شهرام پازوکی
ملیت : ایرانی
-
قرن : 15
شهرام پازوكي متولد تهران است.در سال ۱۳۳۵ در اين شهر به دنيا آمده، تحصيلات متوسطه را به پايان رسانده و اواسط دهه ۵۰ در رشته فلسفه دانشگاه تهران قبول شده است.در ميانه تحصيل وبا انقلاب فرهنگي وقفه اي در روند تحصيلي او ايجاد مي شود، اما پازوكي كه دلمشغولي جدي اوحوزه انديشه بود بيدرنگ بعد از بازگشايي دانشگاه به ادامه تحصيل مي پردازد و ليسانس فلسفه را درسال۱۳۶۳ از دانشگاه تهران مي گيرد.اوفوق ليسانس فلسفه را نيز با پايان نامه ترجمه مقدمه و تفسير كتاب عقل و وحي در قرون وسطي از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران دريافت كرده و دوره دكترا را نيز با عنوان پايان نامه سير مابعدالطبيعه در غرب به تفسير مارتين هايدگر در سال ۱۳۷۳از دانشگاه تهران گرفته است.
گروه : علوم انساني
رشته : فلسفه
تحصيلات رسمي و حرفه اي : ـ پايان تحصيلات متوسطه در تهران ـ اخذ ليسانس فلسفه از دانشگاه تهران سال ۱۳۶۱ ـ دريافت فوق ليسانس فلسفه از دانشگاه تهران سال۱۳۶۷ ـ اخذ مدرك دكتري فلسفه از دانشگاه تهران سال ۱۳۷۳
خاطرات و وقايع تحصيل : از وقايع دوران تحصيل شهرام پازوكي ميتوان به وقوع انقلاب فرهنگي و تعطيلي دانشگاهها اشاره كرد.
فعاليتهاي ضمن تحصيل : شهرام پازوكي در خلال سالهاي تحصيل علاوه بر آن،تدريس را نيز آغاز مي كند.او از سال ۶۸ تا ۷۹ در دوره هاي كارشناسي و كارشناسي ارشد دانشگاه تهران و شهيد بهشتي درس داده است
فعاليتهاي آموزشي : شهرام پازوكي از سال ۶۸ تا ۷۹ در دوره هاي كارشناسي و كارشناسي ارشد دانشگاه تهران و شهيد بهشتي و از سال ۷۹ تا كنون، دردوره هاي دكتراي دانشگاه تهران(گروه فلسفه )، دانشگاه تربيت مدرس، دانشگاه تهران (دانشكده هنرهاي زيبا) در رشته هاي فلسفه اگزيستانس، فلسفه يونان و مسيحي، عرفان تطبيقي، الهيات تطبيقي ، الهيات مدرن، فلسفه هنر و زيبايي، فلسفه تطبيقي در مباحث وجود شناسي وجهان شناسي درس داده است. او همچنين ـ همكاري با دانشگاه تهران به عنوان مدرس دروس فلسفه غرب،عرفان،فلسفه هنر ـ همكاري با دانشگاه شهيد بهشتي به عنوان مدرس دروس فلسفه غرب، عرفان، فلسفه هنراز سال ۱۳۶۷ تا سال ۱۳۷۵ ـ همكاري با مؤسسه حكمت و فلسفه ايران به عنوان عضو هيأت علمي ومدرس دروس فلسفه غرب،عرفان، فلسفه هنر ازسال ۱۳۷۳ تاكنون در كارنامه خود دارد.
