ملیت :  ایرانی   -  قرن : 14
سید علی حسینی سیستانی فقیه، اصولی، مجتهد و از تأثیرگذارترین مراجع تقلید شیعه امامیه به‌شمار می‌رود. وی هم‌اکنون در شهر نجف اقامت دارد.
 
شناسنامه
 ۱۳ مرداد سال 1309 ه.ش (نهم ربیع‌ الاول سال 1349 ه.ق)  تولد
 اسلام  دین
 شیعه  مذهب
 حوزوی  تحصیلات
 تدریس، تحقیق، بحث، تألیف، مرجع تقلید  زمینه فعالیت
 https://www.sistani.org  وبگاه رسمی
 تألیفات متعدد  آثار مهم
 سید محمدرضا، سید محمدباقر و 6 دختر  فرزندان
 پدر: سید محمد باقر – مادر: فرزند سید رضا مهربانی والدین

زندگی نامه

تولد
ایشان در نهم ربیع‌ الاول سال 1349 ه.ق در خانواده‌ای متدین ومشهور به علم و دانش در مشهد مقدس رضوی به دنیا آمد. پدرش «سید محمّد باقر»عالمی مقدّس ، و مادرش علویه‌ای والا مقام ، فرزند «علاّمه سیّد رضا مهربانی سرابی» بود. جدّ وی عالم جلیل ‌القدر «سیدعلی سیستانی» بود که علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی در کتاب طبقات اعلام الشیعه در باره‌اش چنین آورده است:
« وی  از شاگردان ملاعلی نهاوندی در نجف اشرف، و از شاگردان مجدّد شیرازی در سامرّا  بود. وپس از آن در زمره خواص سیداسماعیل صدر در آمد و در حدود سال 1318 ه.ق به مشهد امام رضا (علیه السلام) بازگشت و در آن‌ جا رحل اقامت افکند و با بهره وافری که از دانشِ و پارسایی و صلاح برده بود، به جایگاه بلندی دست یافت.
 

سمت و فعالیت ها

فعالیت های علمی
خاندان حضرت استاد (دام‌ ظله) که از سادات علوی حسینی هستند ، سده یازدهم ه.ق در اصفهان می‌زیستند. از سرشناسان آن خاندان در روزگار یادشده می توان فیلسوف پرآوازه (محمد باقر داماد) صاحب کتاب قبسات اشاره نموده یکی از نوادگان وی به نام «سید محمد» در عهد پادشاهی سلطان حسین صفوی به مقام شیخ‌ الاسلامیِ سرزمین سیستان رسیده و به آن دیار انتقال یافته و از آن پس، او و خانواده‌اش در همان‌ جا سکنا گرفته‌ اند. نخستین فرد از این خاندان که به مشهد رضوی رهسپار شد، مرحوم «سید علی» بود که برهه‌ای را در مدرسه مرحوم ملا محمد باقر سبزواری ماند وبرای ادامه تحصیل، ابتدا به نجف اشرف رفت و سپس رهسپار سامرّا شد.

از پنج سالگی به تعلیم قرآن پرداخت. سپس به منظور آموزش علوم دینی، وارد مدرسهٔ دارالتعلیم دینی شد. در سال ۱۳۲۰ ه.ش به امر پدرش شروع به آموختن مقدمات علوم حوزوی نمود که مجموعه‌ای از دروس ادبی همچون شرح الفیه ابن مالک، مغنی ابن هشام، مطول تفتازانی، مقامات حریری و شرح النظام را نزد ادیب نیشابوری و بعضی دیگر از استادان آموخت.
 

وی هم‌زمان با تدریس و تحقیق و بحث مشغول تألیف و نگاشتن کتاب‌های مهم و چند رساله است همچنین کلیه تقریرات بحث‌های استادان خود را به رشته تألیف درآورده است.شرح لمعه و قوانین را نزد سید احمد یزدی فرا گرفت و قسمتی از دروس دورهٔ سطح مثل مکاسب و رسائل و کفایه را نزد هاشم قزوینی خواند. تعدادی از کتب فلسفی همچون شرح منظومه سبزواری و شرح الاشراق و اسفار را نزد آیسی خواند و شوارق الالهام را نزد مجتبی قزوینی آموخت و در دروس میرزا مهدی اصفهانی، مهدی آشتیانی و هاشم قزوینی نیز شرکت جست. پس از فراگیری علوم ابتدایی، مقدمات و سطح، نزد برخی از استادان و مدرسان به فراگیری علوم عقلیه و معارف الهیه پرداخت.

سپس در سال ۱۳۲۷ ه.ش به شهر قم مهاجرت کرد و از سید حسین طباطبایی بروجردی در فقه و اصول بهره برد و از دانش فقهی او به‌ویژه در علم رجال و حدیث استفاده نمود. وی همچنین در دروس محمد حجت کوه‌کمری شرکت کرد.در سال ۱۳۳۰ ه.ش از قم به نجف مهاجرت کرد، در مدرسه بخارایی مستقر شد و در جلسات اساتیدی همچون سید ابوالقاسم خویی، حسین حلی، علی محمد بروجردی، سید محسن حکیم و سید محمود حسینی شاهرودی شرکت کرد.
 

