ملیت :  ایرانی   -  قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)
فرزند ذكور ارشد رضاشاه و دومين و آخرين پادشاه از سلسله‏ى پهلوى. در تاريخ 4 آبان ماه 1298 ش توأمان با خواهرش اشرف در محله‏ى سنگلج تهران متولد شد. مادرش دختر ميرپنج تيمور آيرملو بود. در 1304 ش و در 6 سالگى به سمت وليعهد ايران تعيين گرديد. در 1305 ش تحصيلات رسمى خود را در مدرسه‏ى نظام تهران آغاز كرد. در شهريور 1310 پدرش او را براى تحصيل به كشور سوئيس فرستاد. در نيمه‏هاى سال 1315 ش به ايران بازگشت و وارد دانشكده‏ى افسرى شد. دوره‏ى دو ساله‏ى آن را به پايان رسانيد و با درجه‏ى ستوان دومى در بازديدها و مسافرت‏هاى پدرش او را همراهى مى‏كرد. در 1318 ش به دستور پدرش با فوزيه دختر ملك فواد و خواهر ملك فاروق پادشاه مصر ازدواج كرد. در شهريور ماه 1320 ش كه كشور ايران مورد هجوم و حمله‏ى نيروى نظامى شوروى و انگلستان قرار گرفت، آنها موافقت كردند تا محمدرضا جانشين پدرش گردد. رضاشاه روز 25 شهريور ماه 1320 ش استعفا داد و عازم اصفهان شد. محمدعلى فروغى نخست‏وزير، در همان روز در جلسه‏ى فوق‏العاده‏ى مجلس شوراى ملى استعفاى رضاشاه و پادشاهى محمدرضا پهلوى را اعلام كرد. روز 26 شهريور ماه، شاه جديد طى نطقى كه توسط محمدعلى فروغى تهيه و با اصلاح هيئت وزيران تصويب شده بود، ضمن اجراى مراسم سوگند، در جلسه‏ى فوق‏العاده‏ى مجلس متذكر شد كه او يك پادشاه قانونى خواهد بود و طبق اصول قانون اساسى و متمم آن سلطنت خواهد كرد و افزود اگر در گذشته به مردم ايران اجحافى شده باشد، برطرف و جبران خواهد شد. در همان روز فرمان عفو عمومى زندانيان سياسى و عادى صادر شد و كليه‏ى اتباع آلمانى و ايتاليائى، ايران را ترك كردند و اقداماتى چند در جهت خواست مردم انجام گرفت. تشكيل احزاب آزاد شد و حزب توده‏ى ايران به رهبرى سليمان محسن اسكندرى، موجوديت خود را اعلام كرد. با مرخص شدن سربازان و بازنشسته شدن عده‏ى زيادى از امراء و افسران ارشد، دوره‏ى آرامش ظاهرى كه تحت لواى سرنيزه در تمام نقاط كشور به چشم مى‏خورد، رخت بربست و عشاير فارس و آذربايجان و خراسان و بلوچستان، سر به شورش برداشتند. افزايش قيمت‏ها به نحو چشمگيرى همه چيز را تحت‏الشعاع قرار داد و قانون افزايش حقوق كارمندان و قانون استرداد املاك مغصوبه از مردم تصويب شد. در همان اوان عمر مجلس دوازدهم پايان يافت. روز پايانى مجلس، شيخ‏الاسلام ملايرى به عنوان وصى از شهادت سيد حسن مدرس سخن گفت و تقاضا نمود عاملين اين قتل فجيع محاكمه و مجازات شوند. روز 22 آبان ماه مجلس سيزدهم افتتاح شد و با وجود آنكه وكلاى اين دوره در دوران ديكتاتورى انتخاب شده بودند، ولى معلوم شد كه مى‏خواهند از قدرت قانونى خود استفاده كنند. در تاريخ 30 آذر ماه طى ماده‏ى واحده‏اى پيمان‏نامه‏ى اتحاد بين دولت ايران و دولتين شوروى و انگلستان در مجلس مورد بحث واقع شد و با بيانات نمايندگان موافق و مخالف بالاخره در روز ششم بهمن ماه 1320 با 80 رأى موافق از 93 نفر عده‏ى حاضر، به تصويب رسيد. فروغى در مقابل تحريكات نمايندگان و روزنامه‏ها و احزاب، تاب مقاومت نياورد و از سمت خود استعفا نموده و مخفى شد. مجلس پس از يأس از فروغى، على سهيلى را به اتفاق آراء به نخست‏وزيرى برگزيد. مدت نخست‏وزيرى او بيش از چهار ماه طول نكشيد. سهيلى رفت و به جاى او احمد قوام نشست. محاكمه‏ى عده‏اى از عمال نظميه از جمله سرپاس مختارى در ديوان كيفر كاركنان دولت منجر به صدور حكم حبس گرديد و در مورد سيد حسن مدرس و سردار اسعد و نصرت‏الدوله فيروز فقط شخصى به نام پزشك احمدى كه در زندان توسط آمپول هوا عده‏اى را به قتل رسانيده بود محكوم به اعدام شد و سرپاس مختارى رئيس شهربانى نيز پس از دو سه سال تحمل زندان مورد عفو شاه واقع شد. در نيمه‏ى دوم 1321 وضع كميابى غله و نان و خواروبار شديدتر شد. روز هفدهم آذر ماه 1321 مردم در تهران قيام كردند. آن روز ميدان بهارستان اولين جايگاه مردم براى اجتماع بود و خواسته‏ى آنها توسط نمايندگان مجلس به جائى نرسيد و محمدرضا پهلوى هم نتوانست دردى را دوا كند. پليس و نظاميان به روى مردم آتش گشودند. چون اوضاع شهر هر لحظه وخيم‏تر مى‏شد، شاه و نخست‏وزير، حاكم نظامى و رئيس شهربانى را مقصر قلمداد نموده، آنها را عزل كردند. سپهبد اميراحمدى با اختيارات كامل به فرماندارى نظامى تهران و فرماندهى سپاه مركز منصوب شد و شدت عمل او موجب گرديد مردم از صحنه خارج شوند. ولى اقدامات احمد قوام براى اعاده‏ى امنيت و وفور خواروبار به جائى نرسيد و بالاخره پس از شش ماه زمامدارى، از كار كناره‏گيرى نمود. محمدرضا پهلوى با مشورت عده‏اى از نمايندگان مجلس، على سهيلى را براى بار دوم به نخست‏وزيرى برگزيد. از حوادث مهم اين دوره، اعلان جنگ دولت ايران به آلمان است. در اواسط 1322 ش نيروهاى نظامى متفقين خبر از ستون پنجم آلمان در ايران دادند و تعداد زيادى از رجال، امراء و افسران عالى‏مقام و كاركنان راه‏آهن و مالكين و روزنامه‏نگاران را توقيف كردند و جمعى را در اراك و جمعى را در رشت به زندان انداختند. روز ششم آذر ماه 1322 ش روزولت، چرچيل و استالين به اتفاق جمع كثيرى از سياستمداران و نظاميان سه كشور، كنفرانسى در تهران تشكيل داده و تصميماتى اتخاذ كردند. محمدرضا پهلوى به ديدار روزولت و چرچيل رفت و چند لحظه‏اى با آنها سخن گفت ولى استالين براى ديدار شاه به كاخ اختصاصى آمد و ساعتى به مذاكره نشست. در اعلاميه‏ى پايانى كنفرانس تهران، سه