیت مخصوصا حوزهى علمیهى قم بازتاب بسیار وسیعى پیدا كرد و در حقیقت از این تاریخ روحانیت و رژیم در مقابل هم قرار گرفتند، تلگرامهاى اعتراضیه از طرف علما صادر شد، اعتراض از هر طرف بلند گردید و دولت علم ناچار عقبنشینى كرد و پس از مبارزات طولانى و حاد ناچار تصویبنامه را كانلمیكن نمود. علم در نخستوزیرى خود، اولین كنگرهى دهقانان ایران را تشكیل داد و خواستههاى شاه را در چند اصل در كنگره مطرح و به تصویب رسانید كه عبارت بودند از: 1- الغاء رژیم ارباب رعیتى 2- ملى كردن جنگلها 3- فروش سهام كارخانجات دولتى براى پشتوانه اصلاحات ارضى 4- سهیم كردن كارگران در سود كارخانهها 5- اصلاح قانون انتخابات 6- ایجاد سپاه دانش.
دولت براى تصویب اصول ششگانه متوسل به راى عمومى شد و روز 6 بهمن 1341 رفراندوم در سرتاسر كشور انجام گرفت و اصول مزبور از طرف شاه براى اجرا به دولت ابلاغ شد. كندى هم در این مورد به شاه تبریك گفت.
روحانیون، دانشگاهیان، اصناف و كسبه براى خنثى ساختن كار دولت، دست به تظاهرات زدند و دولت علم با شدت هر چه تمامتر به سركوبى مخالفین پرداخت. در چند نقطه از ایران برخورد پلیس و مردم خونین شد و عدهى زیادى مقتول و مجروح شدند. مبارزه علیه شاه و دولت را آیات عظام در قم رهبرى مىنمودند و اعلامیههاى زیادى علیه دولت صادر و پخش شد. در همان ایام رهبرى مبارزه با شاه و دولت با آیتالله حاجآقا روحالله خمینى بود.
دولت علم براى فرونشاندن تظاهرات و آرام ساختن مردم و مخالفین، از آغاز 1342 شدت عمل بیشترى نشان داد و علاوه بر بازداشت سران جبهه ملى، چند روحانى و دانشجو را بازداشت و به تبعید رهبران مبارزه علیه دولت پرداخت، از جمله آیتالله خمینى را بازداشت كرد.
به دنبال اینگونه اعمال، مردم قم دست به تظاهرات مجدد زدند. در تهران و اصفهان و شیراز نیز اجتماعاتى تشكیل یافت و اعلامیههائى علیه دولت منتشر شد تا اینكه در روز 15 خرداد 1342 در شهرهاى قم، تهران و شیراز روحانیون، اصناف و دانشگاهیان دست به تظاهرات زده، با انتشار شعارهایى علیه دولت به راهپیمایى پرداختند. دولت علم به سركوبى راهپیمایان پرداخت و به روى آنها آتش گشود و مردم نیز با سلاحهاى سرد به مقابله پرداخته، اتوبوسهاى دولتى و ساختمانها را به آتش كشیدند. در اثر این برخورد خونین در شهرهاى قم، تهران و شیراز عدهى زیادى مقتول و مجروح شدند. سرانجام با اعلام حكومت نظامى در تهران و چند شهر دیگر، دولت توانست آرامش را در تمام شهرها برقرار نماید. علم در تابستان 1342 پس از دو سال فترت، انتخابات دورهى بیستویكم مجلس شوراى ملى و دورهى چهارم مجلس سنا را آغاز كرد و سیستم حزبى را متروك ساخته، رویهى جدیدى پیش گرفت. وى در تهران كنگرهاى به نام كنگرهى آزادزنان و آزادمردان با شركت نمایندگان شهرها و دهات تشكیل داد و كنگره پس از بررسىهاى لازم، لیستى كه نام كلیهى كاندیداهاى انتخابات مجلس بود اعلام نمود. این لیست توسط یك