او در این بین سال های طولانی در نزد سید ابوالقاسم خویی تلمذ کرده و از جمله کسانی است که در دوران طولانی شاگرد او بوده‌است.در سال ۱۳۳۹ ه.ش تصمیم به بازگشت به مشهد گرفت و چون تصور می‌کرد که در آنجا مستقر خواهد شد، از این رو استادانش سید ابوالقاسم خویی و حسین حلی، رسیدن به درجه اجتهاد را برای او مکتوب کردند.

سید علی سیستانی یکی از چند نفری است که از ابوالقاسم خویی اجازه اجتهاد کتبی گرفتند. دو نفر دیگر عبارتند از: میرزا علی فلسفی، سید تقی طباطبایی قمی.سیستانی در سال ۱۳۴۰ ه.ش بار دیگر به نجف بازگشت و به تدریس درس خارج در فقه در باب مکاسب شیخ انصاری و شرح عروه در باب طهارت و بیشتر کتاب صلاة پرداخت.وی بعد از درگذشت سید نصرالله مستنبط و سید ابوالقاسم خویی و سید عبدالاعلی موسوی سبزواری، مرجع تقلید شد.
 

استادان
سید ابوالقاسم خویی
میرزا مهدی اصفهانی
سید حسین طباطبایی بروجردی
میرزا هاشم قزوینی
سید محسن حکیم
حسین حلی
سید محمد حجت کوه‌کمری
 
شاگردان
سید احمد مددی، مهدی مروارید، سید مرتضی مهری، سید حبیب حسینیان، مصطفی هرندی، سید هاشم هاشمی، شیخ محمد رضا آل‌ یاسین
 

اجازات علمی
او در سال ۱۳۸۰ ه.ق در حالی که سی و یک ساله بود موفق به دریافت اجازه اجتهاد مطلق از دو استاد خود یعنی سید ابوالقاسم خویی و حسین حلی شد چنان‌که او از معدود نفراتی است که از سید ابوالقاسم خویی اجازه اجتهاد گرفته‌اند (سه نفر دیگر سیف اله جعفرزاده گیلانی و میرزا علی فلسفی و سید تقی طباطبایی قمی می‌باشند) از سوی دیگر تنها شخصی است که از
حسین حلی اجازه اجتهاد مطلق گرفته‌است. آقابزرگ تهرانی نیز در نوشته‌ای به تاریخ ۱۳۸۰ ه.ق توانمندی او را در علم رجال و حدیث مکتوب کرده‌است.

در سال‌های اقامت در قم، با مرحوم علاّمه سید علی بهبهانی عالم معروف شهر اهواز که از پیروان مکتب فقهی محقق تهرانی بود، پیرامون برخی از مسائل قبله ‌شناسی، نامه‌نگاری‌هایی انجام داد و در نامه‌ های خود، به رغم دفاع سید بهبهانی از دیدگاه‌های محقق تهرانی، برخی از دیدگاه‌های وی را به نقد کشید. این مکاتبات تا آن ‌جا ادامه یافت که مرحوم سید بهبهانی طی نامه‌ای در 7 رجب 1370 ه.ق، به حضرت استاد (دام ‌ظله) که در آن تاریخ جوانی بیست‌ ویک ساله بود نوشت و در آن مهارت علمی وی را با تعبیر «عمدة العلماء المحققین و نخبة الفقهاء المدققین» ستود و ادامه بحث در خصوص موضوع قبله را به دیدار حضوری با ایشان در هنگام تشرّف به زیارت امام رضا (علیه‌ السلام) موکول کرد.

آیت ‌الله سیستانی (دام‌ ظله) در حلقه درس استادان خویش، با طرح اشکالات قوی، درک سریع مطلب، تحقیق و تتبّع بسیار و تلاش پیگیر علمی و آگاهی از دیدگاه‌های گوناگون در زمینه‌های مختلف علوم حوزوی، درخششی چشمگیر یافت . گواه این مطلب آن است که ایشان در سال 1380 ه.ق در حالی که سی‌ ویک ساله بود، موفق به دریافت گواهی اجتهاد مطلق از سوی دو استاد خود یعنی آیت ‌الله خوئی (قدس‌ سره) و شیخ حسین حلّی (قدس‌ سره) شد. این در حالی بود که از یک سو، آیت ‌الله خوئی، جز برای اندکی از شاگردان خود هرگز چنین اجازه‌ای صادر نفرموده است که یکی از آن‌ها آیت ‌الله سیستانی و دیگری مرحوم آیت ‌الله میرزا علی فلسفی از علمای مشهد مقدس بوده و از سوی دیگر تنها کسی که موفق به دریافت اجازه اجتهاد مطلق از شیخ حسین حلّی شده ، حضرت آیت‌ الله سیستانی است.

علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی (قدس‌ سره) استاد محدثان روزگار خویش نیز در نوشته ای به تاریخ 1380 ه.ق ، مهارت و توانمندی ایشان در علم رجال و حدیث را گواهی کرده است.
 

شیوه‌های بحث و تدریس
درس و بحث حضرت آیت ‌الله با سبک تدریس بسیاری از استادان حوزه و صاحبان کرسی درس خارج متفاوت است.

در زمینه بحث‌های اصولی باید به این ویژگی‌های حوزه ایشان اشاره کرد:
1ـ سخن از پیشینه تاریخی مباحث و آشنایی با ریشه‌های آن : چندان که گاه مانند مسأله «بسیط و مرکب بودن مشتق» باید پس‌زمینه‌های آن را در مسائل فلسفی جست‌وجو کرد، و گاه مانند بحث «تعادل و تراجیح» باید با چالش‌های عقیدتی و سیاسی آشنا بود. استاد در مبحث یادشده چنین تبیین فرموده‌اند که ماجرای اختلاف احادیث ناشی از کشمکش‌های عقیدتی و فکری آن روزگار و شرایط سیاسی حاکم بر دوران زندگانی ائمه (علیهم‌ السلام) بوده است؛ از این رو، روشن است که آگاهی از پیشینه مباحث ، بر زوایای این مسائل پرتو خواهد افکند و ما را با واقعیت دیدگاه‌های مختلف آشنا خواهد کرد.

2ـ پیوند میان دیدگاه‌های حوزوی و اندیشه‌های معاصر: ایشان در بحث خود پیرامون «معنای حرفی» و در بیان فرق میان «معنای حرفی» و «معنای اسمی» و این که آیا این تفاوت ذاتی است یا اعتباری؟ رویکرد صاحب‌ کفایه مبنی بر اعتباری و لحاظی بودن تفاوت را برگزیده‌اند، اما بنیاد این گزاره را بریک انگاره نوین فلسفی که عبارت از تکثر ادراکی در فعالیت و خلاقیت ذهن آدمی است گذاشته‌اند که می‌گوید اندیشه انسان در آنِ واحد می‌تواند یک مطلب را به دو شکل تصور کند: یک بار به صورت «استقلالی» و «به ‌وضوح» که از آن تعبیر به «اسم» می‌شود و یک بار به شکل «آلی» و «در خفا» که آن را «حرف» می‌نامند.

ایشان با ورود به بحث «مشتق» و سخن از کشمکش میان علما در معنای اسم زمان ، «زمان» را با نگاه فلسفی نوینی مطرح کردند که عبارت از انتزاع زمان از مکان (= زمکان) همانند انتزاع مفهوم روز و شب از تعاقب نور و ظلمت است.

در مبحث «مدلول صیغه و ماده امر» و بحث از«تجرّی» نیز به نظریه برخی از جامعه‌ شناسان مبنی بر تقسیم «طلب» به «فرمایش» و «خواهش» و «پرسش» پرداختند که بسته به حقیقت درخواست «خواهان» و ویژگی وی از جهت «فرادستی» ، «برابری» یا «فرودستی» نسبت به طرف مقابل تفاوت می‌کند.
 

ایشان همچنین معیار مجازات و عنوان سرکشی «عبد» و سرپیچی وی از دستور «مولا» را مبتنی بر تقسیم‌ بندی طبقاتی جوامع کهن بشری دانسته‌اند که در آن جوامع عناوینی مثل «مولا و عبد» و «فرادست و فرودست» و لایه‌هایی اجتماعی از این دست وجود داشته است؛ بنابر این، به نظر ایشان، دیدگاه یادشده را باید از اندیشه‌های بازمانده از فرهنگ‌هایی باستانی دانست که با زبان حقوقی مبتنی بر منافع همگانی بشر بیگانه است و با زبان طبقاتی سخن می‌گویند.

3ـ اهتمام به بحث‌های اصولی کاربردی در فقه؛ طلاب حوزه علمیه با علمای بسیاری روبه ‌رو هستند که گاه چنان در بحث‌های اصولی فرو می‌روند که تنها مایه فرسایش اندیشه و فکر است و فقیه را در روند فقاهت وی هیچ بهره‌ای نمی‌ افزاید. از این شمار مباحث باید به مبحث «وضع» و اعتباری یا تکوینی بودن آن ، و این که آیا «حقیقت وضع» بر مبنای «تعهد» است یا «تخصیص»، و بحث‌های مربوط به موضوع علم و تعریف فلاسفه از عوارض ذاتی علم و مباحثی از این قبیل یاد کرد.

در برابر این رویکرد فراگیر، هر که در درس‌های حضرت استاد (دام‌ ظله) بنگرد، خواهد دید که ایشان به مباحث اصولی کاربردی در استنباط ، نظیر مباحث «اصول عملیه» و«تعادل و تراجیح» و «عام و خاص» تمام تلاش خود را چنان به کار می‌بندند که پایه‌های علمی استواری برای آن بنا کنند. اما در بحث‌های دیگر از آن قبیل که نام بردیم، تنها به همان اندازه که در دیگر مباحث علمی سودمند افتد یا ثمره‌ای در فقه داشته باشد، بسنده می‌کنند.