كشور حفظ استقلال و حاكميت ايران را تصديق نموده و مقرر گرديد با ايران طبق منشور ملل متحد عمل شود. به مناسبت اختتام دوره‏ى سيزدهم مجلس شوراى ملى، فرمان انتخابات دوره‏ى چهاردهم صادر گرديد و على سهيلى نخست‏وزير، مأمور اجراى آن شد. انتخابات دوره‏ى چهاردهم مجلس شوراى ملى از رويدادهاى مهم مجلس در طول تاريخ مشروطيت ايران است. انتخابات اين دوره پس از هشت بار انتخابات كه در دوره‏ى ديكتاتورى انجام گرفته بود، به مردم فرصت داد تا رأى خود را به هركس كه مايل باشند بدهند. متنفذين و مالكان و تجار و دولتمردان با حربه‏هائى كه در دست داشتند، وارد مبارزات انتخاباتى شدند. محمدرضا پهلوى و دولت نيز كانديداهائى داشتند كه با تمام نيرو آنها را تقويت مى‏كردند. سرانجام، انتخابات در تهران و شهرستان‏ها انجام گرفت. حزب توده‏ى ايران 8 كرسى در مجلس به دست آورد. در تهران و شهرستان‏ها عده‏اى رجال كه در دوران رضاشاه در تبعيد يا انزوا بسر مى‏بردند مانند دكتر محمد مصدق، سيد محمدرضا فيروزآبادى، سيد ضياءالدين طباطبائى و حسين پيرنيا انتخاب گرديدند. فراكسيون حزب توده‏ى ايران و دكتر محمد مصدق با اعتبارنامه‏ى سيد ضياءالدين به مخالفت برخاستند. دكتر مصدق عنوان كرد كه مخالفت با اعتبارنامه‏ى سيد ضياءالدين واجب كفائى است و با مخالفت من از ديگران سلب مسئوليت مى‏شود. حزب توده مخالفت خود را پس گرفت. نطق طولانى مصدق از يك طرف و پاسخ سيد ضياءالدين از طرف ديگر و توضيحات ضياءالملك فرمند، حقايقى از كودتاى سوم حوت 1299 ش را روشن ساخت. ولى باز قسمتى از آن گفته نشد و بالاخره اعتبارنامه‏ى سيد ضياءالدين مورد تأييد قرار گرفت. در همين مجلس، اعتبارنامه‏ى سيد جعفر پيشه‏ورى نماينده‏ى اول تبريز كه در تمام دوره‏ى رضاشاه در زندان به سر مى‏برد و پس از شهريور 1320 روزنامه‏ى آژير را منتشر مى‏ساخت، رد شد. پس از رسميت مجلس چهاردهم، طبق عرف پارلمانى، على سهيلى استعفا داد ولى مجلس محمد ساعد را به نخست‏وزيرى برگزيد. دولت ساعد از همان نخستين روزهاى شروع به كار، با مشكلات عديده‏اى مواجه شد. كارگران كارخانجات دست به اعتصاب زدند، حزب توده با تشكيل كنگره فعاليت خويش را تشديد كرد و هيئتى تحت رياست كافتارادزه معاون كميسارياى خارجه‏ى شوروى وارد ايران شد تا امتياز نفت شمال ايران را به دست بياورد. به دنبال ورود اين هيئت، حزب توده در خيابان‏هاى تهران تظاهرات نمايشى راه انداختند و خواستار اعطاى نفت شمال ايران به شوروى شدند. دكتر مصدق ضمن نطق مهمى در مجلس شوراى ملى، طرحى راجع به نفت به تصويب رسانيد كه به موجب آن هيچ يك از مقامات كشور حق نداشتند راجع به نفت با خارجى‏ها مذاكره يا قرارداد منعقد سازند و كسانى كه مرتكب چنين كارى شوند، ضمن انفصال دائم از خدمات دولتى، سه تا هشت سال حبس مجرد خواهند داشت. هيئت كافتارادزه، تهران را ترك كردند و بعد كابينه‏ى ساعد سقوط نمود و سهام‏السلطان بيات روى كار آمد و به دولت ژاپن اعلان جنگ داد و پس از چهار ماه نيز از كار كناره گرفت و ابراهيم حكيمى (حكيم‏الملك) ظرف چند روز و محسن صدر (صدرالاشراف) چند ماهى دوام نياورده، استعفا دادند و هرج و مرج در بعضى نقاط كشور مخصوصاً در آذربايجان با قيام جعفر پيشه‏ورى و تشكيل حزب دموكرات و اعلام خودمختارى آذربايجان به پشتيبانى ارتش شوروى بالا گرفت. ابراهيم حكيمى براى بار دوم نخست‏وزير شد (مهر 1324 ش) و پس از اعلام شكايت عليه شوروى به شوراى امنيت، كناره گرفت و احمد قوام (قوام‏السلطنه) در بهمن 1324 ش به جاى وى منصوب گرديد. قوام ضمن مذاكرات خود در مسكو، قول واگذارى نفت شمال ايران را به شوروى داد و ارتش شوروى نيز بعضى از نقاط آذربايجان را تخليه كرد ولى در بعضى نقاط ديگر باقى ماند و موجب شكايت مجدد ايران عليه شوروى به شوراى امنيت گرديد و سفير تام‏الاختيار شوروى در ايران بر اثر شكايت ايران و فشار آمريكا، ناچار اعلاميه‏اى مشترك با ايران صادر كردند مبنى بر اينكه قواى شوروى ظرف يك ماه و نيم ديگر آذربايجان را ترك مى‏كند و قرارداد ايجاد شركت نفت ايران و شوروى تا هفت ماه ديگر به مجلس تسليم خواهد شد و مسئله‏ى آذربايجان چون امرى داخلى است، با مسالمت حل و فصل گردد. دولت قوام با بازى‏هاى مختلف سياسى از قبيل انتخاب سه وزير توده‏اى و توقيف عده‏اى از طرفداران انگليس، دولت خودمختار آذربايجان را ساقط نمود و امنيت را در كردستان و فارس بازگردانيد و حاكميت ايران را در سرتاسر كشور استقرار داد و در 1326 ش مجلس پانزدهم را افتتاح نمود و قرارداد نفت ايران و شوروى را به مجلس برد و اين قرارداد به اتفاق آراء رد شد و دولت شوروى ايران را عهدشكن ناميد. كابينه‏ى قوام به تحريك محمدرضا پهلوى ساقط شد و براى بار سوم حكيمى روى كار آمد. شاه، عبدالحسين هژير را كانديداى نخست‏وزيرى نمود و مصراً از نمايندگان خواست تا به او رأى اعتماد دهند. مجلس هژير را به رياست دولت برگزيد ولى از همان نخستين ساعات نخست‏وزيرى وى، آيت‏اللَّه كاشانى و دكتر مصدق و ياران او در مقام مبارزه با دولت جديد برآمدند و فدائيان اسلام در اين مبارزه نقش اساسى داشتند. دولت عبدالحسين هژير تاب مقاومت نياورد و پس از چهار ماه ساقط شد و ساعد از طرف مجلس عهده‏دار نخست‏وزيرى گرديد. بعد از ظهر 15 بهمن 1327 ش محمدرضا پهلوى در دانشگاه تهران توسط ناصر فخرآرائى، هدف پنج گلوله واقع شد. ولى گلوله‏ها به هدف اصابت نكرد و ضارب در همان هنگام به ضرب چند گلوله از پاى درآمد. به دنبال حادثه‏ى دانشگاه