ملیت :  ایرانی   -  قرن : 14
شهيد سيداسدالله لاجوردي در سال 1314 در يكي از محلات جنوب شهر تهران و در خانواده‌اي متدين به دنيا آمد. حوادث شهريور سال 1320 و سپس حركت اسلامي آيت‌الله كاشاني در رهبري نهضت ملي شدن صنعت نفت و اقدامات نواب صفوي و فداييان اسلام در شكل‌گيري شخصيت سياسي اسدالله لاجوردي كه در آن روزها،‌دوران كودكي و نوجواني را سپري مي‌كرد، نقش بسزايي داشت. آشنايي شهيد لاجوردي با شهيد صادق اماني، باعث جذب وي به گروه شيعيان شد كه تشكلي سياسي و ديني به شمار مي‌رفت و در آن، اصل بر فرهنگ خودسازي و ديگرسازي بود. هنگامي كه كودتاي 28 مرداد باعث ايجاد يأس و نااميدي نسبت به مسايل سياسي در بين مردم شد،‌اين يأس تا حدودي بر اعضاي گروه شيعيان نيز تأثير گذاشت؛ لذا در فاصله‌ي ميان 28 مرداد 1332 تا سال 1341 و آغاز نهضت امام خميني (ره)، لاجوردي و ساير اعضاي گروه به خودسازي پرداختند. اين امر از آموختن مباني اسلامي و دروس حوزوي شروع شد و تا به سطح عالي رسيد. حضور علامه‌ي شهيد مرتضي مطهري، در تهران،‌و ارائه‌ي ديدگاه‌هاي اصيل اسلامي بر شناخت عميق لاجوردي از اسلام افزود. با آغاز نهضت امام، شهيد لاجوردي در خدمت اين حركت اسلامي قرار گرفت و تا پايان عمر آن را ادامه داد. وي از آن دسته افرادي بود كه در اين مسير هرگز دچار انحراف و التقاط نگشت و تبليغات گروه‌هاي مختلف سياسي او را به خود جلب نكرد. او اصول و معيارهاي اصيل اسلام فقاهتي و ولايتي را درك كرده بود و در اين مسير حركت مي‌كرد. تشكيل هيآت‌هاي مؤتلفه‌ي اسلامي با هدايت امام (ره) باعث شد تا اقدامات ضد رژيم لاجوردي و هم فكرانش در مسير واحدي قرار بگيرد. تا سال 1343، مؤتلفه‌ي اسلامي با برپايي تظاهرات گسترده در تهران و ساير شهرستان‌ها، صدور اعلاميه و اطلاعيه‌ها به مناسبت مختلف و برپايي مراسم بزرگداشت براي شهداي 15 خرداد و فيضيه، به فعاليت‌هاي خود عليه رژيم پهلوي ادامه داد. با تبعيد امام (ره) در 13 آبان 1343 و اقدامات حسنعلي منصور براي تصويب لايحه‌ي سنگين كاپيتولاسيون، مؤتلفه‌ي اسلامي، گروه جهاد مسلح خود را بسيج كرد تا با اجراي حكم الهي در مورد منصور، ضمن حذف اين چهره‌ي خائن و عامل تبعيد امام، به ساير مهره‌هاي رژيم نيز گوشزد كند كه اگر بر ضد اسلام حركت كنند، به سرنوشت بدي دچار خواهند شد. اعدام انقلابي منصور سبب دستگيري گسترده‌ي اعضاي مؤتلفه شد. در اين ميان لاجوردي نيز پس از دستگيري زير شكنجه‌هاي فراوان قرار گرفت،‌ اما اعترافي نكرد و آزاد شد. بار ديگر در اسفند سال 1343 دستگير شد. اين بار نيز به رغم تحمل 57 روز انفرادي در قزل قلعه و 67 روز در زندان عشرت‌آباد، بدون آن كه اعترافي كند،‌به زندن عمومي قصر منتقل شد و سرانجام نيز در دادگاه نظامي به دو سال حبس محكوم گرديد. پس از آزادي و تا سال 1349، در ارتباط مستقيم با شهيد مطهري، به همكاري با گروه‌هاي مخفي اسلامي مسلح و سياسي پرداخت. در اين سال و در جريان مسابقه‌ي فوتبال بين دو تيم ايران و رژيم اشغالگر اسراييل،‌ به دليل جرم ايجاد انفجار در مقابل شركت هواپيمايي اسراييل و