4ـ نوآوری و ابتکار:بسیاری از استادان توانمند حوزه از روحیه نوآوری بی‌بهره‌اند و تمام تلاش خود را به حاشیه‌ نویسی بر آثار دیگران معطوف می‌ دارند و به جای پرداختن به جوهر و درونمایه مباحث، تنها به زیباسازی ظاهر آن می‌کوشند، بدین گونه که نخست آرا و دیدگاه‌های موجود را بیان می‌کنند، سپس بر پاره‌ای از آن‌ها حاشیه می‌زنند و سرانجام نظری را که به باور خودشان درست‌تر است، انتخاب می‌کنند، روش حضرت استاد اما از نوعی دیگر است. ایشان می‌کوشد تا متناسب با نیاز بحث، مطلب را در قالب جدیدی ارائه دهند، مثلاً در بحث از «استعمال لفظ در چند معنا»، که اصولی‌ها آن را به عنوان یک گزاره بی‌ثمر عقلی فلسفی، از نگاه «امکان و استحاله» به بحث می‌کشند، حضرت استاد آن را از نگاه «وقوع و عدم وقوع» که قوی‌ترین دلیل امکان است، یا از جهت «ظهور یا عدم ظهور لفظ در چند معنا»مطرح نموده است.
 

ایشان در هنگام بحث از «تعادل و تراجیح» ، بر این باور است که راز و رمز آن در زمینه‌های اختلاف میان احادیث نهفته است ، پس وقتی وارد بحث شدیم و زمینه‌های اختلاف نصوص شرعی را جست‌ وجو کردیم، مسأله دشواری که ذهن فقیهان و هر محقق و پژوهشگر نصوص اهل بیت (علیهم‌ السلام) را به خود مشغول کرده است حل می‌شود و دیگر نیازی نمی‌ماند که همانند صاحب کفایه روایات ترجیح و تخییر را حمل بر استحباب کنیم.

این بحث را البته دیگران نیز به گونه عقلی صِرف مطرح کرده‌اند، اما حضرت استاد آن را با شواهد تاریخی و حدیثی فراوانی در آمیخته و از لابلای آن، قواعد مهمی را برای حل اختلاف احادیث بیرون آورده و از همان قواعد در مباحث فقهی خود سود جسته‌اند.

5ـ بررسی تطبیقی مکاتب :در میان اساتید معروف است که بحث‌های علمی خود را تنها در مرزهای یک مکتب یا یک گرایش خاص به پیش می‌برند ، اما آیت ‌الله سیستانی مباحث خود را همواره با اندیشه‌های مکتب مشهد و افکار مکتب قم و دیدگاه‌های مکتب نجف اشرف تطبیق داده، از یک سو آرای عالم مشهد مرحوم میرزا مهدی اصفهانی (قدس ‌سره) را مطرح کرده، از سوی دیگر نظریات آیت ‌الله بروجردی (قدس‌ سره) را به مثابه زبان گویای مکتب قم متعرّض شده اند و سرانجام دیدگاه‌های آیت ‌الله خوئی (قدس‌ سره) و شیخ حسین حلّی (قدس‌ سره) را به عنوان نظریه‌ پردازان مکتب نجف اشرف به میان کشیده است. این گرایش چند وجهی گوشه‌هایی تازه از بحث را در برابر ما می‌ گشاید و دیدگاه روشن و نمایانی از واقعیت‌ های علمی را پیش روی ما می‌نهد.

در خصوص روش فقهی نیز معظم‌ له سبک ویژه‌ای را دنبال می‌کند که درس و بحث فقه ایشان را از دیگران متمایز می‌سازد. این روش از ویژگی‌های زیر برخوردار است:
1ـ مقایسه تطبیقی میان فقه شیعه و فقه دیگر مذاهب اسلامی : زیرا آگاهی از تفکرات فقهی اهل ‌سنت در زمان صدور فتوا، همانند اطلاع از موطّأ مالک و فتاوی ابو یوسف و آرای دیگر فقهای ایشان، اهداف ائمه (علیهم‌ السلام) و دیدگاه‌های پیشوایان شیعه از صدور احکام را نمایان می‌سازد.

2ـ بهره‌ گیری از علم حقوق در برخی از موارد فقهی :مانند مراجعه به قانون اساسی عراق و مصر و فرانسه به هنگام طرح مباحث مربوط در کتاب‌های بیع و خیارات. روشن است که آگاهی گسترده از دیدگاه‌های حقوقی معاصر، انسان را از مهارتی حقوقی برخوردار می‌کند که در پرتو آن می‌تواند قواعد فقهی را تحلیل کند و مدارک و مستندات و موارد اجرایی آن را توسعه بخشد.