تهران، حكومت نظامى اعلام شد و هيأت وزيران، حزب توده را غيرقانونى اعلام نمود و دستگيرى سران و تصرف مراكز و كلوپ‏هاى حزب در تهران و شهرستان‏ها آغاز گرديد و آيت‏اللَّه سيد ابوالقاسم كاشانى نيز در آن روز بازداشت و به خرم‏آباد تبعيد گرديد. محمدرضا پهلوى پس از واقعه‏ى دانشگاه، در فكر افزايش بيشتر قدرت افتاد. دولت ساعد، در اجراى خواسته‏ى شاه، مجلس مؤسسان را تشكيل و اصل 48 قانون اساسى را اصلاح و يك اصل الحاقى نيز به تصويب رسانيد. شاه با كسب حق انحلال مجلسين، قدرت بيشترى به دست آورد. انتخابات دوره‏ى اول مجلس سنا و دوره‏ى شانزدهم مجلس شوراى ملى در همين ايام انجام گرفت و در نتيجه اقليتى قوى به رهبرى دكتر مصدق به مجلس شانزدهم راه يافت. ساعد در پايان سال 1328 از كار كناره‏گيرى نمود و محمدرضا پهلوى بدون مراجعه به رأى تمايل نمايندگان، على منصور را به نخست‏وزيرى برگزيد و پس از معرفى وزيران، منصور در مقابل سؤالات نمايندگان راجع به نفت سكوت اختيار كرد و نمايندگان مجلس تصميم گرفتند كميسيون خاصى براى رسيدگى به امر نفت تشكيل دهند كه 18 نفر عضو آن باشند. پس از انتخاب اعضاء كميسيون، دكتر مصدق به رياست كميسيون انتخاب گرديد. روز پنجم تيرماه به طور ناگهانى على منصور استعفا داد و سپهبد رزم‏آرا فرمان نخست‏وزيرى گرفت. در همان روز آيت‏اللَّه كاشانى و جبهه‏ى ملى اعلاميه‏اى عليه نخست‏وزيرى رزم‏آرا صادر كردند و هنگام معرفى وزيران، مجلس به شدت متشنج گرديد. ولى سرانجام دولت رزم‏آرا رأى اعتماد گرفت. حال آنكه غالب سناتورهاى انتصابى به دولت رأى ندادند و اين خود دليل بر اين نكته بود كه شاه در اثر فشار سياست‏هاى خارجى، به نخست‏وزيرى رزم‏آرا تمكين نموده است. نمايندگان جبهه‏ى ملى بعد از چند ماه، رزم‏آرا را به علت تعلل در استيفاى حقوق ملت ايران در مورد نفت، استيضاح كردند. سرانجام پيشنهاد ملى كردن صنعت نفت از طرف عده‏اى از نمايندگان تسليم مجلس شد. رزم‏آرا در جلسه‏ى خصوصى مجلس با ملى كردن صنعت نفت مخالفت كرد و آن را خيانت به كشور دانست. بحران نفت ضمن تشكيل اجتماع عظيمى از طرف آيت‏اللَّه كاشانى شدت گرفت تا اينكه در روز 16 اسفندماه 1329، رزم‏آرا در مسجد سلطانى (امام خمينى) به ضرب چند گلوله به وسيله‏ى خليل طهماسبى از فدائيان اسلام، از پاى درآمد و در دم جان سپرد و كميسيون خاص نفت، ملى شدن صنعت نفت را در سراسر كشور تصويب كرد. حسين علاء جانشين رزم‏آرا، با به هم خوردن وضع عمومى خوزستان و اوج‏گيرى اعتصاب در آنجا، روز ششم ارديبهشت 1300 از كار كناره‏گيرى كرد و در جلسه‏ى فوق‏العاده‏ى مجلس كه روز هفتم ارديبهشت تشكيل شد، به دكتر مصدق پيشنهاد نخست‏وزيرى شد و او نيز نخست‏وزيرى را پذيرفت. دكتر مصدق برنامه‏ى كار خود را بر دو اصل استوار ساخت: 1) اجراى قانون ملى شدن صنعت نفت؛ 2) اصلاح قانون انتخابات. دولت از مجلسين رأى اعتماد گرفت. دولت انگلستان پس از تهديدهاى مكرر به شوراى امنيت شكايت كرد و شوراى امنيت پس از دفاع دكتر مصدق از ملى شدن صنعت نفت، قطعنامه‏ى انگلستان را در مورد نفت مسكوت گذارد تا اينكه حكم ديوان داورى لاهه صادر شود. دكتر مصدق براى توازن بودجه به تقليل هزينه‏ها پرداخت و مبلغ معتنابهى از بودجه‏ى دربار را كسر نمود و اختلافات پنهانى شاه و مصدق آشكار گرديد. تحريكات دربار و عده‏اى از امراء و افسران ارتش موجب درخواست دكتر مصدق از شاه براى واگذارى وزارت جنگ به خود شد و شاه اين تقاضا را نپذيرفت و مصدق از رياست دولت استعفا نمود. به دنبال استعفاى مصدق، مجلس شوراى ملى با 40 رأى به احمد قوام ابراز تمايل كرد و محمدرضا فرمان او را با اعطاى مجدد لقب «جناب اشرف» صادر كرد و مردم عليه شاه و قوام تظاهرات نموده خواستار بازگشت دكتر مصدق شدند. از طرف تمام دستجات، روز 30 تير براى تظاهرات همه‏جانبه تعيين شد. در آن روز در تهران و شهرستان‏ها تظاهرات عظيمى برپا شد و نيروى انتظامى براى شكست تظاهرات به روى مردم آتش گشودند كه عده‏ى زيادى كشته و مجروح شدند. سرانجام مردم پيروز شدند و قوام بركنار شد و شاه با تمايل مجلس، فرمان نخست‏وزيرى مصدق را صادر كرد. مصدق با اختياراتى كه از مجلس گرفت، در وزارت جنگ دست به تصفيه‏ى دامنه‏دارى زد و عده‏ى زيادى از امراى ارتش را بازنشسته نمود و همين بازنشستگان، شروع به فعاليت و كارشكنى عليه مصدق نمودند. در مهرماه 1331 ش مصدق روابط سياسى با دولت انگلستان را قطع كرد. عده‏اى از ياران و نزديكان مصدق، روى از او برتافته به جمع مخالفان پيوستند و براى نابودى دولت مصدق از هيچ تلاشى روى برنگردانيدند. دستگيرى و به قتل رسانيدن سرتيپ افشار طوس رئيس شهربانى، پيوند ناميمونى بين ياران سابق مصدق و افسران بازنشسته‏ى ارتش بود. مجلس هفدهم در سال 1332 ش چهره‏ى نامطلوبى نشان داد و 52 نفر از نمايندگان از نمايندگى استعفا دادند و بدين ترتيب عملاً كار مجلس تعطيل گرديد و براى انحلال آن، مصدق متوسل به مراجعه به آراء عمومى (رفراندوم) شد. در همين ايام توافق انگلستان و آمريكا براى ساقط كردن حكومت مصدق كه قبلاً طرح‏ريزى شده بود به مرحله‏ى اجرا درآمد. شاه در 22 مرداد 1332 ش حكم عزل مصدق و نخست‏وزيرى سرلشكر زاهدى را صادر نمود و خود پس از صدور فرمان، به رامسر عزيمت نمود. ساعت 2 بامداد 25 مرداد، سرهنگ نصيرى فرمانده گارد، فرمان را به مصدق ابلاغ نمود، ولى هنگام خروج از منزل بازداشت شد و راديو تهران اين اقدام را كودتا خواند و شاه و همسرش با يك هواپيما از طريق عراق عازم