آرا و گرايشهاي خاص : شهرام پازوكي همچنان كه حوزه هاي معرفت ديني و عرفان نظري را دنبال مي كند،از تطبيق و تطابق آن با شرايط اكنون جوامع انساني نيز غافل نمانده و ديدگاه هاي جالبي در اين باره يافته است.او مي گويد:«برخلاف ذهنيت اشتباه ما كه بر اين باور هستيم كه تكنولوژي غربي بر همه شئون آنها سيطره دارد، غرب خود به واسطه تكنولوژي زدگي، به سمت عرفان و معنويت رفته است؛ زيرا به اين نتيجه رسيده كه اين تكنولوژي نمي تواند برطرف كننده همه نيازهاي انساني، از جمله نيازهاي وجودي و معنوي انسان باشد.اشتباه است كه فكر كنيم تصور غربيان به واسطه اعمال تروريستي برخي حلقه هاي بنيادگرا مانند «طالبان»، نوعي بنيادگرايي است، چرا كه جهان غرب بين اين اعمال خشونت آميز و روح معنوي عرفاني و پاك اسلام، تفكيك قائل شده است. حتي مي توان گفت برداشت كلي آنها از اسلام، برداشتي انساني و مسالمت آميز است. غرب به دنبال فضاي تكنولوژي زدگي كه بر آن حاكم شده است، به دنبال مسكن آرامش دهنده اي است كه نوعي آرامش باطني داشته باشد؛ البته خود به خوبي نمي داند كه به دنبال چيست، اما همين قدر مي داند كه اين فضا ارضا كننده نيست و بايد به دنبال پاسخ به سؤال هاي وجودي و معنوي خود باشد. غرب به خاطر اين آشفتگي و اين كه نمي داند به دنبال چيست، به سمت ابتدايي ترين، مبتذل ترين تا متعالي ترين رهيافت هاي عرفاني رفته است، اما با اين حال از سر اين تكثر خود دارد به نوعي عرفان پي مي برد كه ريشه در اديان دارد. بازخواني و تدريس آثار عرفايي مانند«ملاصدرا»، «ابن عربي» و... و همچنين بزرگداشت هايي درباره عرفان اسلامي در غرب و استقبال طيف هاي مختلف مردم به اين دست كارها، نشان مي دهد غرب در پي دست يافتن به گم گشته خويش است. در آمريكا، چند سالي است كه «مثنوي معنوي» جلال الدين مولوي پر تيراژترين كتاب است... غرب در يك كلام دوست دارد بيشتر از عرفان اسلامي بداند و اين نشانه بازگشت آن به عرفان و معنويت اسلامي است» پازوكي از اين منظر مسيرهاي طي شده به وسيله اسلام شناسان غربي را نيز به خوبي زير نظر گذاشته و مورد نقد و مداقه قرار داده است.اودرباره هانري كربن مستشرق و اسلام شناس معروف فرانسوي مي گويد:«كربن كه در مطالعاتش به روش هرمنوتيك و پديدارشناسي متكي بود «معتقد شد» كه تشيع باطن اسلام است.به اعتقاد كربن عالم معنوي ايراني اي وجود داشته است كه با ورود اسلام جان تازه اي گرفته است.
چگونگي عرضه آثار : آثار شهرام پازوكي علاوه بر همكاري با دايره المعارف تشيع در نگرش مداخل فلسفه اسلامي، نگارش مقاله هاي متعدد نظري در نشريه هاي تخصصي را نيز به چاپ رسانده. تأمل پازوكي در عرفان نظري در ايران او را با ادبيات و فرهنگ پيرامون عرفان نظري در ايران آشنا كرده و روحيه جست وجوگر او را به گنجينه ادبيات كلاسيك ايران نيز تعميم داده است. او در يكي ازنشست هاي ماهنامه ادبيات و فلسفه درباره عطارسخن گفته و در همايش مولانا به انديشه نظري او پرداخته و درباره محمود شبستري تحقيقات قابل توجهي كرده و خلاصه از اين درياي بي كرانه انديشه نيز غافل نمانده است پازوكي به زبان هاي انگليسي، عربي وآلماني تسلط و آشنايي دارد و بر اساس اين تسلط وآشنايي است كه دست به ترجمه مقاله ها و كتبي از اين زبان ها به فارسي زده است. او در تدوين فرهنگ فلسفي غرب نيز همكاري داشته وترجمه مقاله هاي اصلي دايرة المعارف فلسفي پل ادواردز در موضوع هاي مابعدالطبيعه و هستي شناسي را بر عهده داشته است.» پازوكي همچنين در موضوع هايي چون حكمت يوناني و مسيحي در عالم اسلام و مناسبات تاريخي و ماهوي تصوف و تشيع، دست به كار تأليف و تحقيقات فراوان زده است.او در كنار تدريس، تحقيق و تأليف از حضور در مجامع علمي حوزه كاري اش نيز غافل نمانده و در همايش ها و گردهمايي هاي مرتبط در داخل و خارج از كشور،حضور پررنگ داشته است.