حضور گسترده و مؤثر در تظاهرات مردمي دستگير شد. لاجوردي اين بار به شدت زير شكنجه قرار گرفت، ‌به طوري كه كمرش شكست، ‌زانوهايش صدمه خورد،‌ مهر‌ه‌هاي گردنش دچار مشكل شد و بينايي چشمانش كاهش يافت. او اين صدمات را تا پايان عمر به عنوان يادگاري از دوران ستم‌شاهي به همراه داشت. شهيد لاجوردي در اين زمان به چهار سال زندان محكوم شد. نكته‌ي مهم درباره‌ي اين بخش از زندگي ايشان، مقاومت بسيار زيادي است كه در برابر آزار و اذيت مأموران رژيم نشان مي‌داد و اين استقامت به حدي بود كه همه‌ي زندانيان او را به عنوان "مرد پولادين" مي‌شناختند. حكم محكوميت لاجوردي در تاريخ 30/1/1353 خاتمه يافت. اما از اين زمان زير نظر مستقيم مأموران ساواك قرار گرفت. يك سال بعد مجددا دستگير شد و به استناد دلايلي چون «كشف كتب مضره از منزل او» و «گزارش ساواك»، هم چنين «دو فقره محكوميت قبلي» به 18 سال زندان محكوم گرديد (2/9/1354) لاجوردي اين بار در زندان با افرادي رو به رو بود كه با ظاهر اسلامي، تفكرات ماركسيستي را مبناي كار خود قرار داده و زمزمه‌ي تغيير ايدئولوژي سازمان مجاهدين خلق را مطرح مي‌كردند. رفتار ماركسيست‌ها او نيز با شناخت كه نسبت به اسلام داشت،‌شروع به افشاگري درباره‌ي جريانات داخل زندان و تفكرات استقاطي منافقين نمود. محكوميت هجده‌ ساله‌ي لاجوردي پس از گذشت دو سال، با مطرح شدن فضاي باز سياسي و آزادي زندانيان به پايان رسيد او در تاريخ 27/5/56 از زندان آزاد شد و براي ادامه‌ي مبارزه به هم‌رزمان و هم‌سنگران ديرينه‌ي خود پيوست تا نقش فعال خود را در سازماندهي حركت‌هاي انقلابي دنبال كند. پس از پيروزي انقلاب اسلامي،‌ لاجوردي به صلاحديد حضرت امام (ره)‌ و شهيد دكتر بهشتي در مسند يكي از دشوارترين مسئوليت‌هاي نظام جمهوري اسلامي قرار گرفت و سمت دادستاني انقلاب را پذيرفت. اقدامات لاجوردي در اين دوران،‌كار طاقت‌فرسا و شبانه‌روزي او باعث شد منافقين كه قصد ايجاد انحراف در انقلاب را داشتند كاملا منفعل شوند و يا به قولي «چشم فتنه كور شود» ‌اما چند سال بعد شرايط اقتضا مي‌كرد كه نظام جمهوري اسلامي خط مشي ديگري در مقابل معاندين خود در پيش گيرد. لذا لاجوردي مسند خود را به آقاي رازيني سپرد و بي آنكه هيچ ادعا يا چشمداشتي داشته باشد. مغازه خود در بازار تهران بازگشت. با اين حال ديري نپاييد كه بار ديگر عهده‌دار مسئوليت ديگري شد. لاجوردي اين بار در مسند رياست سازمان زندان‌هاي كشور ظاهر گرديد. در اين زمان، ‌او علاوه بر خدمات فراواني كه در عرصه‌ي مديريت، سازماندهي، ساماندهي و بهبود وضعيت سازمان زندان‌ها و اقدامات تأميني، تربيتي كشور انجام داد،‌باعث شد بسياري از فريب‌خوردگان خط نفاق و آنان كه داراي خميري پاك بودند،‌به دامان اسلام بازگشتند. لاجوردي در سال 1376 مسئوليت خود را در سازمان زندان‌ها به پايان برد. آن گاه بار ديگر زندگي روزمره‌ي خود را از سر گرفت و تا اول شهريور سال 1377 كه توسط اعضاي سازمان منافقين در بازار تهران به شهادت رسيد جز يك منزل ساده و دوچرخه‌اي كه تنها مركب او محسوب مي‌شد هيچ ملكي نداشت.