3ـ نظریه‌ پردازی‌ های نو گرایانه : بیشتر علمای سرشناس ما به پاره‌ای از قواعد فقهی با همان ساختاری که پیشینیان مطرح کرده‌اند می‌نگرند و جز پیرامون صحت و سقم اسناد آن، و بود و نبود مدارک و مستندات دیگر درباره آن، چیزی بر آن نمی‌ افزایند، اما آیت‌ الله سیستانی همواره می‌کوشد تا ساختار برخی از قواعد فقهی را ترقی بخشد ، به عنوان نمونه ، در خصوص «قاعده الزام» که برخی از فقها از جهت مصلحت به آن نظر می‌کنند، بدین معنا که مسلمان مؤمن می‌تواند در تحقق شماری از خواسته‌ های شخصی خویش ، به بعضی از قوانین دیگر مذاهب استناد کند ، هر چند مورد تأیید مذهب خودش نباشد، آیت‌ الله سیستانی آن را بر پایه احترام مطرح می‌کند و به همین اعتبار یعنی حرمت دادن به دیدگاه‌ها و قوانین دیگران و از رهگذر آزادی اندیشه ، آن را «قاعده احترام» می‌نامد. بر این اساس، قاعده‌های «هر قومی آیین ازدواج خود را دارند»، و «ازدواج مشرکان با یکدیگر جایز است» در همین راستا می‌گنجد.
 

در خصوص قاعده «تزاحم» نیز که فقها و اصولیان آن را به سان قاعده‌ای عقلی یا عقلایی صِرف مطرح می‌کنند، حضرت استاد آن را ذیل قاعده «اضطرار» می‌شمارند که قاعده‌ای است شرعی و نصوصی همچون « چیزی نیست که خدا آن را حرام کرده باشد، مگر آن که به دلیل اضطرار آن را حلال کرده است» بر آن دلالت دارد ، اما این نکته را بر آن می‌ فزایند که مفهوم دو قاعده «اضطرار» و «تزاحم» تنها با انضمام عنصری به نام «متمم جعل تطبیقی» به هم نزدیک می‌شوند.

ایشان گاه قاعده‌ای را توسعه می‌دهند و مثلاً در قاعده «لاتُعاد» که فقها آن را به دلیل وارد شدن نص خاص ، مختص نماز می‌دانند ، صدر روایت را که دربردارنده قول حضرت با عبارت «لا تعاد الصلاة الا من خمسة» است، تنها یک مصداق برای کبرایی دیگر می‌شمارند که در ذیل متن یادشده آمده و حضرت فرموده‌اند: «و لاتنقض السنة الفریضة». بنابراین قاعده فوق ، افزون بر نماز، دیگر واجبات را نیز شامل می‌شود. از این رو، معیار تقدیم فریضه بر سنت است، خواه در نماز باشد یا دیگر واجبات، و از مصداق‌های آن می‌توان به تقدیم وقت و قبله بردیگر اجزا و شرایط استحبابی نماز اشاره کرد، زیرا وقت و قبله از واجبات هستند.

4ـ نگرش اجتماعی به متون : فقهایی هستند که تنها به حروف و الفاظ بسنده می‌کنند ،بدین معنا که بدون هیچ تلاشی برای گسترده کردن دلالت‌های متن، خود را در مرزهای الفاظ نص نگه می‌دارند، اما در برابر این دسته، فقیهانی نیز با در نظر گرفتن فضا و شرایط پیرامونیِ متن، به شناخت دیگر اوضاع تأثیرگذار در دلالت نصوص می‌پردازند، به عنوان مثال، در رویارویی با این روایت که رسول‌خدا (صلی‌ الله‌ علیه‌ وآله) در روز خیبر، خوردن گوشت الاغ را تحریم کرد، اگر به فهم تحت‌ اللفظی بسنده کنیم باید قائل به حرمت یا کراهت خوردن گوشت الاغ شویم، اما اگر از نگرشی اجتماعی پیروی کنیم، خواهیم دید که متن یادشده به شرایط دشوار نبرد با یهود خیبر نظر دارد، زیراهر جنگی نیازمند ابزاری برای حمل اسلحه و جنگ‌ افزار است، و در آن دوران هم برای این کار وسیله‌ ای جز چهار پایان و از جمله الاغ نبوده است . بنابراین، حکم یادشده یک نهی حکومتی و مدیریتی و تنها برای رعایت مصلحت در یک موضوع خاص بوده است که شرایط آن زمان اقتضای آن را داشته و نمی‌توان تشریع حرمت یا کراهت را از آن استفاده کرد. حضرت استاد در برخورد با متون، شیوه دوم را برگزیده است.
 

