ملیت :  ایرانی   -  قرن : 15
فرمانده پایگاه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درمنطقه ی «پیشین» سیستان وبلوچستان زندگینامه شهید «اسحاق رنجوری مقدم» در سال 1343 در یکی از روستاهای مازندران در خانواده ای زحمتکش و متدین به دنیا آمد. از همان کودکی نسبت به پایگاه اجتماعی و موقعیت خانواده خود در جامعه درکی گسترده و عمیق داشت و درفراگیری فرائض دینی و مذهبی، استعدادی خاص از خود نشان می داد. به خاطر دلبستگی فراوان خانواده به دین مبین اسلام و براثر تعالیم مذهبی پدر، در تمام مراسم مذهبی و اعیاد دینی شرکت می کرد و از گردانندگان این گونه مراسم بود. با اینکه خانواده به کمک و همراهی او در امر معاش و کشاورزی نیاز فراوان داشت، اما با همت پدر، علیرغم امکانات بسیار ناچیز و اندک، در تابستانهای گرم و زمستانهای سرد و پر باران مازندان، به همراه برادرش محسن، به مدرسه می رفت. پس از بازگشت از مدرسه به دلیل اینکه احساس مسئولیت می نمود، در امور کشاورزی به پدر کمک می کرد. به این ترتیب در کنار درسهای مدرسه، درس کار و زندگی را نیز با تمام وجود فرا می گرفت؛ این ناملایمات و سختیها او را چون فولاد آبدیده می ساخت و صبوری را به او می آموخت. بعد ها به همراه خانواده به زابل بازگشت و در زابل درس و مدرسه را پی گرفت. او در تمام مدت تحصیل، شاگردی کوشا، ممتاز و مؤدب بود و مورد تشویق و تحسین بسیار قرار می گرفت. در همین زمان، رفت و آمد او و برادرش، شهید محسن، در مساجد و محافل دینی و مذهبی رو به افزایش گذاشت و به دنبال آن به همراه تنی چند از دوستان، گروهی را تشکیل دادند و با ایجاد کلاسها و دوره های قرآن در زابل و روستاهای اطراف آن، به روشنگری پرداختند؛ اما هیچ یک از این مسائل، باعث نشد از خانواده غافل شود و آنها را فراموش کند، بلکه در کوچکترین فرصتی که دست می داد، با دست فروشی در کنار خیابان، به اقتصاد خانواده کمک می کرد. اعتقادها و باورهایی که شهید از کودکی با آنها بالیده بود، در دوران جوانی و به هنگام تحصیل در دبیرستان، به صورت تحول فکری عظیمی جلوه گر شد و در نهایت، گذشته ای پویا و درخشان را در زندگی پربار شهید ترسیم کرد. دراین دوره شهید و دوستانش کانونی را تأسیس کردند که ضمن شناساندن قرآن و معارف دینی، پایه های مبارزه ای عمیق و جدی بر ضد رژیم طاغوت را استوار نمودند. این گروه کوچک قبل از انقلاب اسلامی کارهای بزرگ انجام داده اند؛ در راه پیروزی انقلاب، رنجهایی بسیار متحمل شدند و پس از پیروزی انقلاب تمام اعضای آن به بسیج پیوستند و در راه استوار نمودن بنیانهای جمهوری اسلامی از هیچ تلاشی دریغ ننمودند. شهید اسحاق رنجوری مقدم، یکی از بنیانگذاران انجمن اسلامی دبیرستان آزادی زابل بود و با وجود سن کم (16 یا 17 سال )، هر دو روز یک بار، در مراسم صبحگاه سخنرانی می کرد و دوستان دانش آموز خود را نسبت به انقلاب و ارزشهای مقدس آن آگاه می نمود. قبل از به پایان بردن تحصیلات دبیرستانی،تکلیف خود را در رفتن به جبهه های نبرد دید؛ از این رو در سال چهارم دبیرستان به جبهه رفت، اما در عملیات فتح المبین از ناحیه سر و صورت مجروح گردید و به اجبار به زابل بازگشت و درس و تحصیل را پی گرفت. همزمان به عضویت سپاه پاسداران در آمد و در واحد تبلیغات و انتشارات سپاه شروع به فعالیت کرد. او در این قسمت، در امر تبلیغ، جمع آوری و اعزام نیرو به جبهه ها، تلاش ها نمود و فعالیت های بسیار کرد. در سال 1361، به همراه برادرش، محسن، مجدداً به جبهه ها شتافت و در عملیات والفجر یک شرکت کرد؛ در همین عملیات، برادرش، محسن به درجه رفیع شهادت نایل شد، ولی اسحاق با وجود وابستگی و علاقه بسیار شدید به محسن، در مصیبت از دست دادن او صبر پیشه کرد و خانواده را نیز به صبوری دعوت می نمود. اندکی پس از ازدواج، به منطقه بلوچستان اعزام شد و حدود یک سال درآن منطقه فعالیت کرد؛ سپس به عنوان مسئول واحد بسیج زابل به سیستان برگشت و پس از آن در قرارگاه انصار زابل جانشینی مسئول قرارگاه منصوب شد، اما به دلیل عشقی که به مردم خطه بلوچستان و خدمت به آنان داشت، مجدداً به بلوچستان رفت و مسئولیت طرح و برنامه قرارگاه انصار را بر عهده گرفت. پس از مدتی دوباره به نیروی مقاومت منتقل شد. از آنجا که شهید اسحاق شناختی گسترده از منطقه بلو چستان و مردمش داشت و به هنگام مسئولیت واحد بسیج آن منطقه، فعالیتهای ارزشمندی انجام داده بود، به فرماندهی سپاه پاسداران شهر پیشین منصوب شد و این آخرین مسئولیتی بود که به آن شهید بزرگوار واگذار شد. او مدیری مؤمن و مدبر بود و رمز تمام موفقیت هایش، ایمان و اعتقاد خالصانه به ارزشهای دینی، اعتقادی و انقلابی بود. درمورد مسائل اطلاعاتی، بهترین طراح و متفکر واحد بود و در مسائل امنیتی، عالی ترین و برجسته ترنن برنامه ریز عملیات بود و همیشه بهترین نتیجه ها را می گرفت. در بسیج، موقعیتی خاص در بین اقشار مختلف مردم استان اعم از فارس و بلوچ داشت و بهترین روشنگر و تفهیم کننده ارزشهای مقدس انقلاب اسلامی دربین اهل سنت به شمار می آمد؛ آنچنانکه توانست چهره واقعی یک پاسدار را در آن منطقه به بهترین نحو به نمایش بگذارد. او روحیه ای لطیف، انعطاف پذیر و مهربان داشت و به همین دلیل در بین مردم، محبوبیتی فراوان به دست آورد، اما در برخورد با معاندان، اشرار و قاچاقچیان بسیار سخت گیر بود و مصداق بارز آیه «اشداءعلی الکفار ،رحماءبینهم » در درگیری و برخورد با قاچاقچیان مواد مخدر، شجاعت کم نظیری از خود نشان می داد و سرانجام در یکی از همین مأموریت های بی شمار در تاریخ 24/11/1373 با زبان روزه به دست یکی از همین اشرار به فیض عظیم شهادت نایل آمد.