ايتاليا شدند. روزهاى 25 تا 27 مرداد در سرتاسر ايران اجتماعات بزرگى تشكيل شد و دكتر حسين فاطمى وزير امور خارجه خواستار لغو نظام سلطنتى شد. تمام حوادث و اتفاقات به نفع دكتر مصدق پيش مى‏رفت تا اينكه طبق نقشه‏ى آمريكا و انگلستان، اوضاع از بامداد روز 28 مرداد تغيير يافت و عده‏اى در پناه نظاميان، به نفع شاه به تظاهرات پرداختند و دامنه‏ى آن تدريجاً وسعت گرفت. زاهدى از مخفيگاه خود خارج شد و با عده‏اى اداره‏ى راديو را اشغال كرد. خانه‏ى مصدق مورد حمله‏ى شديد واقع شد و مصدق و چند نفر از همكاران او به خانه‏ى مجاور پناه بردند. در شهر تهران و ساير شهرها حكومت نظامى اعلام گرديد. مأموران نظامى به جلب و بازداشت همكاران مصدق پرداختند. مصدق خود را در اختيار دولت جديد قرار داد و در باشگاه افسران بازداشت شد. كودتاچيان به ترفيع درجه و گرفتن پاداش مفتخر شدند. روز 31 مرداد، شاه به ايران بازگشت و به زاهدى درجه‏ى سپهبدى و نشان درجه‏ى اول تاج اعطاء نمود و زاهدى نيز اعضاى كابينه‏ى خود را تعيين و معرفى كرد و دولت آمريكا نيز مبلغ 45 ميليون دلار به دولت زاهدى كمك مالى كرد. دادستان ارتش براى دكتر مصدق و سرتيپ تقى رياحى از دادگاه نظامى تقاضاى اعدام كرد و دادگاه بدوى و تجديد نظر، آن دو را به سه سال حبس محكوم كردند. نمايندگان مجلس هيجدهم و دوره‏ى دوم مجلس سنا انتخاب شدند. دولتين آمريكا و انگلستان براى مذاكره و حل مسأله‏ى نفت، نمايندگانى به طور غيررسمى به ايران اعزام كردند و آنتونى ايدن وزير خارجه‏ى انگلستان، از تجديد روابط دو كشور سخن گفت و دولت ايران از آن سخنان استقبال كرد و روابط سياسى دو كشور تجديد شد و سفارتخانه‏ها در تهران و لندن گشايش يافتند. مذاكرات براى حل مسأله‏ى نفت در تهران آغاز شد و با گذشت قريب چهار ماه مذاكره، اعلاميه‏ى موافقت در مورد واگذارى نفت به كنسرسيوم بين‏المللى صادر گرديد و قرارداد آن با وجود اعتراض جمع كثيرى از علما و اساتيد دانشگاه و رجال كه آن را مخالف مصالح ملى مى‏دانستند، در مجلسين به تصويب رسيد و روز بعد نيز شاه قانون را توشيح و دستور اجراى آن را داد. در همين ايام دكتر حسين فاطمى كه اولين پيشنهاددهنده‏ى ملى شدن صنعت نفت در كميسيون مخصوص نفت بود، تيرباران شد و لطفى وزير دادگسترى مصدق در منزلش مورد ضرب و شتم قرار گرفت. در آذرماه 1333 ش شاه عازم آمريكا گرديد و اين مسافرت قريب دو ماه به طول انجاميد و توافق كامل بين شاه و كاخ سفيد به عمل آمد. مستشاران نظامى آمريكا براى بازسازى ارتش به ايران آمدند و بالاخره شاه موفق شد تا با جلب آمريكا، اختيار اداره‏ى كشور را خود به دست گيرد. زاهدى بر اثر فشار شاه، از نخست‏وزيرى استعفا داد و حسين علاء وزير دربار، به جاى او منصوب شد. علاء وزيران كابينه‏ى خود را با نظر شاه تعيين نمود و از آن جمله امير اسداللَّه علم سمت وزارت كشور را گرفت. پيمان همكارى در شهريور ماه 1334 ش بين ايران و تركيه و عراق كه دولت‏هاى پاكستان و انگلستان نيز به آن ملحق شدند به صورت ماده‏ى واحده به مجلس سنا داده شد. دولت شوروى و كشورهاى اروپاى شرقى، دولت ايران را مورد حمله و اعتراض شديد قرار دادند و در داخل كشور نيز اعتراض آشكار و پنهان به اين اقدام شروع شد به طورى كه در روز 25 آبان ماه 1334 ش در شبستان مسجد شاه، حسين علاء كه در مجلس ختم مصطفى كاشانى شركت كرده بود، مورد حمله‏ى يكى از اعضاى جمعيت فدائيان اسلام قرار گرفت. به دنبال اين سوء قصد، شاه دستور دستگيرى و مجازات اعضاى فدائيان اسلام را صادر كرد. در روز 27 آبان، نواب صفوى، خليل طهماسبى، مظفر ذوالقدر و سيد محمد واحدى در لشكر دو زرهى تيرباران شدند و به بهانه‏ى پرونده‏ى قتل رزم‏آرا، آيت‏اللَّه كاشانى و عده‏ى ديگرى توقيف و زندانى شدند. دوره‏ى نوزدهم مجلس در بهار سال 1335 ش شروع به كار كرد و شاه با اجازه‏اى كه از مجلس مؤسسان گرفته بود، در كنگره‏اى، اصولى از قانون اساسى را تغيير داد و از جمله مدت و تعداد نمايندگان افزايش يافتند و شاه هم در مقابل لوايح مالى دولت، حق وتو گرفت. لايحه‏ى تأسيس سازمان اطلاعات و امنيت كشور از تصويب مجلسين گذشت. مدت دو سال نخست‏وزيرى حسين علاء با تحكيم پايه‏هاى قدرت شاه سپرى شد و دكتر منوچهر اقبال از نزديكان شاه، به نخست‏وزيرى مبعوث گرديد و تشكيل حزب اكثريت را به نام مليّون اعلام كرد و علم نيز موجوديت حزب اقليت را به نام حزب مردم اعلام نمود. در ايام نخست‏وزيرى دكتر اقبال، سياست داخلى كشور به طور كلى تحت نظر شاه و در اختيار سازمان امنيت اداره مى‏شد. سياست خارجى را نيز طبق ميل و سليقه‏ى شاه طرح و پياده مى‏كردند و در اين هنگام روابط ايران و شوروى به نهايت تيرگى رسيده بود. شاه طى يك مصاحبه‏ى مطبوعاتى اظهار كرد كه ايران مدت‏ها پيش اسرائيل را به رسميت شناخته است. بلافاصله جمال عبدالناصر رئيس‏جمهور مصر، ضمن نطق خود، شاه را همدست استعمارگران ناميد و شديدترين حملات را به وى نمود و در نتيجه روابط مصر با ايران قطع شد. در سال 1339 ش انتخابات دوره‏ى بيستم مجلس با مشاركت حزب مليّون، حزب مردم، و منفردين آغاز شد و با تقلب خاتمه يافت و مردم سخت از آن ناراضى شدند. اعلام جرم‏هاى متعدد موجب گرديد تا شاه تقصير را متوجه اقبال دانسته و او را بركنار نمايد و كليه‏ى وكلاى انتخابى به صورت دسته‏جمعى از وكالت استعفا نمودند. مهندس جعفر شريف‏امامى وزير صنايع و معادن همان كابينه، به نخست‏وزيرى منصوب گرديد. دانشجويان دانشگاه تهران به علت عدم رضايت