ملیت :  ایرانی   -  قرن : 14 منبع : بررسي ترجمه هاي امروزين فارسي قرآن کريم
عبدالحسين بافقي يزدي ( 1288 ق ـ 13741 ق / 1332 ش ) معروف به آيتي و متخلص به « ضيايي » ، « آواره » و « آيتي » ، از شعرا ، محققان ، نويسندگان و قرآن پژوهان معاصر که پس از ورود و درنگ 18 ـ 20 ساله ي او در سلک بهائيت و طي مدارج تبليغ در آن مسلک و دريافت لقب رئيس المبلغين و القاب ديگر و الواح تشويقي از عباس افندي و شوقي افندي و به سر بردن چند سالي با آنها ، با ديدن کژيها و ناراستيها ، دوباره به اسلام و تشيع بازگشت و شرح حال اين دوران سرگشتگي فکري و به تعبير خود فريب خوردگي را در کتاب کشف الحيل ( 3 جلد ، تهران ، 1370 ـ 1310 ش با تجديد چاپهاي مکرر ) نوشته و اين زندگي پرتلاطم از او شخصيت پرآوازه و حقيقت جو ساخته است . او فرزند حاج ملا محمد بن محمد بن حاج بزرگ ، در خانواده ي علم و عرفان به دنيا آمد . پدرش حاج ( ملا ) آخوند تفتي از ائمه ي جماعت و خطباي فرهيخته ي يزد ، و در زادگاه خويش نيز امام جماعت و مرجع حل و فصل امور شرعي مردم بود . زادگاهش قصبه ي تفت از نواحي يزد بود . تحصيلات مقدماتي را در مکتب خانه ي زادگاهش آغاز کرد و اولين معلمش پدرش بود . در سال 1303 ق به يزد رفت و پس از فراگيري صرف و نحو و علم بلاغت و منطق در 1305 ق به قصد ادامه ي تحصيلات ، سفر به عتبات عاليات کرد ، و به فراگيري فقه و اصول پرداخت . يک سال بعد پدرش درگذشت و او به درخواست مادر به زادگاهش بازگشت و نظر به ابراز علاقه ي هم ولايتي ها مسند پدر را که امامت جماعت و وعظ و خطابه بود عهده دار شد . در سي و سه سالگي که امامت جماعت مسجد تفت و تصدي امور شرعيه را عهده دار بود ، بعضي از مبلغان بهايي کتابهاي اين فرقه را به ترفند ، به تعبير خودش ، به مطالعه ي او رساندند و چون مطالعه ي اين کتابها آشکار شد ، يکي از رقباي روحاني ، او را به بد ديني و انحراف عقيده متهم کرد و آزار و ايذاء و بدنامي و رنجهاي روحي همراه آن ، او را به دامان بهائيت سوق داد . خود در اين مورد مي گويد : « ... دستار از سر برافکندم و ريش خود را از بن برکندم و به جهانگردي پرداختم . چون محرم اسرار شدم و مقام عالي يافته بودم رئيس المبلغين شدم » . ابتدا مدتي در تهران و رشت و اردستان و کاشان به کارهاي فرهنگي و تاسيس مدارس و تبليغ بهائيت پرداخت و سپس چند بار به عکّا ( مقرّ سران بهائيت ) مسافرت کرد و از طرف عباس افندي ( عبدالبهاء ) به « آواره » مشهورگرديد و به دستور يا درخواست او و ساير روساي مرکز به تاليف کتاب مآثر البهائيه پرداخت ( نام کامل آن الکواکب الدريه في مآثر البهائيه ) که در تاريخ ظهور و تشکيل بهائيت است . خود در مورد اين کتاب مي گويد : « چون خواستم طبع کنم عباس افندي نسخه ي آن را طلبيد و دستوراتي داد . ناچار بسياري از آن را تغيير دادم و بنده سه دفعه در تحت نفوذ حضرات به تحريفات و جعليات مبتلا شد و اينک مي گويم آن کتاب که بعداً به کواکب الدريه موسوم شده ، در دو جلد ، به کلي از درجه ي اعتبار ساقط است .... » اما چون تغييرات دلخواه سران بهائيت در آن وارد شده طبيعي است چنانکه در