5ـ آگاهی از مقدمات استنباط : آیت ‌الله سیستانی همواره بر این نکته تأکید دارد که هیچ فقیهی جز با آگاهی گسترده از زبان عربی و ادبیات و شعر و آرایه‌های ادبی عرب به مفهوم کامل فقاهت دست نخواهد یافت، و تنها از این راه است که می‌تواند به جای تشخیص موردی، به تشخیص ظهور موضوعی نص نایل شود. ایشان بر این باور است که فقیه باید دامنه اطلاعات خود از فرهنگنامه‌های زبان عرب و فضای زندگی نویسندگان آن‌ها و سبک نگارش آنان را گسترش دهد و بداند که این امر در استناد یا عدم استناد وی بر سخن زبان‌ شناسان و لغویان دخالت دارد. به اعتقاد ایشان، یک فقیه احاطه‌ای تفصیلی به احادیث اهل‌ بیت (علیهم ‌السلام) و راویان داشته باشد، زیرا برای هر مجتهدی، در راستای کسب اطمینان کامل از صلاحیت مستندات استنباط فقهی خود ، علم رجال یکی از ضروریات به شمار می‌آید. معظم‌ له در این زمینه دیدگاه‌های ویژه‌ای، ناهمسو با نظریات مشهور معاصر دارد ، به عنوان نمونه معروف است که حضرت استاد در مورد انتساب کتاب ابن غضائری به وی تردیدهای ناروا به دلیل نکوهش‌های  فراوان را نکوهیده‌ اند، و کتاب منسوب به او را ازآنِ وی دانسته و یادآور شده‌اند که در مقام جرح و تعدیل، بیش از نجاشی و شیخ و امثال آن‌ها می‌توان بر ابن‌غضائری اعتماد کرد. ایشان همچنین در تشخیص راوی و توثیق او وشناخت مسند یا مرسل بودن احادیث وی، همانند آیت ‌الله بروجردی (قدس‌ سره) از روش طبقه‌ بندی رُوات پیروی می‌کند.

استاد شناخت کتاب‌های حدیثی و اختلاف نسخه‌ها و آشنایی با چگونگی ثبت و ضبط مؤلفان و سبک‌های تألیفی آنان را ضروری می‌ دانند و این ادعا را که صدوق در ضبط احادیث دقیق‌ تر از شیخ طوسی عمل کرده است، قبول ندارند، بلکه به گواهی قرینه‌ های موجود ، شیخ را در نقل از کتاب‌هایی که نزد وی بوده است، بازگو کننده‌ای امانت‌ دار می‌ شمارند.
نکات که گذشت از مسائلی است که بسیاری از فقها در مقام استنباط آن را نادیده گرفته، و برخی از آنان بی‌توجه به گردآوری قرائن مختلف برای تشخیص ظهور موضوعی، به ظهور موردی بسنده کرده، و چه بسا بدون پژوهش در باره مؤلفان و سبک‌ نگارشی آنان، با نقل سخن زبان ‌شناسان به آن تکیه نموده اند وپاره‌ای از ایشان نیز از زمینه‌ های شناخت نسبت به علم رجال و آگاهی از کتاب‌های آنان بهره چندانی ندارند.
 

فعالیت سیاسی
رژیم بعثی از نخستین سال‌های حاکمیت خود بر عراق، به هر بهانه‌ ای می‌کوشید تا حوزه علمیه نجف اشرف را به نابودی بکشاند، در همین راستا، به عملیات اخراج گسترده علما و فضلا و طلاب غیر عراقی از عراق پرداخت و در این ماجرا، حضرت استاد (دام‌ ظله) رنج بسیاری را به جان خرید و خود ایشان نیز بارها تا آستانه اخراج پیش رفت، ودر چند مرحله، بسیاری از شاگردان و طلاب حوزه درسی وی از عراق بیرون رانده شدند. پس از آن، به رغم شرایط دشوار حاکم در روزهای جنگ عراق با ایران، ایشان اصرار داشتند که در نجف بمانند و با ایمان به ضرورت ادامه حیات استقلالی حوزه از دولت، و به منظور پیشگیری از پیامدهای منفی ناشی از نادیده گرفتن این استقلال، تدریس در حوزه علمیه مقدسه را پی گرفتند.

در سال 1411 ه.ق هنگامی که رژیم بعثی، «انتفاضه شعبانیه» را سرکوب کرد، حضرت استاد (دام‌ ظله) همراه جمعی از علما، از جمله «شهید شیخ مرتضی بروجردی» و «شهید میرزا علی غروی» بازداشت شدند و در هتل «‌السلام» و اردوگاه «رزازه»و بازداشتگاه «رضوانیه» مورد ضرب و جرح و بازجویی قرار گرفتند، تا این که خداوند به برکت اهل‌ بیت (علیهم‌ السلام) موجبات رهایی آنان را فراهم آورد.

در سال 1413 ه.ق، پس از درگذشت حضرت آیت ‌الله خوئی (رضوان‌ الله‌ علیه) و تصدّی مرجعیت از سوی حضرت استاد، نیروهای رژیم سابق کوشیدند تا روند مرجعیت دینی در نجف اشرف را دستخوش دگرگونی کنند و بدین منظور هر چه در توان داشتند به کار بستند تا از موقعیت و جایگاه برجسته حضرت استاد در میان مراجع بکاهند و تلاش کردند تا با بهره‌ گیری از راهکارهای گوناگون، از جمله به تعطیلی کشاندن مسجد خضرا در اواخر سال 1414 ه.ق ، در میان مؤمنان تفرقه و جدایی بیندازند.اسناد کشف‌ شده از سازمان‌ های اطلاعاتی نیز حاکی از آن است که به دنبال ناکامی رژیم دراین کوشش‌ ها، نقشه ترور حضرت استاد از صحنه را در سر می‌ پرورانده است. «مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین»

