آثول فوگارد
ملیت : آفریقا
-
قرن : 20
یکی از مشهورترین و موفقترین نمایشنامهنویسان آفریقا آثول فوگارد است. «هارولد آثول لانیگان فوگارد» مشهور به آثول فوگارد در 11 ژوئن سال1932 در در دهکدهای در جمهوری فدرال آفریقای جنوبی به دنیا آمد. اوکه در رشتههای فلسفه، مکانیک و انسان شناسی اجتماعی تحصیل کرده، نمایشنامهنویسی را به طور تجربی در سنین جوانی آغاز کرد. زبان مادری او انگلیسی است و خود را یک آفریقایی میداندکه به زبان انگلیسی مینویسد. او در ابتدا متأثر از نمایشنامهنویسان آمریکایی مانند ویلیامز، اونیل و میلر بود و بارها شخصیت های مقتدر خود را که با نقصهای پنهانی همراه بودند، متاثر از شخصیتهای آثار آنان خلق کرد و در این دوران درصدد بود تا پیرو رئالیزم کثیف باشد یعنی زندگی مردمان آفریقایی جنوبی را که آکنده از تبعیض نژادی است به تصویر بکشد. آثول فوگارد با نگارش 25 نمایشنامه مدام درصدد بود که با تبعیض نژادی مبارزهکند و با بیان فساد اخلاقی و بی عدالتی موجود در حاکمیت آفریقای جنوبی نسبت به آگاهی اجتماعی متعهدانه عمل کند. بیشتر کارهای فوگارد انعکاس واقعیتهای زندگی روزمره است و مانند «تنسی ویلیامز» به خلق شخصیتهایی پرداختهکه در عین قدرت، دارای ضعفها و معضلات پنهانی هستند. از جمله این معضلات میتوان به بیکاری، ناامنی و بیماری مهلک ایدز اشارهکرد.
آثول فوگارد بیش از نیم قرن در تئاتر کار کرده و از نخستین نمایشنامهنویسان سفیدپوست است که با بازیگران سیاهپوست همکاری کرد. مضامین کارهای او ناکامیها و پیچیدگیهای زندگی در آفریقای جنوبی را دربر میگیرد و تاکید فراوانی بر تاثیرات روانی نظام آپارتاید بر مردم عادی دارد. بسیاری از آثارش همچون «گره خونی» (پیوند خونی) 1961 که مورد استقبال فراوان قرار گرفت، توسط حکومت وقت ممنوع اعلام شد ولی او را به شهرت جهانی رساند. فوگارد بخصوص در کشور خودش به مخالفی سیاسی تبدیل شده بود. خود میگوید:«در سالهای جوانی فکر میکردم ساختن بمب بهتر و عملیتر از نوشتن نمایشنامه است. موقعیت آفریقای جنوبی بسیار تأسفبار و ناامید کننده بود و هیچ نقطه روشنی در افق مقابل وجود نداشت، ولی خوشبختانه من در چنبره آن نومیدیگرفتار نشدم و به نهضت خودکه مهمتر از ساختن بمب بود ادامه دادم. در این میان ملتی که سیاهان را از سفیدها جدا کرده بودکار خطرناکی بود چون باعث شد که من برای حکومت و پلیس امنیتی آن به صورت هدفی مشخص درآیم، زیرا تئاتر عامل بسیار قدرتمندی برای تغییر است. هنگامی که بمبها و گلولهها جای کلمات را گرفته بودند، تئاتر زمینهای برای گفتگو فراهم آورد... صادقانه بگویم هنوز هر وقت شخصی یونیفورمپوش را میبینم دچار اضطراب و ترس میشوم. »
دختر و پسر فوگارد در آمریکا اقامت دارند و فوگارد میخواهد چند سالی از عمرش را در ایالات متحده بگذراند ولی رشتههای خود را با آفریقای جنوبی پاره نکرده و هنوز هم بخشی از وقت خود را در آن جا میگذراند. طنز قضیه در این است که علیرغم در دسترس بودن هالیوود و اینکه فیلم تحسین شده Tsotsi را بر مبنای یکی از داستانهای فوگارد ساختهاند، او طرفدار سینما نیست:« فیلم و تلویزیون با بهانحطاطکشیدن نویسندگی و شیوههای بازیگری لطمه زیادی به تئاتر زدهاند، طوری که بسیاری از نمایشنامهها حالا در واقع کمدی موقعیت هستند و گفتگوهای آنها فقط مزهپرانی است.» (فوگارد. مصاحبه با فیشر)
بعضی از نمایشنامههای او که شهرت جهانی دارند عبارتند از بوزمن و لنا، درس از درخت صبر، سرزمین بازی، سیزوئه بانسی مرده است، درسی از الواس، ارباب هارولد و پسران، اظهاراتی پس از بازداشت به خاطر عمل خلاف اخلاق، و جادهای به سوی مکه.
