کارگردان : Salim Akil
بازیگران: Jordin Sparks, Carmen Ejogo , Whitney Houston
جرقه یک بازسازی از روی فیلمی است که در سال 1976 با همین عنوان منتشر شد. من هرگز آن نسخه را ندیدم اما این یکی هم هیچ حس آشنا پنداری را در من بیدار نکرد و دلیلش هم این است که جرقه مجموعه ای از تکه های فیلم های دیگر و بهتر است؛ فیلمی است که یک سری کلیشه های آشنا را در هم آمیخته. تنها زمانی که انرژی و حرارت را در این فیلم میبینید هنگام اجرای ترانه هاست که البته کم هم هستند و انگار که یک ملودرام ناپخته، نچسب و طولانی را به زور بین ترانه ها جا داده اند.
جرقه دومین فیلم سینمایی بزرگ است که یکی از شرکت کنندگان امریکن آیدل(بت امریکایی) را مورد توجه قرار میدهد. جنیفر هادسون قبلاً در چنین نقشی بازی کرده اما، اصلا از لحاظ بازی و استایل به جوردین اسپارکس در این فیلم که قبلاً برنده جایزه آواز شده، شباهت ندارد. او خوب است ( با توجه به اینکه من بدتر از اینها را از خوانندگانی که می خواهند بازی کنند، دید ه ام) اما دیالوگ خوانی او گاهی واقعاً یکنواخت و بدون فراز و فرود است. هیچ کس در مورد قدرت صدایش بحثی ندارد اما او در ارائه یک کاراکتر موجه شکست خورده است. و البته قسمتی از تقصیرات هم به گردن کارگردان و نویسنده «سلیم آکیل» است. در ضمن این آخرین اجرای صحنه ویتنی هوستون است که قبل از مرگش این شانس را داشت که آخرین ترانه خود را هم با قدرت اجرا کند. هوستون هیچ وقت بازیگر بزرگی نبود اما در بلندای شهرتش جایگاه و شخصیتی برای خود داشت. حالا او رفته است و ما با سایه ی شخصی که یک روز صحنه را با حضور خود درخشان می کرد، باقی مانده ایم. البته در زندگی واقعی حتی سایه ای هم از او دیگر وجود ندارد.
«جرقه» بدبختی های کاراکتری (با بازی اسپارکس) را دنبال می کند که یک آهنگ ساز و خواننده ساکن دیترویت در سال 1968 است. او برای خواهر بزرگشترش تامی (با بازی کارمن اژوگو) که از هر سه خواهر خانواده اندرسون زیباتر و جذاب تر است، آهنگسازی می کند. تامی با یک مدیر موفق به نام استیکس ( با بازی درک لوک) آشنا می شود و استیکس، اسپارکس و دیگر خواهرش دولارس( با بازی تیکا سامپتر) را متقاعد می کند که یک گروه تشکیل دهند و تامی را به عنوان خواننده اصلی بگذارند. گروه به موفقیت هایی دست پیدا می کند حتی در آرتا فرانکلین هم برنامه اجرا می کند، اما مواد مصرف کردن تامی و حضور شوهر شیادش «ساتین» باعث می شود که او برای اجرا در گروه مناسب نباشد. قرار داد ضبط فسخ می شود و گروه از هم می پاشد. اما بر خلاف مخالفت های مادر مذهبی اسپارکس (با بازی هوستون) دختر جوان تسلیم نمی شود و به تنهایی به جستجوی شهرت می رود.
این فیلم هم مثل تمام فیلم هایی است که با موضوع «از سقوط به اوج رسیدن» ساخته شده و واقعاً دیگر این موضوع نخ نما شده است. کاراکترها فقط بازی می کنند و اصلا زندگی را نشان نمی دهند. و آکیل(کارگردان) نشان می دهد که در زمینه انتقال دادن احساسات و لحظات کلیدی داستان کمترین مهارت و استعداد را دارد. مثلاً در صحنه ای که ساتین دنبال تامی می کند تا او را با کمربند بزند، در سینمایی که من شاهد فیلم بودم باعث خنده ناگهانی تماشاگران شد. در مورد سکانس های بعدی هم این اتفاق افتاد. اما در صحنه های اجرای ترانه زندگی و شور و شوق را می توان دید البته این صحنه ها هم در حد فیلم «دختران رویایی» نیست. و یکی از آهنگ ها بیشتر از اینکه شبیه این باشد که در دهه 60نوشته شده، مثل آهنگ های معاصر و جدید است. به طور کل، جزییات فیلم، فرا مصنوعی هستند! «جرقه» می خواهد یک عصر در موسیقی را با مدل مو و لباس و ویدئو کلیپ هایی از مارتین لوتر کینگ بازسازی کند که این شدنی نیست.
فیلم می خواهد یک نقطه اوج خیره کننده داشته باشد، اما نتیجه از قبل هم قابل پیشبینی است که در عمل موفق نمی شود و حتی ارزش سرمایه گذاری کردن برای رسیدن به آن اوج را هم نداشت. اگر تنها یک چیز در این فیلم وجود داشته باشد که مورد قبول باشد، موسیق آن است، اما ترانه ها را می توان دانلود هم کرد. بقیه چیزها تکراری است حتی بی تجربه ترین افراد سینما دوست هم می توانند طرح این داستان را بنویسند و از همان دقایق اول آخرش را پیش بینی کنند. با توجه به اینکه نسخه اصلی فیلم را ندیده ام نمی توانم بگویم که آیا این بازسازی به فیلم اول وفادار بوده است یا نه، اما می توانم بگویم که خودش به تنهایی ارزش تایید شدن را ندارد.
منبع: نقد فارسی
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}