از مسائل جارى سياسى و رويه‏ى شاه در كليه‏ى شئون مملكت، تظاهرات شديدى نمودند. اوضاع متشنج كشور ايران كه از سوء سياست شاه سرچشمه مى‏گرفت، دولت آمريكا را نگران ساخت و اورل هريمن فرستاده‏ى ويژه‏ى رئيس‏جمهورى آمريكا، براى مطالعه و بررسى اوضاع وارد تهران شد و پس از مراجعت، مقامات كاخ سفيد را از اشتباهات شاه آگاه نمود. از نيمه‏ى دوم ارديبهشت ماه 1340، فرهنگيان كشور به علت كمى حقوق، در سراسر ايران دست به اعتصاب و تظاهرات زدند و در يكى از اجتماعات، يك فرهنگى به نام دكتر خانعلى در ميدان بهارستان به قتل رسيد و عده‏اى مجروح شدند. شريف‏امامى كه مورد استيضاح دو نفر از وكلاى مجلس نيز قرار گرفته بود، در مقابل مشكلات تاب مقاومت نياورده، از كار كناره‏گيرى كرد. دكتر على امينى كه مورد اعتماد رئيس‏جمهور آمريكا بود، به رياست دولت منصوب و به شاه تكليف شد كه از دخالت در امور مملكت خوددارى نمايد. دكتر امينى، وزيران خود را بدون مداخله‏ى شاه انتخاب و فرمان انحلال مجلسين را از شاه دريافت كرد و مجلسين منحل شدند. دكتر امينى، ضمن نطقى وضع كشور را به علت وجود فساد، اسفناك و راه حل آن را مبارزه با فساد اعلام و مردم را به جهاد دعوت كرد. هيئت وزيران برنامه‏ى خود را اصلاحات ارضى و مبارزه با فساد و تنزل هزينه‏ى زندگى اعلم نمود و دست به اقداماتى زد. دكتر امينى براى مبارزه با فساد، يكى از قضات شريف به نام نورالدين الموتى را در رأس دادگسترى قرار داد و او هم دادگسترى را خانه‏تكانى كرد و دو تن از قضات پاكدامن را در سمت دادستانى ديوان كيفر و دادستانى تهران مستقر ساخت و آنها عده‏اى از امراء ارتش و افراد كشورى را بازداشت نمودند و پرونده‏هاى متعددى در دادسراى تهران و ديوان كيفر تشكيل گرديد. اعتصاب فرهنگيان پايان يافت و اجراى قانون اصلاحات ارضى شروع شد. در همان روزها جبهه‏ى ملى فعاليت خود را از نو آغاز كرد و نهضت آزادى كه تا آن موقع به نام نهضت مقاومت ملى به طور زيرزمينى فعاليت مى‏كرد، موجوديت خود را اعلام نمود. محمدرضا در دوران حكومت دكتر امينى، مسلوب‏الاختيار بود و اين موضوع موجب گرديد كه تدريجاً مخالفت خود را با دولت آغاز كند و عده‏اى را نيز تحريك به مخالفت نمود. امينى كارى از پيش نبرد و محمدرضا پهلوى نيز سفرى به آمريكا رفت و عدم توفيق دكتر امينى را گزارش داد و تعهد نمود در صورتى كه اختيارات مجدداً به وى واگذار شود، نظريات كاخ سفيد را به نحو مطلوب انجام خواهد داد. شاه موفقانه از سفر آمريكا بازگشت. امينى راهى جز كناره‏گيرى نداشت و در 26 تير ماه 1341 استعفاى كابينه را به شاه داد و امير اسداللَّه علم جانشين وى گرديد. در شهريور 1341 ش هيئت وزيران علم لايحه‏ى جديد تشكيل انجمن‏هاى ايالتى و ولايتى را تصويب كرد و به زنان حق انتخاب داد و در آن قيد «اسلام» از شرايط انتخابات حذف و به جاى سوگند به قرآن، سوگند به «كتاب آسمانى» قيد گرديد. از طرف علماء و روحانيون حوزه‏ى علميه‏ى قم مخالفت‏هاى بى‏سابقه‏اى آغاز شد. و هريك از مراجع تقليد، طى تلگرافى از شاه خواستند تا نسبت به لغو تصويب‏نامه اقدام نمايد. شاه در پاسخ، تصويب‏نامه را چيز تازه‏اى ندانسته و تلگراف را براى دولت ارسال نمود. آيات عظام پس از دريافت تلگراف شاه، تلگراف شديداللحنى به علم مخابره و دولت را شديداً مورد حمله قرار دادند. بين ايلات و عشاير فارس براى حمايت از روحانيت جنبش‏هائى ايجاد شد. گرچه دولت تصويب‏نامه‏ى مصوب خود را لغو نمود، ولى آيت‏اللَّه خمينى به مناسبت آغاز درس رسمى حوزه، سخنرانى ايراد نمود و دولت را به شدت مورد انتقاد قرار داد. شاه در اجراى خواسته‏ى دولت آمريكا، اصول شش‏گانه‏اى را به نام اصلاحات اجتماعى به رفراندوم گذاشت و آنها عبارت بودند از: 1) الغاء رژيم ارباب رعيتى؛ 2) ملى كردن جنگل‏ها؛ 3) فروش سهام كارخانجات دولتى؛ 4) سهيم كردن كارگران در سود كارخانه‏ها؛ 5)اصلاح قانون انتخابات؛ 6) ايجاد سپاه دانش. حضرت آيت‏اللَّه خمينى حكم به تحريم رفراندوم صادر كردند. پس از انتشار فتواى ايشان، بازار و اصناف دكان‏ها را تعطيل نموده و مردم به خيابان‏ها ريختند و تظاهرات دامنه‏ى گسترده‏ترى پيدا كرد و اعلاميه‏ى تحريم رفراندوم از طرف مراجع ديگر صادر و در اجتماع مردم قرائت شد. در همين موقع پليس براى متفرق ساختن مردم وارد عمل شد و زد و خورد آغاز گرديد و بالاخره پليس موفق شد از اجتماع مردم در بعدازظهر آن روز در مسجد سيد عزيزاللَّه جلوگيرى نمايد. به دنبال اين تظاهرات عده‏ى زيادى بازداشت شدند. در شهر قم تظاهرات مردم بسيار گسترده بود و زد و خورد بين قواى نظامى و مردم ادامه يافت. عده‏ى زيادى از كارگران شركت واحد اتوبوسرانى تهران و مأموران امنيتى به شهر قم وارد شده، نقاط حساس شهر را اشغال نمودند و شهر قم به تصرف نظاميان درآمد. در تهران نيز تظاهرات دانشجويان دانشگاه سركوب شد. چهارم بهمن ماه 1341 ش شاه وارد قم شد و ضمن نطق تندى عليه علماء اعلام، اسناد مالكيت كشاورزان را اعطاء كرد. در همين روز جمع كثيرى از جمله آيت‏اللَّه طالقانى و سران نهضت آزادى در تهران بازداشت شدند. روز ششم بهمن، رفراندوم در سراسر ايران انجام گرفت و به زنان نيز اجازه‏ى شركت داده شد. جان اف. كندى طى تلگرافى رفراندوم ششم بهمن را به محمدرضا پهلوى تبريك گفت. امام خمينى عيد نوروز 1342 ش را به عنوان عزا و تسليت به امام عصر (عج) اعلام نمودند. بعدازظهر روز دوم فروردين به مناسبت شهادت امام جعفر صادق (ع) در مدرسه‏ى فيضيه‏ى قم مجلس