خود فوگارد بیش از همه به نوشتن نمایشنامه «ورودیها و خروجیها» (Entrances Exits and ) افتخار میکندکه آن را در سال 2005 نوشته و درباره ملاقات یک بازیگر پیرتئاتر با نمایشنامهنویس جوان تازه وارد جویای نام است. نمایشنامهای که در ستایش تئاتر و مردمانی است که زندگی خود را وقف آن میکنند. این نمایشنامه خاطرهای از زمانی استکه در اواسط دهه 1950 آثول فوگارد تازه پا به جرگه نمایشنامهنویسان نهاده بود.
بعضی محققان آثار او را چنین دستهبندی کردهاند: 1. نمایشهای پرت الیزابت، مانند: گره خونی، سلام و خداحافظ، آخرین اتوبوس، نان جمعه در روز دوشنبه، بوزمن و لنا، ارباب هارولد و پسران. 2. نمایشهایکلامی، مانند: اظهاراتی پس از بازداشت بهخاطر عمل خلاف اخلاق، سیزوئه بانسی مرده است، جزیره. 3. نمایشهای غربت و دنیاهای دیگر، مانند: اورستس، دیمهتوس، طبال، درسی از الوس، جادهای بهسویکعبه، جایی میان خوکها. 4. نمایشهای شهرستانی، مانند: کلاس و شیطان، سلول زندان، جمعه نهچندان خوب، نانگوگو، کت، آنها زندهاند. 5. نمایشهای غمها و شادیها، مانند: بچههای من، آفریقای من، زندگی من، شهر بازی، آواز دهکده، پلنگکاپیتان، غمها و شادیها، رئیسه دیر.
استفنگری آثار فوگارد را به طریقی دیگر تقسیمبندیکرده است: دوره شاگردی (تا 1957)، رئالیزم اجتماعی (1966 تا 1973)، نمایشهای یکاتاقه[نمایشهاییکه در یک اتاق میگذرند] (1961 تا 1970)، نمایش های بداهه (1966 تا 1973) و سمبلیزم شاعرانه (1975 به بعد).
نمایشنامههای فوگارد از اندیشههای مبارزهجو و قدرتمندی سرچشمه گرفتهاند و نوشتههایش توانستهاند در پایان پذیرفتن دوره سیاه و نکبتبار تبعیضنژادی و برقراری صلح و امنیت عمومی میان نژادهای مختلف مردم سهم بسزایی داشته باشند. زنان نمایشنامههای او نیز مانند زنان نمایشنامههای ویلیامز اغلب مقتدر و مسلط هستند. در حالیکه بعضی از آثار فوگارد در میان استعاره و سمبلیزم نوسان میکنند. نمایشهای اولیه او مانند«سلام و خداحافظ» و«آنها که زندهاند» دارای بافت فوقالعادهای از رئالیزمکثیف هستند. نشریات معتبر جهان از او بهعنوان بزرگترین نمایشنامهنویس معاصر در قید حیات نامبردهاند و «ارباب هارولد و پسران» او توسط تئاتر ملی لندن به عنوان بزرگترین نمایشنامه انگلیسی زبان قرن شناختهشدهاست.