بدین سان، حضرت استاد (دام ‌ظله) از اواخر سال 1418 ه.ق به حصر در خانه خود محکوم شد، به گونه‌ای که در این سال‌ها حتی از تشرّف به زیارت جدّ بزرگوارشان حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌ السلام) نیز محروم ماندند. ایشان همواره از سوی سازمان‌ های اطلاعاتی و مزدوران رژیم تحت فشار قرار داشت، ولی در برابر همه این زورگویی‌ها پایداری کرد تا این که خداوند با فروپاشی نظام، بر عراقی‌ ها منت نهاد.
 

مرجعیت
 در واپسین سال‌ های زندگی حضرت آیت ‌الله خوئی (رضوان ‌الله‌ علیه) میان بسیاری از فضلا، دغدغه‌ های فراوانی برای یافتن شخصی به عنوان جانشین آیت ‌الله خوئی (قدس ‌سره) و انتخاب مرجعی برای شیعیان مطرح بود که بتواند با حمایت از حوزه علمیه و استقلال مرجعیت دینی را پاس دارد و به شایستگی‌ های علمی و پارسایی و تقوا و حکمت و تدبیری که از ضرورت‌های بایسته برای یک مرجع تقلید است، آراسته باشد.

بدین سان، نگاه بسیاری از فضلا به حضرت استاد (دام‌ ظله) معطوف شد، کسی که آیت‌ الله خوئی (قدس ‌سره) وی را برای امامت جماعت به جای خود در مسجد خضرا برگزیده، و آوازه این اقدام در میان توده‌ های مردم پیچید. این در حالی بود که از یک ربع قرن پیش از آن، در محافل علمی و حوزوی از ایشان به عنوان استادی توانا در بحث خارج یاد می‌شد.

با درگذشت آیت ‌الله خوئی در 8 صفر 1413 ه.ق، گروهی از علمای اعلام و پیشاپیش همه آنان، آیت ‌الله سیدعلی بهشتی (قدس ‌سره) و  آیت‌ الله شیخ مرتضی بروجردی (قدس ‌سره) علما وفضلا مردم را به تقلید از استاد ارجاع دادند و در پی آن بود که بسیاری از مؤمنان در عراق و ایران و کشورهای خلیج فارس و پاکستان و هندوستان به تقلید از معظم‌له روی آوردند. با رحلت آیت ‌الله العظمی سید عبد الاعلی سبزواری در 27 صفر 1414 ه.ق، بیشتر مقلّدان آن مرحوم در عراق و خارج از آن کشور نیز به ایشان رجوع کردند و پس از ارتحال آیت ‌الله العظمی سید محمد رضا گلپایگانی (قدس‌ سره) در 24 جمادی الثانی 1414 ه.ق ، تقلید از حضرت استاد (دام‌ ظله) شتابی افزون‌تر و دامنه‌ ای گسترده‌تر از سرزمین‌های اسلامی را فرا گرفت و بیشتر مؤمنان در عراق و احساء و قطیف و ایران و لبنان و کشورهای خلیج فارس و پاکستان و هندوستان و مسلمانان مهاجر در اروپا و آمریکای شمالی و جنوبی و استرالیا و دیگران به تقلید از ایشان روی آوردند و با فوت آیت ‌الله العظمی شیخ محمدعلی اراکی (قدس ‌سره) و آیت ‌الله العظمی سید محمد روحانی (قدس ‌سره) رجوع به ایشان قلمروی گسترده‌تر یافت، به گونه‌ ای که حضرت استاد (دام‌ ظله) امروزه مرجع اعلای طایفة امامیه به شمار می‌آیند.او در در سال های ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ به انتخاب مجله تایم در فهرست صد چهره تأثیرگذار جهان قرار گرفت.
 

فعالیت اجتماعی
مجتمع فرهنگی مسکونی مدینة العلم ـ نجف اشرف
مدرسه علامه بلاغی ـ نجف اشرف
مدرسه دینی نجم الائمه ـ نجف اشرف
مؤسسه رفاه اجتماعی العین
مجتمع فرهنگی مسکونی حضرت آیت الله العظمی سیستانی (دام ظله) ـ قم
مجتمع مسکونی مهدیه ـ قم
مجتمع مسکونی ثامن الحجج (علیه السلام) ـ مشهد
مجتمع مسکونی امام هادی (علیه السلام) ـ قم
مجتمع مسکونی امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ـ کربلا
درمانگاه خیریه امام صادق (علیه السلام) - قم
درمانگاه خیریه امام حسن مجتبی (علیه السلام) ـ ایلام
درمانگاه تخصصی امام حسین (علیه السلام) ـ کربلا
مرکز تخصصی و فوق تخصصی چشم پزشکی جواد الائمه (علیه السلام) ـ قم
مدرسه قرآنی ـ کربلا
مدرسه حضرت رقیه (علیها السلام) برای ایتام ـ کربلا
مدرسه دینی شیخ انصاری ـ کربلا
 

