کارگردان: Jon M. Chu
نویسنده : Rhett Reese, Paul Wernick
بازیگران: Dwayne Johnson, D.J. Cotrona, Channing Tatum
منتقد: جاستین چنگ
«جی.آی.جو: تلافی» که نسبت به فیلم پیشین «جی آی جو: خیزش کبرا» محصول 2009 که به طوری بشاش و سرگرم کننده احمقانه می نمود، نوع جدی تری از بلاهت را به نمایش می گذارد و می شد «جی.آی.جو: تهوع» نامیده شود. فیلم با همان خاصیت همه چیز را جویدن و به بیرون پرت کردن، به تبلیغ اسلحه های بزرگ، جلوه های ویژه و گروه دیگر اسباب بازی های شرکت هاسبرو می پردازد. بلاک باستر محصول شرکت پارامونت که در اواخر ماه مارچ اکران شد به جز مقداری صحنه های اکشن جذاب که حاصل زحمات کارگردان آن جون ام.چو/ Jon M. Chu است، عمدتاً فاقد ماهیت خاص خود بوده و ممکن است در برابری با فروش جهانی «جی آی جو: خیزش کبرا» که به 302 میلیون دلار رسید، با مشکل مواجه شود. (این فیلم قرار بود در سال 2012 بر روی پرده برود اما تهیه کنندگان اکران آن را به تعویق انداختند. ظاهراً دلیل این امر داشتن فرصت لازم برای تبدیل به نسخه ی سه بعدی بوده است). با اینحال از آنجایی که فیلم از لحاظ تجاری بودن و داشتن فرصت های فروش محصول مشابه چیزی کم ندارد، احتمالاً باز هم میان گروه مخاطب هدف که افراد مذکر هستند، توجه زیادی جلب خواهد کرد.
«تلافی» که در مقایسه با «خیزش کبرا» به کارگردانی استفن سومرز/ Stephen Sommers به طرز قابل تحسینی خشن تر و با شهامت تر است، به هر ترفند آشفته و سطح پایین ممکن متصل می شود تا میان دو فیلم ارتباط موضوعی برقرار کند و طبیعتاً تقریباً تمام آنها توهینی به سلیقه های خوب به شمار می روند. علاوه بر چیز های دیگر، این فیلم به نوعی کمدی تصادفی درباره ی جنگ هسته ای تبدیل شده و این نکته از همین مشخص است که در موقعیتی که امید خلع سلاح جمعی جای خود را به خطر کشتار جمعی داده است، طرح داستان ابلهانه ی فیلم توجه خود را به گردهمایی جهانی سران کشورهای مختلف معطوف کرده است. در جای دیگر فیلمنامه (اثر رت ریس/ Rhett Reese و پاول ورنیک/ Paul Wernick) اعضای قابل اعتماد گروه جو را نشان می دهد که به یک منطقه متعلق به کره شمالی حمله می کنند و کمی بعد راهی اسلام آباد می شوند و آنجا با توطئه ای روبرو می شوند که مسئولیت به قتل رسیدن رئیس جمهور پاکستان را متوجه آنها می کند.
تمامی این ویرانگری جغرافیایی-سیاسی توسط فرمانده ی کل نیروهای مسلح ایالات متحده (جاناتن پریس/ Jonathan Pryce) رهبری می شود. بهتر است بگوئیم توسط شبح پست و شریری که هویت او را جعل کرده و در این راه از تکنولوژی فوق العاده سطح بالای "نانومایت" کمک گرفته است (زیرا استفاده از ماده ی لاتکس بیش از حد شبیه به فیلم های «مأموریت غیرممکن» می شود). بدل رئیس جمهور یکی از اعضای رده بالای گروه کبرا ست، کبرا شبکه ای مخفی از افرادی ست که جنون انجام هر کاری را دارند و مصمم هستند یک بار برای همیشه اعضای گروه جی.آی جو را از بین ببرند و در اقدامات اولیه ی خود به شکل خطرناکی به هدف خود نزدیک می شوند.
