کارگردان : مایک لی نویسنده : مایک لی بازیگران : Jim Broadbent,Imelda Staunton,Philip Davis,Lesley Manville,David Bradley خلاصه داستان : فنون منحصر به فردی به کار گرفته شده اند تا یک تصویر آشنا از زندگی یک زوج متأهل ایجاد کنند... زوجی که با گذشت سالها همچنان در کنار هم خوشبخت هستند. اما در طول یک سال اطرافشان را دوستان، همکاران و اقوامی می بینند که از بعضی جهات خوشحال و خوشبخت نیستند. به سرعت می توان خطرهایی را که لی برای روبرو شدن با آنها آماده شده است را دید. یک ازدواج موفق؟ دو انسان دوست داشتنی و عاقل؟ که هم باهوش هستند و هم آگاه نسبت به دنیای واقعی؟ هیچ کاریکاتوری وجود ندارد، هیچ چیز راحتی، هیچ کلیشه ای، فقط یک داستان ساده از دو نفر که ای کاش با آنها از نزدیک آشنا می شدم! دو نفری که هر بار به خانه شان نگاه می کنم برای رفتن کمترین عجله را دارم. این احساسی است که ماری (با بازی لزلی مانویل) دارد. او سالها در دفتر گری (یک مشاور رفتاری) کار کرده است. خیلی از افراد دوستی مثل ماری دارند: مجرد، در آرزوی جوانتر شدن، در جست و جوی یک همسر کامل آنگونه که بتواند یک رابطه واقعی را با او تجربه کند. ماری خیلی زیاد به گری (با بازی روث شین) و تام ( با بازی جیم برودبنت) سر می زند. هر بار که به دیدن آنها می رود رابرت فراست را به یادمان می آورد: خانه جایی است که وقتی به آن جا می روی، مجبورند تو را به داخل ببرند. ماری نیاز به درمان دارد. او یک نشان نامرئی دور گردنش دارد که روی آن نوشته: نیازمند. تام و گری نصیحت نمی کنند. گاهی آنها تلنگر های ملایمی می زنند: «خجالت آور است». تام بعد از اینکه ماری با یکی دیگر از آن ملاقاتهای ناراحت کننده خانه شان را ترک می کند، فقط به گری نگاه می کند و این تمام چیزی است که باید بگوید. هیچ انتقادی و هیچ خشمی وجود ندارد. آنها در زندگی خودشان با هم سازگاری کاملی دارند. با هم باغبانی می کنند، کار می کنند، شام دوستانشان را می دهند، امیدوارند تا فرزندشان، دختر مورد علاقه اش را پیدا کند. آنها عاشقند. آن هم در این سن و سال که پسرشان 30 ساله است و او هم عاشق آنهاست و با آنها خوشحال است. منبع : نقد فارسی /987/