روضه‏خوانى و عزادارى مفصلى برپا شد و جمع كثيرى از مردم و زوار در آن مجلس حضور داشتند. در اواسط روضه، عده‏اى از مأمورين امنيتى و افراد گارد و عده‏اى ماجراجو كه به قم آمده بودند، به حاضرين در مدرسه‏ى فيضيه حمله‏ور شده و با كمك نيروى امدادى جمعى را كشته و عده‏اى را زخمى نمودند و قسمتى از ساختمان مدرسه تخريب شد و مدرسه‏ى طالبيه‏ى تبريز نيز سرنوشتى بهتر از فيضيه نداشت. روز بعد نيز اين زد و خورد در فيضيه و طالبيه تكرار شد. با صدور اعلاميه‏ى امام خمينى و ادامه‏ى سخنرانى‏هاى شديداللحن ايشان عليه شاه و دولت و تظاهرات مردم و علماء و روحانيون، شاه دستور دستگيرى امام خمينى را صادر نمود و ساعت 3 بامداد 15 خرداد 1342 ش چند كاميون سرباز و مأمورين امنيتى، ايشان را دستگير و تحت‏الحفظ به تهران آورده در باشگاه افسران جاى دادند و در نتيجه بازار و دكّاكين تعطيل شد و مردم خشمگين با تظاهرات شديد به ساختمان قرارگاه‏ها حمله برده و دست به تخريب زدند كه اين امر موجب كشته شدن بيش از 5 هزار نفر و زخمى شدن عده‏ى زيادى و دستگيرى و بازداشت افراد كثيرى از جمله آيت‏اللَّه طالقانى و سران نهضت آزادى گرديد و چند نفر از دستگيرشدگان ظرف چند روز محاكمه و اعدام و آيت‏اللَّه طالقانى و بقيه به حبس‏هاى طويل‏المدت محكوم شدند. پس از ايجاد آرامش صورى، براى انجام انتخابات دوره‏ى بيست و يكم مجلس شورا و دوره‏ى چهارم مجلس سنا، طبق خواست و دستور شاه كنگره‏اى به نام آزادزنان و آزادمردان در تهران تشكيل و صورت كانديداها را منتشر نمود (شهريور 1342 ش) و بدين ترتيب انتخابات مجلس شورا و سنا خاتمه يافت و مجلسين شروع به كار كردند و 600 فقره تصويب‏نامه‏ى دوره‏ى فترت و اصول شش‏گانه‏ى انقلاب سفيد شاه (كه بعد به 18 اصل افزايش يافت) به تصويب مجلسين رسيد. تصويب اصول انقلاب سفيد و سركوب روحانيون و اصناف آنچنان غرور و نخوتى در محمدرضا پهلوى ايجاد نموده بود كه هرگز حاضر به شنيدن نصيحت و تذكر و حتى مشورت ديگران نبود و به محض اطلاع از خيرانديشى رجالى كه در دربار جلسه‏اى تشكيل داده بودند، دستور داد تمام آنها از جمله حسين علاء و انتظام مديرعامل شركت نفت، از مشاغل خود بركنار و خانه‏نشين شوند و عده‏اى از امراء ارتش را كه در مقام صلاح‏انديشى و نصيحت به او بودند، با خفت و خوارى به زندان افكند. امير اسداللَّه علم نخست‏وزير مطلوب شاه، به دستور او در اسفندماه 1342 ش مجبور به استعفا گرديد و بلافاصله فرمان نخست‏وزيرى براى حسنعلى منصور رهبر حزب جديدالتأسيس ايران نوين كه سياست آمريكا متوجه او بود، صادر شد. اولين اقدام منصور، اعلام آزادى امام خمينى از طرف شاه و دولت بود. لايحه‏ى مصونيت مستشاران آمريكائى (نوع كاپيتولاسيون) به تقاضاى منصور نخست‏وزير، در مرداد ماه 1343 ش در مجلس سنا و در مهرماه همان سال در مجلس شورا به تصويب رسيد و اين امر موجب جلب رضايت كاخ سفيد گرديد به طورى كه آمريكا آمادگى خود را براى اعطاى دويست ميليون دلار به ايران اعلام كرد. امام خمينى در 4 آبان ماه نطق كوبنده‏ى شديداللحنى عليه شاه و آمريكا و اسرائيل ايراد كرد كه در نتيجه در 13 آبان، امام خمينى را در قم بازداشت كرده و پس از انتقال به تهران، به تركيه تبعيد نمودند. عده‏ى زيادى از روحانيون و مردم كه در تهران و شهرستان‏ها به اين اقدام اعتراض كردند، بازداشت شدند. روز اول بهمن 1343 ش حسنعلى منصور جلوى مجلس شوراى ملى به ضرب گلوله بخارائى از پاى درآمد و روز 6 بهمن درگذشت و شاه طى نطقى او را بى‏گناه خواند و اميرعباس هويدا را به جانشينى او انتخاب كرد. بامداد روز 21 فروردين ماه 1344 ش محمدرضا پهلوى در كاخ مرمر توسط سرباز وظيفه‏اى به نام رضا شمس‏آبادى به مسلسل بسته شد ولى هيچيك از گلوله‏ها به شاه اصابت نكرد و دو نفر از محافظين شاه كشته شدند. محمدرضا پهلوى در اواخر سال 1345 ش به فكر تشكيل مجلس مؤسسان افتاد و دولت لايحه‏ى آن را به مجلس داد و مورد تصويب واقع شد و انتخابات آن همزمان با انتخابات بيست و دومين دوره‏ى قانونگزارى برگزار شد و مجلس مؤسسان سوم روز 28 مرداد ماه 1346 ش در كاخ مجلس سنا افتتاح شد و دولت لايحه‏ى تغيير چهار اصل از متمم قانون اساسى را تقديم مجلس نمود كه به تصويب رسيد. به موجب مواد اصلاحى چنانچه شاه فوت كند و وليعهد به سن قانونى نرسيده باشد، فرح پهلوى نايب‏السلطنه خواهد شد. روز چهارم آبان مراسم تاجگذارى محمدرضا پهلوى، فرح و رضا در كاخ گلستان با هزينه‏ى سنگين انجام پذيرفت. شاه در دى ماه 1347 در دهلى نو اعلام كرد كه در صورت تمايل مردم بحرين و به شرط تصويب شوراى امنيت، ايران از حاكميت خود بر آن مجمع‏الجزاير صرفنظر مى‏كند. در ارديبهشت 1349 ش شوراى امنيت گزارش هيئت اعزامى مشعر بر خواست مردم بحرين براى استقلال آن را تصويب كرد و دولت نيز آن را به تصويب مجلسين رسانيد. شاه براى تثبيت بيشتر مقام خود، در سال 1350 ش جشن 2500 ساله‏ى شاهنشاهى ايران را برگزار نمود و عده‏اى از سلاطين و رؤساى جمهور و نمايندگان كشورها و خبرنگاران در اين جشن شركت كردند. هزينه‏ى سنگين جشن‏هاى 2500 ساله در راديو و تلويزيون‏هاى كشورهاى غربى بازتاب بدى پيدا كرد و ضمن نشان دادن فيلم‏هاى جشن، گوشه‏هائى از زندگانى رقت‏بار جنوب تهران و مردم روستاها نيز به نمايش گذاشته مى‏شد به طورى كه وزير دربار طى مصاحبه‏اى هزينه‏ى جشن را هفده ميليون دلار اعلام كرد، در حالى كه هزينه‏ى جشن متجاوز از پانصد ميليون دلار شده بود. شاه در ادامه‏ى نقش خود به