کارگردان : الیویه آسایاس نویسنده : الیویه آسایاس بازیگران : Christoph Bach,Julia Hummer خلاصه داستان : بی هیچ شک و تردیدی فیلم کارلوس بهترین فیلم اکران شده در سال2010 است. این فیلم درام، مستند، جنایی، تریلر، و زندگینامه ای، فیلمی نیست که به این زودی ها از خاطره ها فراموش شود. کارلوس فیلم طولانی پنج و نیم ساعته! که البته یک نسخه ی 190دقیقه ای هم برای تماشاگران کم تحمل از آن ساخته شده است داستان ایلیچ رامیرز سانچز معروف به «کارلوس» شغال تروریستی که به مدت دو دهه مورد تعقیب بود می باشد. او از سال 1974 تا 1994 تحت تعقیب نیروهای امنیتی بود و در این مدت با چندین اسم و ظواهر مختلف زندگی کرده بود و سرنخ بسیاری از عملیات تروریستی جهان را در دست داشت. این فیلم تقریباً تمامی جزییات زندگی این فرد انقلابی که بعدا تروریست شد را به طور کامل نشان می دهد. کارلوس در اصل یک سریال 3 قسمتی بوده که که مسئولان کمپانی ترجیح داده اند آن را ابتدا به صورت یک فیلم سینمایی روانه ی اکران کنند. فیلم بر اساس بررسی پرونده های پلیس و دادگاه و شاهدان عینی و افرادی که از نزدیک با کارلوس بوده اند ساخته شده است و تمامی افرادی که جلوی دوربین ظاهر شده اند به زبان مادری خودشان صحبت کرده اند. کارلوس در ابتدای فیلم یک انقلابی دو آتشه به بینندگان معرفی می شود. اگرچه قطعاً کمونیست ها از شخصیتی مثل کارلوس حمایت، و کشت و کشتار و قتل های او را بهانه ای برای دسترسی به حقوق بشر قلمداد می کنند و احتمالاً به شدت مخالف این فیلم خواهند بود؛ اما خود فیلم قاضی بسیار خوبی برای بینندگانش است. فیلمی که بی اساس حرف نمی زند و تمامی سند هایش را نیز ارائه می کند. ولی اسناد تا چه حد معتبرند؟ کارلوس در سال 1949 در کاراکاس ونزوئلا متولد شد و تحصیلات مختصری در دانشگاه مسکو داشت. آدمکشی کارلوس با صحنه ای در سال 1970 وقتی که ایلیچ رامیرز سانچز تقریباً 20 ساله بود آغاز می گردد، که او موفق به ترور یک شخصیت آزادیخواه فلسطینی در بیروت می شود. در ادامه کارلوس با آندره (نماینده سازمان آزادیبخش فلسطین در اروپا) آشنا می شود و اسلحه ای به عنوان هدیه دریافت می کند. در ادامه ی فیلم کارلوس ساکن لندن می شود و در آنجا عقایدش را با شلیک به یک صهیونیست تاجر و همچنین بمب گذاری در شعبه بانک اسراییل در انگلیس نشان می دهد. او در فیلم یک شخصیت ضعیف و هوسران معرفی شده است. مردی که شخصیت متزلزلی دارد و برای خودنمایی دست به هرکاری می زند. به این طرز فکر می توان با این جمله ی که کارلوس می گوید: «از این به بعد اسم "کارلوس" را زیاد خواهید شنید» پی برد. ماگدالنا (نورا وون والدستاتن) که مجذوب حرف ها و سخنرانی ها و طرز فکر او می شود پس از مدتی به همسری کارلوس در می آید. کارلوس در سال 1975 طرح حمله به سران عضو اوپک را آغاز کرد و قصد داشت زکی یمانی وزیر نفت وقت عربستان سعودی را به گروگان بگیرد. او وارد یک رابطه پیچیده و خطرناک با ودیع حداد (با بازی احمد کابور) می شود و همراه ودیع حداد رهبر وقت جبهه آزادیبخش فلسطین، به عنوان یک سرباز پیش صدام رفته و به او پیشنهاد انجام عملیات گوناگونی را می دهد. صدام از آنها می خواهد وزرای نفت اوپک را به گروگان بگیرند و بعد از کشتن زکی یمانی وزیر نفت عربستان سعودی (که با افزایش قیمت جهانی نفت مخالفت کرده بود) مانند سایر موضوعات سیاسی روز، بیننده در پایان فیلم از خود می پرسد آیا تمام چیز هایی که بر پرده سینما دیده راست بوده یا نه؟ آیا کارلوس واقعاً یک آدمکش بوده یا یک عدالت خواه که راه را اشتباه رفته است؟ صحنه هایی از فیلم هست که به نظر منطقی نمی آیند و بودار به نظر می رسند، مثل زمانهایی که به حکومت صدام ملعون می پردازد. حتی حرف های خود کارلوس با اعمالش متناقض است مثلا حرف هایی که در دادگاهش می زند. سال گذشته رئیس جمهور ونزوئلا با اعلام اینکه کارلوس یک مبارز و انقلابی است، می افزاید به وی لقب «شغال» دادند تا وی را بی آبرو کنند، ولی وی یک نیروی انقلابی است و حتی خود کارلوس که فیلمش را در زندان دیده گفته فیلم بر مبنای دروغ ساخته شده است. با فیلم باید مثل یکی از اسناد ویکی لیکس برخورد کرد که با اینکه جنجالی و جالب به نظر می رسد ولی هیچوقت صحت و سقم ان را نمی شود تأیید کرد. چون عده ای با سند آن را تایید وعده ای دیگر با اسنادی دیگر آن را تکذیب خواهند کرد. منبع : نقد فارسی /987/