مراکز و مؤسسات
مؤسسه امام علی (علیه السلام) ـ قم
مؤسسه امام علی (علیه السلام) ـ لندن
مؤسسه امام علی (علیه السلام) ـ بیروت
مرکز پژوهشهای اعتقادی ـ قم
مؤسسه فرهنگی آل البیت (علیهم السلام) ـ استانبول
مؤسسه فرهنگی آل البیت (علیهم السلام) ـ برلین
کتابخانه تخصصی تفسیر و علوم قرآنی ـ قم
کتابخانه تخصصی علوم حدیث ـ قم
کتابخانه تخصصی فقه و اصول - قم
کتابخانه تخصصی فلسفه و کلام ـ قم
کتابخانه تخصصی ادبیات - قم
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران ـ قم
مرکز تحقیقات اسلامی المصطفی (صلی الله علیه وآله) ـ قم
مرکز احیای میراث اسلامی ـ قم
مرکز تخصصی امام مهدی (عجل الله فرجه) ـ نجف اشرف
مرکز پژوهشهای فلکی ـ نجومی ـ قم
مجتمع فرهنگی امام صادق (علیه السلام) ـ بیروت
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت (علیهم السلام) ـ قم
مرکز اطلاع رسانی آل البیت (علیهم السلام) - شبکه نجف اشرف
مرکز اطلاع رسانی آل البیت (علیهم السلام) - شبکه کربلا
مرکز اطلاع رسانی آل البیت (علیهم السلام) - شبکه کاظمین
مرکز اطلاع رسانی آل البیت (ع) - شبکه یا زهرا (علیها السلام) ـ شبکه امام مهدی (عج) - اصفهان
مرکز اطلاع رسانی آل البیت (ع) - شبکه امام باقر (علیه السلام) ـ شبکه امام صادق (علیه السلام) - تهران
مرکز اطلاع رسانی آل البیت (ع) - شبکه امام جواد (ع) ـ شبکه امام هادی (ع) - ایلام
مؤسسه خیریه راه ایمان ـ تهران
 

آثار

شرح کتاب العروة الوثقی
بحث‌های اصولی (دوره کامل اصول در چندین جلد)
کتاب القضاء
کتاب بیع و خیارات
رساله در (الصلاة فی اللباس المشکوک)
رساله در مبحث ربا
رساله در (خُمس الفوائدِ و الأرباح)
رساله در نماز مسافر
رساله در مبحث قبله
رساله در قاعده ید
رساله در قاعده تجاوز و فراغ
رساله در قاعده لاضرر و لاضرار
رساله در مبحث تقیه
رساله در قاعده الزام
رساله در قاعده قرعه
رساله در اجتهاد و تقلید
رساله در عدم تحریف قرآن (صیانة الکتاب العزیز من التحریف)
رساله در (حجیة مراسیل إبن أبی عمیر)
رساله در تاریخ حدیث نگاری اسلامی (تاریخ تدوین الحدیث فی الإسلام)
شرح مشیخه تهذیبین
نقد رساله تصحیح اسانید محقق اردبیلی
رساله‌ای در (مسالک القدماء فی حجیة الأخبار)
الفوائد الغرویة
الفوائد الفقهیة
شرح مشیخه فقیه
رساله در صحت انتسابِ کتابِ الملل به فضل بن شاذان
رساله در اختلاف افق (اختلاف الآفاق فی رؤیة الهلال)
رساله در حکم اختلاف دو مجتهد متساوی در فتوی
(تقریرات فقه و اصول):
تعارض ادله (تقریرات سید هاشم هاشمی)
استصحاب (تقریرات سید مرتضی مهری)
کتاب الصلاة (تقریرات سید مرتضی مهری)
مباحث الفاظ (تقریرات سید حسن مرعشی)
کتاب الصوم (تقریرات سید حسن مرعشی)
اجتهاد و تقلید (تقریرات سید محمد علی ربانی)
قاعده الزام (تقریرات سید محمد علی ربانی)
الرافد فی علم الأصول (تقریرات سید منیر خباز)
قاعده لاضرر و لاضرار
(کتب فتوایی به زبان فارسی):
رساله توضیح المسائل جامع در ۴ مجلد
رساله توضیح المسائل
مناسک حج
ملحقات مناسک حج
فقه برای غرب نشینان
(کتب فتوایی به زبان عربی):
التعلیقةُ عَلَی العروة الوثقی (الجزء الأول و الثانی و الثالث)
منهاج الصالحین (الجزء الأول و الثانی و الثالث)
مناسک الحج
مناسک الحج و مُلحقاتِها
المسائل المنتخبة
الفقه للمغتربین
الفتاوی المیسرة
الوجیز فی أحکام العبادات
المیسر فی الحج و العمرة
أسئلة حول رؤیة الهلال و أجوِبَتها

منابع:
1. ویکی پدیا
2. سایت رسمی آیت ‌الله سیدعلی حسینی سیستانی