کارگردان : Asghar Farhadi نویسنده : Asghar Farhadi بازیگران: Peyman Moadi, Leila Hatami ,Sareh Bayat برنده اسکار: بهترین فیلم خارجی نامزد اسکار: بهترین فیلمنامه اورجینال خلاصه داستان : نادر خوش تيپ و باوقار (پيمان معادي) و زن موقرمزش سيمين (ليلا حاتمي) كه در مقابل يك قاضی كه دوربین در ابتدا آن را نشان نمی دهد در حال مشاجره براي طلاق هستند. اما اين قاضی، حوصله اش از جر و بحث اين دو نفر از طبقه متوسط مردم سر رفته است. سيمين ميخواهد دختر يازده ساله خود ترمه را (سارينا فرهادي كه دختر واقعي اصغر فرهادي است) با خود به خارج از كشور ببرد اما دليل واضح و مشخصي نيز براي اين كار ندارد، اما اين در حالي است كه نادر ميخواهد در ايران بماند و از پدر پير خود كه به بيماري آلزايمر دچار است و نميتواند او را تنها بگذارد، (علي اصغر شهبازي) مراقبت كند. وقتي كه سيمين با مخالفت نادر براي طلاق مواجه ميشود، به خانه پدري خود ميرود و تلاش ميكند تا از طريق قانوني حضانت ترمه را از آن خود كند. اين در حالي است كه نادر و سيمين بدون هيچ خصومتي با هم رفت و آمد دارند. نادر، راضيه (با بازی ساره بيات)، شخصي متدين و نيازمند را كه در حومه شهر زندگي ميكند، براي مراقبت از پدرش استخدام ميكند. راضيه اين كار را دوست ندارد و براي اين كار آماده نيست؛ وي بايد از دختر كوچك خود نيز مراقبت كند و نميتواند به طور همزمان از پدر بيمار نادر نيز كه مدام عادت دارد آپارتمان را ترك كند و در خيابان پرسه بزند، نگهداري كند. راضيه در مورد شغلش به حجت، شوهرش (با بازی شهاب حسيني) دروغ ميگويد،چرا كه ميداند شوهرش به دليل مذهبي و يا هر دليل اجتماعي ديگر اجازه چنين كاري را به او نميدهد. ( در يكي از سكانسهاي تامل برانگيز فيلم، راضيه، در شرایطی که پدر نادر در شرایط بدی به سر می برد، به يك کارشناس امور دینی تلفن ميزند و سئوال ميكند كه آيا شرعاً ميتواند خودش پدر نادر را تميز كند يا خير.) در واقع راضيه تلاش ميكند تا به نحوي اين شغل را به شوهرش كه به تازگي نيز ورشكسته شده است منتقل كند، اما طوري كه او اصلاً نفهمد اين شغل خود او بوده است. اما از اقبال بد راضيه، اين حقه او موجب آغاز تراژديهاي اجتماعي بعدي ميشود، اما فيلمنامه فرهادي به گونه اي است كه شايد بيننده به سختي متوجه آن شود. سيمين و نادر كاراكترهاي دوست داشتني در اين فيلم هستند كه يك بيننده خارجي از طبقه اجتماعي متوسط به راحتي آن را درك ميكند، كاراكترهايي كه به نوعي قرباني خودخواهي، پيشداوري و غرور خود شده اند. بيننده در آغاز فيلم شفقت كمتري نسبت به حجت و راضيه دارد – آنها زوجي رنجديده، بسيار حساس بر روی مسائل مذهبی و از طبقه كارگر هستند – اما محروميت و سركوب شدن آنها در اين فيلم غير قابل انكار است و اين سئوال كه كدام زوج موجب آزار زوج ديگر در اين فيلم ميشود در ذهن بيننده به وجود ميآيد. در اين فيلم حتي رفتارهاي غيرطبيعي ترمه، معلم خصوصيش و رفتار همسايه نيز تاثیر گذار هستند. وقتي نادر به خانه باز ميگردد و پدر خود را پيدا مي كند كه بيهوش شده و به تخت بسته شده است و راضيه كه ظاهراً گمشده است، خشمگين شده و او را اخراج ميكند. در حين همين روند برخي از تابوهاي متعدد ايراني نقض ميشوند و اتفاقات غم انگيزي رخ ميدهد كه شايد مسئول آن نادر باشد و شاید اينكه وي تقصيري نداشته باشد. چيزي كه در پي اين اتفاقات رخ ميدهد نوعي رويه ي پليسي است كه در آن تمام كساني كه شامل اين اتفاق ميشوند به نحوي دوست دارند دروغ بگويند و يا حقيقت را لاپوشاني كنند، اما سرنخها همه جا هستند و حقيقت سردرگم، هيچ كجا يافت نميشود. نادر به دليل آنچه با راضيه انجام داده است با محكوميت زندان روبرو ميشود و راضيه نيز به دليل آنچه كه با پدر نادر انجام داده است با همين محكوميت مواجه ميشود. در همين اثنا، حجت كه بسيار دمدمي است تمام افراد را تهديد ميكند، افراد بيگناه نيز براي كتمان حقيقت گمراه ميشوند و سيمين نيز تلاش ميكند كاري را انجام دهد كه تمام افراد پولدار در اين شرايط انجام مي دهند، يعني همه مشكلات را با پول حل و فصل كند. منبع : نقد فارسی /987/