مقاله ي دانشنامه ي ايرانيکا ( به انگليسي ، جلد سوم ، ذيل « آيتي » آمده است « اين کتاب هنوز اثر عمده اي در موضوع خود به شمار مي آيد » . به نوشته ي دايره المعارف تشيع : « ... پس از فوت عباس افندي ( 1340 ق ) ، شوقي افندي جانشين او آواره را به عکا احضار نمود و آواره از طريق بادکوبه و اسلامبول به عکا و از آنجا به دستور شوقي و براي تبليغ ، مسافرتي به انگلستان و فرانسه نمود . آواره در اواخر عمر عباس افندي و سپس در اوايل شوقي افندي به ميزان زيادي از سوء اخلاق و فساد روسا و مبلغين فرقه ي بهائيت اطلاع حاصل نمود و از کرده ي خود پشيمان شد ؛ و در مسافرت به اروپا و در مراجعت هنگام اقامت در مصر ، در احوالات آنها و مخصوصاً در علل و جهات انصراف ميرزا ابوالفضل گلپايگاني و ميرزا نعيم و ميرزا علي اکبر رفسنجاني [ با رياست محترم مجمع تشخيص مصلحت نظام ، در اين عصر ، اشتباه نشود ] که از بهائيان اصلي و از مبلغين به نام آنها بودند ، از فرقه ي بهائيت تحقيق و تفحص بسيار نمود و يقين حاصل کرد که آن سه تن با وجود تحمل زحمات و مشقات در طريق بهائيت و انجام تبليغات فراوان براي اين فرقه اخيراً از آن تبري جسته و از عمل خود نادم گشته بودند . آواره نيز هنگام اقامت در مصر زمزمه ي مخالفت آغاز و به جمع آوري اسناد و تصاوير و تهيه ي يادداشتهاي لازم عليه بهائيت مبادرت نمود و با ورود به تهران مخالفت خود را آشکار کرد و به تاليف کتاب کشف الحيل اقدام نمود . اين کتاب در سه جلد [ و گاه چاپ شده در يک مجلد ، چاپ تهران 1307 ـ 1310 ] و حاوي شرح و تفصيل کافي راجع به حيله ها و نيرنگهاي بهائيان تدوين گرديده و ... سند ارزنده و گوهر گرانبهايي است ... » ( داريه المعارف تشيع ، ج 1 ، ص 242 ) به نوشته ي دايره المعارف بزرگ اسلامي او در سال 1348 ق / 1929 م در تهران اقامت گزيد و به خدمت وزارت معارف ( آموزش و پرورش ) درآمد ، و به عنوان دبير به تدريس در دوره ي متوسطه پرداخت . با طبع و ذوق سخنوري که داشت ، به پژوهشهاي ادبي روي آورد و نشريه اي ادبي / انتقادي به نام نمکدان [ که بعضي منابع برآنند که مقالات مختلف اغلب يا تمامي 61 شماره ي آن را خود او با اسامي مستعار گوناگون نوشته است ] در سال 1308 ش منتشر کرد که در واقع گاهنامه بود و انتشارنامنظم آن چند سالي دوام آورد . مجموعه ي آثار او مشتمل بر 17 کتاب است که عمده ترين آنها ترجمه ي تفسير آميز قرآن کريم است که به کتاب نبي ( به ضم نون ) يا قرآن فارسي [ يا به قول خود آيتي ، به نقل از يکي از فضلا که در مقدمه ي ترجمه اش آورده فارسي قرآن، که دقيق تر و به ادب شرعي نزديک تر از قرآن فارسي است ] مشهور است . از دو کتاب الکوکب الدريه و کشف الحيل نيز نام برديم . کتابي نيز به نام تکميل کتاب کشف الحيل و بيان الحق و نيز جزوه اي به نام ضميمه ي کشف الحيل دارد و آتشکده ي يزدان ( تاريخ يزد ) ، و تاريخ فلاسفه ، و فرهنگ آيتي و اثر قرآني ديگري به نام قصيده ي قرآنيه و ترانه ي روحي ( که چون تاريخ نشر آن در منابع شرح حال او نيامده نميتوان راجع به صحت کلي آنکه در کدام مرحله ي حياتش نوشته / سروده است ، قضاوت کرد ) .