ملیت :  ایرانی   -  قرن : 15
شهید یعقوب علی محمدی : قائم مقام فرمانده گردان حضرت ولی عصر(عج)لشگر31عاشورا (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) سال 1340 در شهرستان زنجان در يك خانواده مذهبي و متوسط پا به عرصه وجود گذاشت. تحصيلات ابتدائي را در مدرسه دهخدا به پايان رساند وبراي گذراندن دوره راهنمائي به مدرسه آيت رفت. تابستانها كار مي كرد وبا سختيهاي زندگي در ستيز بود. مخارج تحصيلش را خود فراهم مي كرد .پس از اتمام دوره راهنمائي به دبيرستان رفت اما يك سال بعد به هنرستان فني رفت ودر آنجا تا سال چهارم در رشته مكانيك عمومي تحصيل كرد . دوران تحصيل او همزمان با سالهای جنگ بود واو ضمن درس خواندن در جبهه ها نیز حضور می یافت. در دانشكده فني و حرفه اي قبول شد ونرفت ، حضور در جبهه ها را به تحصیل ترجيح می داد . در سال 1360 براي گذراندن دوره نظامي به پادگان امام حسين(ع) سپاه اعزام شد. پس از چهار ماه دوباره به زنجان عزيمت نمود وبا دوستان در همان سال به جبهه آبادان رفت ودر عملیات ثامن الائمه که به شکست محاصره آبادان انجامید،شركت كرد . حضور مداوم او در جبهه هاي حق بر عليه باطل موجب آزردگي منافقين مي شد چندين بار تهديد به ترور كردند اما موفق نشدند .اودر شهر زنجان وداخل کشور با منافقین ودشمنان داخلی در گیر مبارزه بود ودر مرزها نیز با نیروهای ارتش عراق ودشمنان خارجی ایران که از کشورهای دیگر عربی برای کمک به ارتش عراق آمده بودند. در سال 1361 دوباره به جبهه عزيمت نمود. اودر عمليات فتح المبين و بيت المقدس شركت كرد واز ناحيه سر به شدت مجروح شد . پس از بهبودي نسبی باز به جبهه رفت ودر عمليات والفجر مقدماتي شركت كرد .بعد از این عملیات او به زنجان برگشت،اما اندكي پس ازحضور در شهر دوباره به جبهه هاي جنوب رفت تادر عمليات والفجر2شركت كند.حضور در جبهه را بر خانه وماندن در شهر ترجيح مي داد .به همين علت به طور مداوم در جبهه بود .در سال 1362 به كردستان رفت ودر عمليات والفجر4 شركت كرد واین بارهم به خواست خدا پيروز بر گشت .پس از آن دوباره به منطقه جنوب رفت ودر عمليات والفجر6 وبعد از آن در عمليات خيبر شركت كرد. بعد از عمليات خيبر اكثر نيروها به مرخصي مي آيند ولي ايشان ماندن در آنجا را ترجيح مي دهد .در تمام عمليات ايشان و هم رزمانش خط شكن بودند .پس از گذشت سالها ،حماسه هايش در خاطر همرزمان و زره زره ی خاک جبهه های جنوب وغرب مانده است. در سال 1363 در عمليات بدر شركت مي كند كه از ناحيه بازو وسر دوباره مجروح شده ولي به شهر عزيمت نمي كند ودر جبهه مي ماند. در سال1364 در عمليات آبي وخاكي والفجر8 شركت مي كند واز ناحيه قفسه سينه وكتف و گردن به شدت مجروح ودر بيمارستان قلب شهيد رجائي بستري مي شوند .پس از بهبودي دوباره به جبهه هاي بر می گردد. اين دوازدهمين نوبت است که اوبه جبهه می رودو دوازدهمین عمليات گسترده‌بود که اوشر کت می کرد؛و آخرين... اين بار مي خواست پرواز كند تادرد فراق دوستان ديرينه اش را تسکین دهد. به مهماني برادرشهیدش محمد علي برود و با خداي خويش ملاقات كند و به جهانيان درس ايثار بياموزد. او حقيقت را يافته بود و آرام نداشت در آخرين بار آن قدر مهربان بود كه با گذشته فرق داشت . سرانجام در تاريخ 4 / 10 / 1365 ودر عملیات کربلای 4،اين فرمانده دلاور وغواص درياي عشق (عج)در منطقه ام الرصاص شهد شهادت را چشيد وبه درجه رفيع شهادت نائل آمد .قبل از او برادرش محمدعلي محمدي نیز در راه دفاع از اسلام وایران بزرگ به افتخار شهادت نائل شده بود.