انيميش/ خانوادگي
[پيام کريسمس: «بهتر آن است که بدهي تا بگيري»]
کارگردان: رابرت زمه کيس. صداپيشگان: جيم کري(اسکروج/ ارواح سه گانه)، گري اولد من (مارلي/ کراچيت/ تايني تيم)، کالين فيرث (فرد)، باب هاسکينز(جو). 95دقيقه. درجه ي نمايشي: PG.
انيميشن سرود کريسمس تازه ترين روايت سينمايي از قصه ي عيد نوئل چارلز ديکنز(1780-1812)، نويسنده ي انگليسي است که براي اولين بار در سال 1843 منتشر شد. قصه ي فيلم تقريبا همان قصه ي قديمي آشناست:
اسکروج، پيرمردي خسيس، شب قبل از عيد نوئل (کريسمس)، به ديدار شبح مارلي، شريک سابق خود، نايل مي شود. شبح به اسکروج هشدار مي دهد که اگر زندگي اش را هر چه زودتر تغيير ندهد و به آدم خوبي مبدل نشود،؛ به زودي خواهد مرد. در ادامه ماجرا اسکروج موفق به راندن ارواح خبيث کريسمس از وجود خويش مي شود و در نتيجه در صبح روز نوئل به مرد کاملا ديگري مبدل مي گردد. او که هميشه با کارمند خود، باب کراچيت، بدرفتاري مي کرده، حالا بوقلموني براي وي مي فرستد و در امور خيريه شرکت مي کند و راه انسان دوستي در پيش مي گيرد.
قصه ي ديکنز، نوعي افسانه ي اخلاقي است و نتيجه اي که از آن گرفته مي شود در سخنان شبح نهفته است: «از هر انساني خواسته شده که به هنگام حيات روحي را که در بدن دارد با نوع دوستي در حق ديگران آزاد کند و اگر اين اتفاق رخ  ندهد و روح به اين شکل از بدن خارج نشود، اجبارا پس از مرگ انسان روح از بدن وي خارج خواهد شد اما روح در چنين حالتي دچار نوعي سرگرداني و عذاب وجدان خواهد شد.»
قصه ي سرود کريسمس ديکنز در واقع پيام برادري و نوع دوستي است و خوشبختانه بايد گفت که سرود کريسمس رابرت زمه کيس يکي از بهترين فيلم هايي است که تاکنون هاليوود از روي اين قصه ي قديمي ساخته و عرضه کرده است.
زمه کيس با سه فيلم انيميشني که به روش Performance - Capture ساخته، ثابت کرده که توانايي بي بديلي در بهره گيري از اين روش براي بيان قصه هاي کريسمسي دارد. تجربه ي بصري سرود کريسمس به شدت وجدآور،تماشايي و مسحور کننده است. فيلم به روح اصلي آثار ديکنز وفادار است. در قصه هاي ديکنز معمولا قهرمان قصه در محاصره ي انبوهي از کاراکترها و کاريکاتورها قرار مي گيرد. در سرود کريسمس و شخصيت اصلي قصه -اسکروج- يک کاريکاتور است و بايد گفت اسکروجي که زمه کيس در فيلم خود آفريده، از تمامي همتايان سينمايي خود اسکروج تر است: لاغر، بداخلاق، خسيس و قوز کرده.
چهره ي جيم کري در سطوح زيرين انيميشن موشن- کيچر (يا پرفورمانس-کيچر) پيداست و ما حتي مي توانيم ميميک هاي معروف صورت وي را تشخيص بدهيم اما ديگر کاراکترها شباهت چندان زيادي به اصل هاي خود ندارند. ما در قطار قطبي زمه کيس همواره قادر به تشخيص تام هنکس بوديم اما در سرود کريسمس تشخيص گري اولدمن، تيم راث، رابين رايت پن و باب هاسکينز به دشواري ممکن است.
تصويري که زمه کيس از لندن دوران ويکتوريايي ارايه کرده، يکي از جذابيت هاي فيلم است. پرواز بر فراز لندن و تماشاي خيابان ها و کوچه ها و خانه ها از بالا و از همه ي وجوه، مي تواند براي تماشاگران از هر سني که باشند جالب و تماشايي باشد. شيوه ي انيميشن اين آزادي را به فيلمساز داده تا تقريبا به هر کار ناممکني دست بزند؛ از احضار روح سالوادور دالي تا ناپديد شدن ميز و صندلي ها و...
سرود کريسمس با اينکه يک فيلم انيميشن خانوادگي است اما تحمل برخي صحنه هاي ترسناک اش مي تواند براي بچه ها دشوار باشد. با اين وجود، حضور جيم کري - که در فيلم به جاي هشت کاراکتر مختلف حرف زده -تا حد زيادي از ترس ها و تلخي ها- به ويژه تلخي هاي اسکروج-کم کرده است. فيلم هم براي بچه ها و هم براي والدين آنها تماشايي و لذت بخش است.
منبع: دنياي تصوير- ش 188