کارگردان: بهرام توکلی
تهیهکننده: سعید ملکان
ژانر: درام
بازیگران: ترانه علیدوستی، حمید رضا آذرنگ، سحر دولتشاهی، سعید چنگیزیان، صابر ابر
خلاصه داستان:
فیلم داستان زوج جوانی است که در مدتی کوتاه لحظات زندگی گذشتشان را مرور میکنند و این مرور خاطرات، زندگی حالشان را تحت تاثیر قرار می دهد
منتقد: سید سعید هاشم زاده
در این شکی نیست که بهرام توکلی دنیای خودش را دارد و مولفههای مورد علاقهاش را در چهارچوب میسازد و در برابر تماشاگران قرار میدهد، اما دنیایی که در آسمان زرد کم عمق شاهدیم، نشانههایی را در متن و اجرا میسازد که معنایی پیدا نمیکند، و به همین واسطه است که دنیای آسمان زرد کم عمق پر است از سوالهای بی پاسخ و به همین دلیل فیلم برای بسیاری غیر قابل توجیه، دلیل و معنی است.
اگر تمام عناصری که فیلمساز در درون قاب فیلمش به نمایش میگذارد را در قالب یک نشانه معنادار در نظر بگیریم، میتوانیم فیلم توکلی را به دو نیمه تقسیم کنیم؛ نیمهای که نشانههایش توسط تماشاگر معنا مییابند و موجب شناخت فضا، مفهوم و شخصیتهای فیلم میشوند، و نیز نیمه ای دیگر که نشانههای فیلم عقیم و در ابهام باقی میمانند.
در تیتراژ فیلم، توکلی تصاویری از بافتهای دیوارهای پوسیده خانه متروک را به نمایش میگذارد، خانهای که به سبکی گوتیک خوفآور و هراسانگیز است. این دیوارهای پوسیده با نماهایی که بعدها توکلی از لانگ شات طبیعت سرسبز نشانمان میدهد در تضاد و دارای معنا میشود. معنای این تضاد هنگامی تکامل پیدا میکند که شخصیت زن فیلم میپندارد که «زیبایی هنگامی نابود میشود که به تکامل و نیز به اوج خود رسیده است»؛ خانۀ متروک در برابر تصاویری از طبیعت هم در تکمیل همین جمله کلیدی تصویر میشود. شخصیت زن نیز که در خانه قرار دارد زیباییاش را کم کم از دست رفته میبیند. فیلم با به تصویر کشیدن طبیعت بی جان میخواهد فضاسازی کرده و درون شخصیت محوری فیلم را نشان دهد. از قابهای ثابت تیتراژ فیلم تا گلخانه خانهی متروک که لوکیشن اصلی فیلم است، طبیعت بیجان یا فرسودگی طبیعت معنی میشود. شاید به یادماندنیترین سکانس در شکلگیری این معنی زمانی است که فیلمساز موقعیت را به فیلم آوای موسیقی (The sound of music) ارجاع میدهد و تکهای از فیلم آوای موسیقی که توسط موبایل پخش میشود درباره رویاپردازی زیباییهاست!
تا این بخش از فیلمگویی در بیابینی نشانههایی از زشتی / زیبایی و یا تازگی/ فرسودگی قرار داریم و شخصیت زن نیز این نظاممندی را تکمیل میکند و تبلور همین بینابینی است اما نیمۀ دیگر فیلم انسجام مفاهیم و نشانهها را گنگ و مبهم میکند.
شخصیت ناپیدای روانشناس زن که مرد از آن نفرت دارد، تصادف ماشین در اواسط داستان، به زندان رفتن شخصیت مرد و توهم اینکه زن را از دست داده است و تکرار عنوان «آسمان زرد کم عمق» که از یک هایکوی ژاپنی آمده و هم توسط زن و هم توسط مرد به کلام مینشیند، نشانههایی است که به دلایل آن و بیش از این به مفاهیمش پرداخته و یا پاسخ داده نمیشود. اینکه چرا شخصیت صابر ابر از روانشناسی که همسرش با آن تماس میگیرد ترس و نفرت دارد! اینکه چرا عبارت «آسمان زرد کم عمق» تکرار و اصلا به مثابه یک کلید واژه به کار میرود و حتی ورود دو شخصیت عروس و داماد و حتی بوجود آمدن تصادف و … مورد سوال است! و فیلمساز هیچگاه در برابر تم و مفهوم اصلی که در نیمۀ نخست میسازد نمیتواند نشانهها و خرده داستانهای بعدیاش را در همان راستا انسجام بخشد.
فیلم هنگامی که گره و بحران اصلی یعنی تصادف را مطرح میکند به راحتی از آن عبور کرده و نتیجه این بحران را نشانمان نمیدهد. در واقع فیلمساز میخواهد به ژرفای شخصیتها نفوذ کند و به همین دلیل از نریشن استفاده میکند اما اتفاقات را نمیتواند به این ژرفا و واکاوی شخصیتها وصل کند. به همین دلیل نیز اتفاقی که میتواند تبدیل به یک گره و بحران شود شکل نمیگیرد؛ با تمامی این تفاسیر ارتباط بین مفهوم اثر و نیز این اتفاقات نیز عقیم میماند و از آن معنی دریافت نمیگردد. فیلمگویی دو تکه میشود و توکلی در رساندن مفهومش ناتوان است.
آخرین اثر توکلی فیلمی شبه شاعرانه است، با پایانی باز و با پرداختی روانشناسانه بر روی شخصیت زن اما مفهوم خود را گاه و بیگاه فراموش میکند، به شخصیت مرد داستانش نمیپردازد و ما او را تا پایان اثر نمیشناسیم و تنها از دید او زن را مینگریم.
پایان باز فیلم با گفتن عبارت آسمان زرد کم عمق گنگ بودن فیلم در مفاهیمشش را بیشتر میکند. مسئله نتیجهگیری و اینکه در آخر چه عاقبتی به سراغ دو شخصیت میآید پیچیدهتر میشود و باز بدون پاسخ باقی میماند.
سرانجام میتوان به این نتیجه رسید که توکلی فیلمی شخصی و با فضای شخصی ساخته است، با نشانههای مبهم جای تأویل و تفسیر را برای برداشتهای نسبی و آزاد بازگذاشته است و برای شناخت هر چه بیشتر فیلم باید به تفکرات و عقاید فیلمساز نزدیک شد.
منبع: ققنوس
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}