هیات شش نفرى مركب از احمد نفیسى شهردار تهران، خسروانى وزیر كار، حسنعلى منصور رئیس گروه مترقى، عباس سالور رئیس اصلاحات ارضى، نصرتالله معینیان وزیر اطلاعات، و حسن زاهدى رئیس بانك كشاورزى قبلا تهیه و تنظیم شده بود كه در حقیقت كنگره اعلامكنندهى لیست بود نه تصمیمگیرنده. در بین نمایندگان دورهى بیستویكم جز مالكین از تمام طبقات مردم افرادى انتخاب شده بودند. كارگران، كشاورزان و كارمندان اكثریت نمایندگان را تشكیل مىدادند. از هنرمندان، ورزشكاران و اصناف نیز چند تنى به مجلس راه یافتند و براى اولین بار در تاریخ ایران به زنان نیز حق انتخاب كردن و انتخاب شدن داده شد و عدهاى از زنان وارد مجلسین سنا و شوراى ملى شدند. پس از افتتاح مجلس، علم قریب ششصد تصویبنامهى هیات وزیران را كه در دورهى فترت تهیه شده بود، به مجلس داد و آنان را به صورت قانون درآورد.
از جمله تصویبنامههائى كه در دولت علم، وزیران بر آن صحه نهاده بودند برقرارى كاپیتولاسیون با معافیت مستشاران نظامى آمریكا و خانوادهى آنها از شمول قوانین قضائى ایران بود. این لایحه در زمان زمامدارى علم در مجلس به تصویب نرسید و به هنگام نخستوزیرى حسنعلى منصور تصویب شد.
امیراسدالله علم تا اسفندماه 1342 بر اریكهى قدرت استوار بود و به علت اجراى نظریات شاه در تمام شئون كشور معتقد بود سالیان دراز مقام نخستوزیرى را دارا مىباشد ولى به طور ناگهانى از كار بركنار و مقام نخستوزیرى ایران به حسنعلى منصور رئیس گروه مترقى كه در آن تاریخ نمایندهى مجلس بود سپرده شد و علم دور از مشاغل سیاسى چندى وقت گذرانید تا ریاست دانشگاه نوپاى شیراز را به او سپردند او ظاهرا ریاست دانشگاه شیراز را عهدهدار بود ولى عملا دانشگاه توسط معاون وى امیرمتقى اداره مىشد تا اینكه در 1345 وزیر دربار شد و اعلامیههاى تاجگذارى شاه و جشنهاى دوهزار و پانصدسالهى شاهنشاهى را در نخستین روزهاى سمت جدید انتشار داد و سرپرستى هر دو جشن را عهدهدار گردید.
علم مدت یازده سال وزیر دربار بود. در سالهاى آخر دچار بیمارى سرطان شد. چندى در بیمارستانهاى آمریكا به معالجه پرداخت. هنگامى كه در آمریكا تحت معالجه بود، شاه او را از وزارت دربار تغییر داد و سمت او را به امیرعباس هویدا سپرد و علم در فروردین 1357 در آمریكا در 59 سالگى درگذشت.
علم مردى بسیار متمول بود و املاك زیادى در سیستان و بلوچستان متعلق به او بود و غیر از مالالاجاره سالیانه مبلغ معتنابهى از كشاورزىهاى خود به دست مىآورد. قسمت اعظم زعفران ایران به او تعلق داشت. از گرفتن هدیه و كادو رویگردان نبود، در ولخرجى از بودجهى دولت معروف بود، دوستان خود را به مقامات عالى رسانید و بهرهبردارى او در كشور به مراتب از شاه بیشتر بود. بدون شك علم را باید یكى از مسئولان واقعى حكومت محمدرضاشاه پهلوى دانست.
فعالیت ها : : مشاهیر / سیاست
تازه های مشاهیر
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}