عشق و بخشش Love & Mercy
کارگردان : Bill Pohlad
نویسندگان : Oren Moverman, Michael A. Lerner
بازیگران : John Cusack, Paul Dano, Elizabeth Banks
محصول کشور: ایالات متحده آمریکا
کمپانی توزیع کننده: Roadside Attractions
خلاصه داستان : در دهه ۱۹۶۰، علائم جنون در رهبر گروه موزيک «پسران ساحل»، برايان ويلسون، پديدار میشوند، يعنی درست قبل از اين که شاهکار پاپ آوانگارد خود را بسازد. در دهه ۱۹۸۰، او مرد شکسته و سردرگمی است که تحت مراقبت ۲۴ ساعته روانپزشک مرموز خود دکتر يوجين لندی قرار دارد.
منتقد: آن هورنادی Washington Post
مانند بسياری از بهترين فيلمهای زندگينامهای موزيکال، «عشق و بخشش»(Love & Mercy) نيز يک فيلم زندگينامهای موزيکال نيست. آنچه در ظاهر ديده میشود، اين فيلم پرترهای حساس و چندوجهی از برايان ويلسون، معروف به يکی از بنيانگذاران گروه موزيک «بيچ بويز يا پسران ساحل» و نيروی محرک ۴۰ ترانه پرفروش اين گروه، است. اما کارگردان بيل پُلاد، که از فيلمنامه استثنائی اورن موورمن و مايکل آلن لرنر استفاده کرده است، رويکرد موربی را برای رسيدن به موضوعش انتخاب کرده است. او فيلمش را به دو برهه محوری از زندگی ويلسون تقسيم کرده است: خلق آلبوم Pet Sounds و آغاز فروپاشی ذهنی ويلسون، و بيست سال بعد، معاشقه همسر فعلیاش، مليندا لدبتر، و تلاشهای او برای کمک به ويلسون برای جدا شدن از يوجين لندی، پزشکی که روز به روز ويلسون به طرز خطرناکی وابستهاش میشود.
روايت داستان از طريق منشورهای زمانی که هرگز به هم نمیرسند جسارت زيادی میخواهد، و البته انتخاب دو بازيگر متفاوت برای ايفای نقش ويلسون در هر برهه جسارتی به مراتب بيشتر میطلبد. با شروع «عشق و بخشش»، پل دانو نقش ويلسون را به صورت جوانی پر جنب و جوش اما حساس و عجيب بازی میکند، بازی او تک تک تکنيکهای آوازخوانی را با سنديت خيره کننده ای نمايش میدهد. پُلاد با پربار ساختن فيلمش با جزئيات اين دوره، سخاوتمندانه بينندگان را از لابه لای روزهای نخست پيدايش گروه بيچ بويز عبور میدهد و با نمايش يک حمله عصبی شديد در ويلسون هنگام سفر با هواپيما به اوج میرسد. از اين لحظه به بعد، او به برگشتن به لس آنجلس، نوشتن آهنگهای بزرگ و جاهطلبانه، ضبط آنها با موزيسينهای افسانهای معروف به Wrecking Crew و منتظر ماندن برای هم گروهیهايش- شامل برادرانش کارل و دنيس، عموزادهاش مايک لاو و دوستش ال جاردين- که برگردند و آهنگها را ضبط کنند اصرار میکند. در صحنه ای لاو در استوديو اعتراض میکند که «حتی آهنگهای شاد هم غمگين هستند». منتقدان بر خلاف طرفداران بيشمار آنها موافق آلبوم جديد نيستند، ولی آلبوم جديد مثل بمب میترکد.
جان کيوزاک نقش ويلسون در دهه ۱۹۸۰ را بازی میکند، و در حالی که او بر خلاف دانو اصلاً شباهتی به ويلسون ندارد، ولی به خوبی توانسته شکنندگی اين موزيسين را نشان دهد. او وارد يک نمايندگی مجاز خودروی کاديلاک میشود و با فروشنده زيبایی که بعداً معلوم میشود لدبتر است گرم صحبت میشود. اين دو ارتباط خيلی سريعی با هم برقرار میکنند، و لدبتر صبورانه به ويلسون که مرتب مکث میکند و از کلمات تکراری حين صحبت استفاده میشود و بی محابا ابراز صميميت میکند گوش میدهد. بعد ويلسون پشت کارت ويزيت لدبتر برای معرفی خود مینويسد «تنها. هراسيده. وحشت زده».