از آن جمله است شركت در كنگره نقد فلسفي، دانشگاه علامه طباطبايي، عنوان مقاله: پرسش از فلسفه مسيحي، همايش هنر جديد، دانشكده هنرهاي زيبا، دانشگاه تهران، مقالات هنر جديد و مبادي فكري مدرنيسم، كنگره دكارت و فلسفه جديد، دانشگاه علامه طباطبايي، دكارت، مؤسس مدرنيته، كنگره فارس شناسي، دانشگاه شيراز، تصوف عاشقانه روزبهان بقلي شيرازي، دومين كنگره تاريخ معماري و شهرسازي ايران، ارگ بم كرمان، بحران معرفت در معماري جديد، سمينار دين و فلسفه، دانشكده ادبيات دانشگاه تهران، عنوان مقاله: فلسفه مسيحي چيست؟،كنگره بين المللي شيخ اشراق، مقايسه ميان سهروردي و هايدگر،كنگره نقد تجدد از ديدگاه سنت گرايان، سنت گرايي و بنيادگرايي،كنگره بين المللي ادراك بنا بر نظر ملاصدرا و مكاتب فلسفي غرب، دانشگاه لندن، كنگره بين المللي مولوي، دانشگاه استراسبورگ، كنگره بين المللي مولوي، دانشگاه لندن، كنگره بين المللي عطار، دانشگاه لندن، كنگره معناي صلح در اسلام و مذهب بودا، دانشگاه بانكوك، كنگره بين المللي شاه نعمت الله ولي، دانشگاه لايدن هلند و ... پازوكي همچنين با دايرة المعارف تشيع همكاري مستمر داشته و حدود 50 مقاله در مباحث عرفاني در جلد هاي 1 تا 5 اين دايرة المعارف نگاشته است. تأمل پازوكي در عرفان نظري در ايران او را با ادبيات و فرهنگ پيرامون عرفان نظري در ايران آشنا كرده و روحيه جست وجوگر او را به گنجينه ادبيات كلاسيك ايران نيز تعميم داده است. او در يكي ازنشست هاي ماهنامه ادبيات و فلسفه درباره عطارسخن گفته و در همايش مولانا به انديشه نظري او پرداخته و درباره محمود شبستري تحقيقات قابل توجهي كرده و خلاصه از اين درياي بي كرانه انديشه نيز غافل نمانده است : «آيا عطار در تذكره الاوليا اديب بوده؟ در كتابي كه به قول علامه قزويني كتابي چون آن كه داراي 2صفت «سادگي و شيريني» [به غايت] باشد در ادبيات پارسي سراغ نداريم. به نظرمن ـ چنان كه از متن تذكرة الاوليا فهميده مي شود ـ قصد عطار از انشاي اين كتاب، احيا و يادآوري ايمان است. او به دنبال آن نيست كه مشخص كند «شبلي» آن «كلوخ» را برحلاج زد يا نه، قاعده آن است كه «حلاج را دردي آمد عظيم» چراكه «ديگران ندانستندي و زدندي و او دانستي و زدي» عطار مي انديشد كه «جنيد حقيقي» كيست او را با «جنيد واقعي» كاري نيست. نگرش او به جهان در اين نقطه است كه رقم مي خورد مي بالد و به ما مي رسد. او درباره مولانا مي گويد: «مولانا يكي از متفكران برجسته ايراني است كه مي تواند در عرصه هاي جهاني مطرح شود. مولانا راه نجات انسان و سلوك الي الله را نشان مي دهد و به واقع او نه تنها يك شاعر بلكه يك انديشمند برجسته است .مثنوي تنهاً يك متن ادبي نيست بلكه فراتر از آن يك اثر عرفاني و استمرار تفكر غزالي در رابطه با «احياي علوم دين» است. مولانا نه اشعري است و نه معتزله، او انساني است عارف كه حصول معرفت بشري را از طريق عقل جزئي محال مي داند.معرفت تقليدي در انديشه مولانا جايي ندارد، زيرا او قياس و علم نقلي را اگر منطبق بر معرفت قدسي نباشد، نفي مي كند. از منظر عرفاني و در تفكر مولانا ،همه علوم منشأ ديني دارند و هيچ علمي در نزد وي شايسته نيست، مگر اين كه راه رسيدن به خدا را به ما نشان دهد. تفكر مولانا تفكر كلي است و تنها مربوط به ايرانيان نيست؛ بلكه به كل جهان اختصاص دارد. اين تصور وجود دارد كه تأثير و تأثرها تنها در عالم اقتصادي و سياسي رخ مي دهد؛ اما دقت نمي كنيم اين مسأله در عالم تفكر شديد تر است؛ ولي پنهان.» بد نيست با ديدگاه هاي شهرام پازوكي درباره حصول به معرفت ديني در انديشه ايراني آشنا شويم: معرفت به حقيقت هستي از طريق علم حصولي ممكن نيست. بلكه معرفت حقيقي، معرفت حضوري است كه بي واسطه است . عرفان بحث اديان است. اديان ابراهيمي 2 شأن دارند؛ يك جنبه ناظر به احكام شريعت است كه جنبه ظاهر است و جنبه اي است كه شخص چون در عالم زندگي مي كند بايد قوانين و مقرراتي را رعايت كند و در مقابل جنبه شريعت، جنبه باطني به اسم طريقت وجود دارد كه يكي از اصطلاحات كليدي عرفان اسلامي است . همانطور كه جان براي تجلي و ظهورش نياز به تن دارد، طريقت نيز براي تجلي نياز به شريعت دارد . عرفان فقط در آسمان نيست. بلكه عرفان جنبه باطني، طريقتي و معنوي همه اديان است. از آنجا كه اديان از حيث معنا و حقيقت عرفان واحدي دارند، اديان از وجه جنبه طريقتي با هم مشتركند، بنابراين شريعت مايه تكثر است .