آثول فوگارد در آثارش از روانکاوی آدم هایش یک لحظه هم غفلت نمیکند، بلکه آنان را چنان رودرروی هم قرار میدهد تا به نقص کلی بشر در تمامی موقعیت ها اشاره کند و نشان دهدکه بشر با تمام ناتوانیهایش میتواند گریزی بهکمال و رهایی بزند. فوگارد در آثارش تمام عوامل ایجاد تبعیض اجتماعی را در رنگ پوست، اختلافات مذهبی، اقتصادی و فرهنگی خلاصه میکند تا منهای تمام این نقصها و تبعیضها یک انسان برتر را تصویرکند. برای مثال هلن در «جادهای بهسویکعبه» نمونه عینی یک انسان کامل است که با سختی خود را از تاریکی روزمرگی رهانیده است. «جادهای بهسویکعبه» یکی از معروفترین نمایشنامههای فوگارد استکه در ???? نوشتهشدهاست. این نمایشنامه تبلور «فردیت انسان معاصر» است و ارتباط میان «خدا، فرد و جامعه» را واکاوی میکند. «جادهای به سوى کعبه» بر اساس داستان واقعى زندگى «هلن نىمند» به نگارش درآمدهکه در نهایت خودکشى مىکند. همین مسأله باعث شده تا فوگارد، کنجکاوانه در حواشى زندگى او تحقیقات جامعىکندکه حاصل آن نمایشنامه «جادهاى به سوىکعبه» است. در این نمایشنامه زنی به نام هلن ناگهان انزوا برمیگزیند و با مردم دهکده قطع رابطه میکند. او دین جدیدی اختیار میکند و دیگر به کلیسا نمیرود و ناگهان به مجسمه سازی روی میآورد و پیکرههایی از دوازده مرد روحانی و مکعبی سیاهرنگ و چیزهای دیگر میسازد تا اینکه الهامات هنری او متوقف میشود و پس از یک دوره فترت دوساله، به زندگی خود خاتمه میدهد.
در این نمایشنامه تقابل بین دو زن وجود داردکه ضمن داشتن شباهتهاى فراوان زنانه، از لحاظ سن و شرایط جسمى با هم تفاوت دارند. هلن زنى هفتاد ساله، نحیف، شکننده و درونگرا است و السا بیستوهشت ساله و برونگرا است و جثهاى قوى و چالاک دارد.
«جاده ای به سوی کعبه» جزء آثار سمبلیزم شاعرانه فوگارد محسوب می شود. او در این متن به جنگ تبعیض نژادی میرود و البته در این نگاه انسان دوستانهاش همه مرزهای جغرافیایی را از هم میگسلد، تا به دور از محدودیت های رایج با زبانی بین المللی و استعاری انسان واقعی را به دور از تمامی تعریف های کورکورانه و محدود کننده تصویر کند. بستر داستانی نمایش کاملا واقع گرایانه است، اما از آنجا که اشارههای متن به اشیا، حرکات و شخصیتها رازگونه و چند معنایی است، همه چیز در لفافهای از سمبلیزم و استعارهها پنهان میشود. یعنی نویسنده با قدرت این امکان را برای مخاطب فراهم میکند که در این مسیر عارفانه به خود واقعیاش بپردازد، تا شاید همانند هلن در مسیر پرفراز و نشیب زندگی بتواند با کشف خود به رهایی و نجات برسد. مردم میپندارند او در روزهای آخر به خاطر عجز و ناتوانی اقدام به خودکشیکرده ولی در واقع هلن هیچ هدفی جز فنای خود در راه معبود ندارد. باز همین خودسوزی هم در هالهای از ابهام قرار میگیرد و همه چیز عین یک شعر با بار محتوایی غنی است.
از کارگردانان ایرانیکه آثار فوگارد را اجرا کردهاند میتوان به افراد زیر اشارهکرد: رکنالدین خسروی (سیزوئه بانسى مرده است)، حسین مختاری(تلهتئاتر بچههای من آفریقای من)، سیروس همتی(جایی میان خوکها)، بهرام صادقی مزیدی(پیوند خونی)، ایمان افشاریان(ببرکاپیتان)، علیبوریان(سلاموخداحافظ) و سعیده آجربندیان(جادهاى به سوىکعبه).
تازه های مشاهیر
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}