بازی گرم و کاملاً بادقت اليزابت بنکس برای ترسيم لدبتر باعث میشود که او خيلی زود به قهرمان «عشق و بخشش» تبديل شود، فيلمی که مدام بين تلاشهای ويلسون جوان برای ساخت و ضبط «Smile»، و مسيرش برای رسيدن به «Pet Sounds» و آگاهی تدريجی لدبتر از اين که لندی با بازی پل جياماتی آرام آرام در حال نابود کردن مردی است که او عاشقش است در نوسان است. فصل لندی-لدبتر داستانِ ويلسون تقريباً چيزی شبيه به يک تريلر درآمده است، به طوری که اين زن بلوند آرام بازی موش و گربه گونهای را با اين روانپزشک مرموز شروع میکند. سالهای اول صرفاً به ويلسون، که LSD را امتحان میکند، يک سندباکس داخل اتاق نشيمنش میگذارد و ترانههای جديدی را مینويسد، تنظيم میکند و میسازد، تعلق دارد. (سالهای «ومپايری» ويلسون، يعنی وقتی که او دچار الکل، مواد مخدر و چاقی میشود، در نمایی از دانو که با حالتی افسرده و پف کرده روی لبه استخر نشسته پيش بينی میشود.)
اين صحنههای آغازين هم به طرز شيرينی خوشايند و هم با تنشی اوليه همراه هستند، به طوری که نبوغ بصری ويلسون به تدريج به توهمات شنيداری و اثرات ملموس ترومای باقی مانده از رفتارهای زننده پدرش تبديل میشوند. پُلاد با استفاده از يک رويکرد غريزی و امپرسيونيستی به موضوع نزديک میشود و به بينندهها اجازه میدهد تا آنچه ويلسون کوتاه و جويده جويده از گروههای کر و هر چيز ديگری مانند واق واق سگها میشنود را بشنوند. (جلسات آهنگ «Smile» ويلسون از فيلم «walk hard» جود آپاتو برداشته شدهاند و آهنگی به نامه Black Sheep نوشته مايکل اندروز و ترانه سرای Smile وان دايک پارکس به آن ضميمه شده است). يکی از هيجان انگيزترين صحنههای «عشق و بخشش» زمانی است که در آن ويلسون با دو عضو گروه Wreckers روی قطعه ای از Good Vibrations کار میکند و دوربين پُلاد يک نمای ۳۶۰ درجه از کل استوديو میگيرد: اين نما هم عشق به خلق کردن و هم کار روزانه ای که برای خلق آن اثر بايد انجام شود را نشان میدهد.
عشق و بخشش» پر از صحنههایی است که در آن دانو به طرز غيرقابل بيانی وجد استعدادهای خلاقی که حتی به مخيله خود ويلسون هم خطور نمیکردند و نيز احساس ترس محو تدريجی و هزينه روانی ايت استعدادها را به تصوير میکشد. اما ويلسون کيوزاک مردی بی دفاع و ساکت است که از آشيانه خود در ماليبو به بيرون نگاه میکند تا ببيند کسی میتواند او را ببيند و آن چه میشنود را بشنود يا خير.
سينما مديوم پويایی است که در آن صدا، تصوير و حرکت حرف اول را میزنند. ساخت يک فيلم پويای بصری درباره افرادی که گوش میکنند کار سختی است. اما اين دقيقاً کاری است که پُلاد با رعايت حساسيت و جسارت انجام داده است. او از يک سو قهرمانش را در دنيای موسيقی پرورش می دهد و از سوی ديگر شاهد عميقترين انزوا و غم او است. فيلم سازها با تصميم به زندگی نامه ای نکردن «عشق و بخشش» توانستهاند داستان ويلسون را به آنچه بوده است تبديل کنند: يعنی ماجرای خداجویی دشوار، ترسناک و کاملاً موفق يک مرد.
منبع: نقد فارسی
مترجم: محمدرضا سیلاوی
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}