به همين دليل در اديان مختلف عارفان آن اديان چون همدل هستند همزبان هم هستند و اين هم زباني موجب شده تفكر عرفاني خصوصيات خاص خود را داشته باشد.يكي از مشتركات عرفاني اديان قول به حقيقت واحد هستي است و عالم مظاهر اين حقيقت است يعني اگر از حيث عرفاني، عرفان اديان مختلف را نگاه كنيم متوجه مي شويم عارفان در بحث از پيدايش عالم قائل به ظهور وتجلي هستند. يعني عالم را جلوگاه حق مي دانند و موجود آيت حق است. به عبارتي در عرفان ميان خالق و مخلوق نسبت وجودي هست. ما در عرفان نظر تنها نداريم و نظر بايد با عمل توام باشد و هيچ كس با خواندن فصوص الحكم عارف نمي شود و هيچ عارفي را سراغ نداريم كه عرفان خوانده باشد ولي اهل عمل نباشد . ايران نسبت خاصي با عرفان و تصوف اسلامي پيدا كرده است . يعني در تمام شئون فكري و اجتماعي ما تصوف و عرفان وجود دارد. مسيحيت به دليل اين كه جنبه طريقتي بسيار غالبي دارد، ديني است كه ماهيت عرفاني دارد، ولي در تاريخ مسيحيت آن چنان ظاهر بيني غلبه پيدا كرد كه سخنگويان اصلي مسيحيت مطرود شدند و متكلمين مسيحي غلبه پيدا كردند .در ميان فيلسوفان رمانتيك آلماني مانند گوته بحث دين مطرح مي شود .آنها بحث دين را به ماهو دين مطرح مي كنند و نخستين پايه هاي اسلام شناسي و هنر شناسي را مي گذارند. بحث تجربه ديني به عنوان جايگزين براي عرفان مطرح مي شود و جنبه عقايد و كلام دين كنار مي رود و همچنين مخالفت هاي فلسفه مدرن با دين كنار مي رود و تأكيدي كه روي تجربه مي شود به گونه اي طرح مسأله عرفان است .در قرن بيستم بحث تجربه ديني و عرفاني مطرح مي شود و در مقابل عده اي مي گويند دين فقط تجربه ديني نيست. چون در عرفان تجارب، تجربه بر خاسته از حواس نيست بلكه احوال است. عرفان عين ذوقيات و تجربيات نيست و بالاتر از آن است .از حيث عرفاني احوال معرفت زاست. يعني شما معرفتي نسبت به هستي پيدا مي كنيد اما در همه بحث تجربه ديني، مطرح شدن معرفت را نمي بينيد. در ايران يك مشكل اين است كه هم مي خواهيم عارفان مسلمان باشند و هم مي خواهيم نباشند. ما هر وقت مي خواهيم بحث جدي راجع به عرفان كنيم سراغ اسلام مي رويم چون به محض اين كه صحبت از تفكر در اسلام مي كنيم بايد سراغ عرفان برويم و منابع فكري ما عرفا هستند.ايرانيان پرده از حقيقت معنوي اسلام برداشتند و آنچه در باطن اسلام است، نمايان كردند...
--------------------------------------------------------------------------------
آثار :
1 تاريخ تصوّف از قرن هفتم تاكنون
ويژگي اثر : مقاله (دايرة المعارف اسلام)
2 تصوف علوي
ويژگي اثر : مقاله (مجله عرفان ايران)
3 جامع الاسرار:جامع تصوّف , تشيع
ويژگي اثر : مقاله (مجله عرفان ايران-)
4 دكارت مؤسس مدرنيته
ويژگي اثر : مقاله (مجله فلسفه دانشگاه تهران-)
5 دكارت و پيدايش مفاهيم نو در هنر
ويژگي اثر : مقاله (مجله فرهنگستان هنر-خيال-)
6 سير مابعدالطبيعه در تاريخ فلسفه غرب
ويژگي اثر : كتاب (تهران-پژوهشگاه علوم انساني)
7 عرفان صراط مستقيم گفت وگوي اديان
ويژگي اثر : مقاله (مجله پل فيروزه)
8 عقل و وحي در قرون وسطي
ويژگي اثر : كتاب(تهران-پژوهشگاه علوم انساني)
9 فلسفه مسيحي چيست؟
ويژگي اثر : مقاله (مجله فلسفه دانشگاه تهران-
10 كتاب خدا در فلسفه
ويژگي اثر : ترجمه كتاب (تهران-حقيقت)
11 گفت وگو و فرا گفت وگو در انديشه
ويژگي اثر : مقاله (مجله فلسفه دانشگاه تهران)
12 معناي هنر و زيبايي در مثنوي
ويژگي اثر : مقاله (مجله دانشكده هنر هاي زيباي دانشگاه تهران-)
تازه های مشاهیر
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}