سازندگان فیلم که احتمالاً آگاه بوده اند امکان ندارد هیچ یک از تماشاگران به وجود حالتی از ارتباط و ادامه سازی با «خیزش کبرا» اهمیت بدهند، تصمیم گرفته اند این بار تنها تعداد انگشت شماری از بازیگران اصلی قسمت قبل را به کار بگیرند. در شرایطی که با توجه به محبوبیت اخیر چنینگ تاتم نوعی اشتباه محاسباتی به شمار می رود، شخصیت دوک با بازی او تنها 10 دقیقه در فیلم حضور دارد تا مسئولیت خود را به یک گروه جی. آی. جو تازه نفس به رهبری سربازی با ابهت به نام رودبلاک (دواین جانسون/ Dwayne Johnson) بسپارد. این گروه توسط فلینت (دی.جی کوترونا/ D.J. Cotrona) و لیدی جی (آدریان پالیکی/ Adrianne Palicki) کامل می شود که میزان جذبه و گیرایی هر دوی آنها حتی به گرد پای سلاح های ارتشی که فرمانده جو کولتون (بروس ویلیس/ Bruce Willis که به وسیله ی تلفن ترتیب نقل و انتقال آنها را می دهد) برای آنها فراهم می کند، نمی رسد.
نکته ی دیگری که کمی بر جذابیت فیلم می افزاید، دسته ی نینجای گروه جی.آی جو است. در این زمینه پررنگ ترین نقش بر عهده ی اسنیک آیز (ری پارک/ Ray Park) است که که نقاب مبهم وی با نگاه نافذ و خیره ی دشمن سپید پوش قدیمی اش، شمشیرزنی به نام استورم شدو (بازیگر کره ای بیونگ هان لی/ Byung-hun Lee) در تضاد معناداری قرار دارد. این دو شخصیت قدیمی در کنار شخصیت جدیدی به نام جینکس (الودی یونگ/ Elodie Yung) به صورت برجسته ای به زیباترین لحظات فیلم قدم می گذارند، یک صحنه ی نبرد در هیمالیا که در آن از تمهیداتی همچون آکروبات بازی و نمایش اشکال به صورت سه بعدی بهره جسته می شود تا تأثیر سرگیجه آور بیشتری داشته باشد. وقتی جون ام.چو کارگردان فیلم است جذابیت بصری بالای این سکانس باعث تعجب نمی شود. او در دو قسمتی که از مجموعه فیلم های «Step Up» کارگردانی کرد، در صحنه آرایی و هنر اجرا استعداد بسیار بالایی از خود نشان داد. اما مانند همان فیلم ها، به نظر می رسد بالا بردن کیفیت داستان یا یکدست کردن یک فیلمنامه ی ناپیوسته و آشفته، کاری ورای توانایی های اوست.
یکی از نامطبوع ترین خصیصه های این مجموعه فیلم لذت عجیب و ناپسندی است که از تخریب کلی شهر های خارجی می برد. این نکته با تصویر وطن پرستانه ای که از قدرت نظامی آمریکا ترسیم شده، همراه می شود. تماشاگرانی که با دیدن منظره ی پاریس زیر حمله ی سلاح های بیوشیمیایی در فیلم اول «خیزش کبرا» هیجان زده شدند، از تماشای بلای وحشت انگیزتری که در فیلم حاضر بر سر شهر لندن می آید، لذت خواهند برد، هرچند که وقایع این سکانس خیلی سریع و شاید ناامید کننده اتفاق می افتد، و فرصتی برای تعلل روی چیزی که به اندازه ی منظره ی فرو ریختن برج ایفل جذاب و چشم گیر باشد وجود ندارد.
فیلم «جی.آی.جو: تلافی» با در نظر گرفتن احمقانه و تقلیدی بودن آن، به اندازه ی تولیدات پوچ و توخالی شرکتی در پایین ترین سطح کیفیت قرار ندارد. قطعاً این فیلم به هیچ وجه به اندازه ی مجموعه فیلم های «تبدیل شوندگان/ Transformers» که اقتباس سینمایی دیگری از دنیای اسباب بازی های هاسبرو هستند، آزار دهنده نیست. گفتگوهای فیلم در مقایسه با فیلم قبلی به شدت بهتر شده است و فیلمبرداری و تدوین در حالیکه به سختی بتوان آنها را نمونه هایی از حفظ انسجام دانست، تنها آنقدری پیش می روند تا از افراط در نمایش حرکات نامنظم جلوگیری کنند. طراحی صحنه ی فیلم که کار اندرو منزیس/ Andrew Menzies بوده و صحنه هایی را شامل می شود که هر چیزی از یک آسمان خراش در شهر توکیو تا یک صومعه در نپال را در برمی گیرند، با توجه به اینکه عمده بخش های فیلم در نیو اورلئان تولید شده، مبتکرانه و حرفه ای صورت گرفته است.
به استثنای نقش آفرینی اغلب میخکوب کننده ی بیونگ هان لی و دواین جانسون همیشه قابل اطمینان، سایر بازی ها تنها قابل تحمل و در حد کفایت هستند.
منبع: سایت نقد فارسی
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}