عنوان ژاندارم خليج‏فارس و به توصيه‏ى آمريكائى‏ها، ابتدا در سال 1350 و 1351 طبق يك موافقتنامه‏ى سرى، به سلطان‏نشين عمان افزار جنگى ارسال نمود و در سال 1352 نيروهاى كمكى با وسايل پيشرفته به ظفار اعزام داشت و در اواخر 1353 ش نيروهاى ايرانى صلاله‏نشين ظفار را تصرف كرده، شورشيان را پراكنده نمودند. در همين ايام، شاه به اختلافات چند ساله‏ى خود با عراق كه از طريق زد و خوردهاى مرزى و نيز تقويت كردهاى بارزانى تشديد شده بود، با انعقاد قراردادى كه به وساطت بومدين رئيس دولت الجزاير، در پايتخت آن كشور به امضاء رسيد، خاتمه داد. در خرداد 1352 ش مذاكرات شاه براى تجديد قرارداد با كنسرسيوم به نتيجه رسيد و قرارداد جديدى با لغو قرارداد 1954 منعقد شد و شاه آن را به عنوان حاكميت مطلق خود بر صنايع نفت جلوه داد. در سال 1353 ش اقدام مهم ديگر شاه، اعلام تشكيل حزب رستاخيز طى كنفرانس مطبوعاتى بود كه دو حزب قبلى را به يك حزب فراگير تبديل نمود و اميرعباس هويدا دبيركل آن شد و مردم مجبور به قبول عضويت حزب يا خروج از كشور بودند. اين تصميم عدم رضايتى بزرگ در جامعه فراهم ساخت كه در شتاب انقلاب عليه شاه و رژيم تأثير فراوانى داشت. قيمت نفت در بازار بين‏المللى از سال 1350 به بعد افزايش يافت و افزايش بهاى نفت بيش از حد ايران، هيچ دليلى جز خواست ايالات متحده‏ى آمريكا نداشت و با بند و بستى كه بين شاه و نيكسون به عمل آمده بود، با انجام معاملات كلان اسلحه در ازاء نفت، دلارهاى نفتى به جيب آمريكا سرازير مى‏گرديد و از اين رهگذر اقتصاد بحران‏زده‏ى آمريكا بهبود يافت. افزايش قيمت نفت موجب شد كه درآمد ايران در سال از منابع طبيعى تا 22 ميليارد دلار برسد. بيشتر اين درآمد صرف خريد اسلحه شد و در مرحله‏ى اول، دولت آمريكا و سپس انگلستان و دولت فرانسه دلال‏هاى خود را به تهران فرستادند و بخش عظيمى از اين درآمد نصيب آنها شد. غير از خريد اسلحه، شاه به تقسيم درآمد ايران پرداخت و مبلغ معتنابهى از درآمد نفت را بين بعضى از كشورها به صورت وام و يا بلاعوض پرداخت نمود. شاه در عين انجام يك سلسله بازى‏هاى سياسى داخلى و خارجى، مخالفين خود را در داخل و خارج كشور به حساب نمى‏آورد و با احدى از مصادر امور نيز به مشورت نمى‏نشست (خاطرات فردوست و اسداللَّه علم). ولى مبارزه‏ى مردم با رژيم سلطنت همچنان مخفيانه و آشكارا ادامه داشت و بعضى از مخالفين شاه مبارزه‏ى مسلحانه را آغاز كردند. واقعه‏ى سياهكل سرآغاز يك دوره‏ى تازه از فعاليت‏هاى مخالف بود كه جاذبه‏اى براى ساير گروه‏ها ايجاد نمود و هسته‏هاى مستقل چريكى ديگرى عليه شاه به وجود آورد قتل سرلشكر فرسيو رئيس دادرسى ارتش، سرتيپ زندپور رئيس كميته‏ى مشترك و سرتيپ ظاهرى و چند افسر بلندپايه‏ى آمريكايى و كشته شدن عده‏ى زيادى از مأمورين انتظامى در گشت‏هاى شبانه نشانگر مبارزه‏ى گروه‏هاى مختلف با شاه و رژيم بود. در خارج از كشور نيز عده‏ى زيادى از دانشجويان با تشكيل جناح‏هاى مختلف مبارزات مداومى عليه رژيم انجام مى‏دادند. انتخابات دوره‏ى بيست و چهارم مجلس شوراى ملى و دوره‏ى هفتم مجلس سنا كه به دوره‏ى رستاخيز معروف است، عدم رضايت مردم را چند برابر كرد. افزايش هزينه‏ى زندگى كه نسبت به دو سال قبل 50 درصد افزايش يافته بود، بحران مسكن در سرتاسر كشور، عدم تعادل درآمدها در بين طبقات مختلف و صحبت‏هاى درگوشى از اعمال خاندان سلطنتى و نزديكان شاه به عدم رضايت مردم كمك مى‏كرد. در تمام اين مدت، سخنرانى‏هاى امام خمينى كه از تركيه به نجف اشرف منتقل شده بود، تكثير مى‏شد و به گوش مردم مى‏رسيد. عدم رضايت مردم تدريجاً شاه را به انديشه انداخت كه راهى براى ترضيه‏ى خاطر مردم فراهم سازد. روى كار آمدن كارتر در آمريكا و فشار به اجراى حقوق بشر در ايران كه به طور جدى تعقيب مى‏شد، شاه را ناگزير كرد تغييراتى در كادر كشور به وجود آورد. سرانجام هويدا نخست‏وزير مطلوب شاه، پس از نزديك به سيزده سال نخست‏وزيرى، به شغل وزارت دربار انتقال يافت و جمشيد آموزگار كه چندى رئيس حزب رستاخيز بود، نخست‏وزير شد. اولين اقدام آموزگار، اعلام فضاى باز سياسى بود و به مطبوعات آزادى داد تا آنچه را كه ميل دارند بنويسند. فشار آمريكا هر روز جهت اعمال حقوق بشر بيشتر مى‏شد و شاه ناگزير بود براى حل مشكل خود به آمريكا برود و در آبان ماه 1356 ش وارد واشنگتن شد و مذاكرات خود را با كارتر آغاز كرد. در روز 25 آبان ماه در مراسم سخنرانى شاه و كارتر، تظاهرات دانشجويان ايرانى مخالف رژيم شدت گرفت و پليس آمريكا مجبور به استعمال گاز اشك‏آور شد. در روزهائى كه شاه در آمريكا و اروپا بسر مى‏برد، در تمام شهرهاى ايران تظاهرات ملايم و اعلاميه‏ى مخالفت با رژيم نضج مى‏گرفت. نماز روز عيد فطر در همان ايام نمايانگر تحولاتى در آينده‏ى نزديك بود. ساواك و مأمورين گارد، متوسل به خشونت بيشتر شدند. در اجتماع آرامى كه در يكى از باغات كاروانسراسنگى واقع در جاده‏ى كرج و تهران بود، تظاهركنندگان غالباً در زير ضربات چوب و قمه و شلاق مأمورين، مصدوم و مجروح شدند. روز هشتم دى ماه 1356 ش در انجمن فرهنگى ايران و آمريكا افنجارى روى داد در حالى كه قرار بود فرداى آن روز كارتر وارد ايران شود. جيمى كارتر به اتفاق سايروس ونس وزير خارجه و برژينسكى مشاور امنيت ملى، در روز نهم دى ماه وارد تهران شدند. ملك حسين شاه اردن نيز قبلاً در تهران حضور يافته بود. كارتر در تهران اعلام كرد اتحاد نظامى آمريكا و ايران ناگسستنى است و شاه از دوستى بسيار استوار ايران و آمريكا سخن گفت. در ميان تظاهرات پر سر و صداى تمام شهرها، شهر تبريز در روز 29 بهمن ماه شاهد بزرگترين تظاهرات عليه رژيم شاه بود. مردم بپاخاسته‏ى تبريز مخصوصاً دانشجويان، اصناف و بازاريان حماسه آفريدند. اعلام حكومت نظامى و تغيير استاندار تبريز و تعويض و تنبيه رؤساى انتظامى و امنيتى، هيچگونه تأثيرى در رويدادهاى بعدى نگذاشت. روز بيستم مرداد مردم اصفهان مانند مردم تبريز با تظاهرات عظيم و گسترده‏ى خود سينماها، بانك‏ها، هتل شاه‏عباس، ساختمان‏هاى دولتى و ساختمان حزب رستاخيز را به آتش كشيدند. در اين درگيرى عده‏ى زيادى كشته و زخمى باقى ماند. به دستور شاه، در اصفهان حكومت نظامى اعلام شد. به دنبال اصفهان، در نجف‏آباد و همايونشهر و شهرضا نيز حكومت نظامى اعلام گرديد. در همين ايام، سينما ركس آبادان به آتش كشيده شد و 377 زن و كودك و جوان در ميان درهاى بسته‏ى سينما سوختند كه تأثر عمومى آن غيرقابل توصيف بود. آموزگار پس از سيزده ماه زمامدارى استعفا داد و جعفر شريف‏امامى يكى از مهره‏هاى رژيم، به نخست‏وزيرى برگزيده شد. شريف‏امامى خود را از خانواده‏ى روحانيت مى‏دانست و تاريخ شاهنشاهى را به هجرى شمسى تبديل نمود. دولت وى به يك سلسله اقدامات نمايشى دست زد و وعده‏هاى زيادى داد ولى تظاهرات مردم همچنان شدت مى‏يافت. به طورى كه دولت در تهران و 11 شهر حكومت نظامى برقرار كرد. در روز جمعه 17 شهريور 1357 كه مردم در ميدان ژاله اجتماع كرده بودند، مورد حمله‏ى مأموران حكومت نظامى قرار گرفتند و عده‏ى زيادى كشته و زخمى شدند و اين روز در تاريخ انقلاب ايران، «جمعه‏ى سياه» نام گرفت. شاه در تسكين افكار عمومى، هويدا وزير دربار را تغيير داد و دكتر اردلان را بدان سمت منصوب نمود. در دوران حكومت شريف‏امامى، اعصابات آغاز شد و تدريجاً توليدات كشور به صفر رسيد و شب‏ها شهرهاى ايران در تاريكى فرومى‏رفت. شريف‏امامى در اوايل حكومت خود، موجباتى فراهم كرد تا دولت عراق، تضييقاتى براى امام خمينى فراهم نمايد و سپس او را از خاك عراق بيرون راندند. امام ناگزير به پاريس رفت و رهبرى انقلاب را ادامه داد. شريف‏امامى در آبان ماه 1357 كنار رفت و شاه يك دولت نظامى به رياست ارتشبد غلامرضا ازهارى سر كار آورد و خود در صفحه‏ى تلويزيون ظاهر شد و نطقى استرحام‏آميز ايراد نمود و خطاب به مردم گفت كه صداى انقلاب شما را شنيدم و از آيات عظام ملتمسانه درخواست كرد كه مردم را هدايت نمايند و قول همه‏گونه آزادى داد ولى نه دولت نظامى و نه نطق شاه، بازدارنده‏ى روند انقلاب نبود و شاه متوسل به سران جبهه‏ى ملى و رجال سالخورده شد و هيچكس نخست‏وزيرى را نپذيرفت. سرانجام شاهپور بختيار از سران درجه دوم جبهه‏ى ملى، پيشنهاد شاه را پذيرفت و بنا به خواسته‏ى او مجلسين ابراز تمايل به نخست‏وزيرى بختيار نمودند و فرمان گرفت و كابينه را به مجلس معرفى كرد. اما ديگر نه عضو جبهه‏ى ملى بود و نه دبير حزب ايران، زيرا از هر دو سمت بركنار شده بود. شاه پس از اينكه مجلسين به دولت بختيار رأى اعتماد دادند، در روز 26 دى ماه 1357 ش تهران را با چشمانى گريان به سوى مصر ترك كرد و از نخست‏وزير و فرماندهان ارتش خواست ديگر گزارشى براى او ارسال ندارند. روز 12 بهمن 1357 امام خمينى رهبر انقلاب اسلامى، از طريق فرودگاه مهرآباد با استقبال باشكوه و بى‏سابقه وارد تهران شد و نطق معروف خود را در بهشت زهرا ايراد نمود و سلطنت پهلوى را غيرقانونى خواند و سرانجام روز 22 بهمن ماه 1357 ش آخرين سلسله‏ى سلطنتى و 2500 سال شاهنشاهى ايران منقرض گرديد. محمدرضا چند روزى در مصر بسر برد، بعد به مراكش رفت، آنگاه چندى در پاناما بسر برد و مجدداً براى معالجه به مصر بازگشت. وى در سوم مرداد ماه 1359 ش در همان جا درگذشت. (1359 -1297 ش). در تهران به دنيا آمد. وى دومين شاه از سلسله‏ى پهلوى بود. پس از پايان تحصيلات ابتدايى، براى ادامه‏ى تحصيل، به سوئيس رفت و در 1315 ش به ايران بازگشت و در 1317 ش از دانشكده‏ى افسرى فارغ‏التحصيل شد. در 1320 ش، با كنار رفتن پدرش از سلطنت، عهده‏دار امور كشور گرديد تا اينكه در 1357 ش متعاقب تظاهرات گسترده و اعتصابات سراسرى كشور و پيروزى انقلاب اسلامى مجبور به ترك ايران شد. از آثار وى: «مأموريت براى وطنم»؛ «ايران جاويد»؛ «انقلاب سفيد»؛ «پاسخ به تاريخ»؛ «سياست بين‏المللى ايران»؛ «به سوى تمدن بزرگ».[1] شاه سابق ايران، فرزند رضاخان سر سلسله‏ى پهلوى. دومين و آخرين پادشاه از خاندان پهلوى. (و. 1298 ه.ش) در شهريور 1320 به دنبال حمله‏ى نيروهاى روس و انگليس به ايران، رضا شاه روز 25 شهريور از سلطنت استعفا كرد و وى عهده‏دار سلطنت شد. پس از سى و هفت سال و اندى سلطنت، به دنبال قيام يكپارچه و سرارى مردم ايران، تحت رهبرى آيت‏اللَّه خمينى، در دى ماه 1357 مجبور به ترك ايران شد و پس از 22 بهمن 1357، روز پيروزى ملت بر ارتش دست نشانده‏ى او، برقرارى نظام جمهورى اسلامى به رفراندوم گذاشته شد و روز دهم فروردين 1358 از تصويب اكثريت قاطع ملت گذشت. ****************************************************************************************** ماخذ [1] دايرةالمعارف فارسى (2694 -2693 /2)، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى (جلد اول)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3282 -2986 -2927 -2866 -1995 -1942 -1734 -1733 /2 -1493 -379 /1)، مؤلفين كتب چاپى (144 -143 /3).
فعالیت ها : : مشاهیر / سیاست