کارگردان : کیم کی دوک بازیگران : لی سئونگ یئون - لی هیون کیون - وون هیوک هو خلاصه : سان هووا (لی سئونگ یئون ) جوانی درون گرا است که در خانه افرادی که در آنجا حضور ندارند به طور موقت زندگی میکند و چند روز یکبار مکان خود را عوض میکند. دو اتفاق مسیر زندگی او را عوض میکند. یکی رفتن به خانه ای که زن جوانی به همراه شوهر بداخلاقش زندگی میکند . و دیگری رفتن به خانه ای که پیرمردی که به دور از فرزندانش زندگی را بدرود گفته است که ایم قضیه باعث دستگیری او میشود. ن فیلم با عنوان اصلی Bin-jip یا خانه خالی یکی از معروف ترین و بهترین کارهای این کارگردان کره ای است. این اثر با خلق صحنه های بدیع و زیبا ،داستانی عجیب و غریب و دیگر خصوصیات منحصر به فردش در مبهوت کردن و جلب نظر شما هیچ مشکلی ندارد. هر چند قیلم مفهوم کلیِ انسانیت و عشق و کمک به همنوع را در درون خود دارد ولی باز هم در دسته سوررئال قرار میگیرد. یعنی همانطور که قبلا گفتم این فیلم هیچ پیام آشکاری ندارد و مفهوم آن مستقیما به نظر شما بستگی دارد. به همین دلیل نمیتوان آن را در زمره فیلمهای معناگرا قرار داد (هر چند که بسیاری مخالف این نظر هستند و این فیلم را معناگرا میدانند) ولی به راستی در این فیلم به هیچ معنایی پرداخته نشده و حتی اهمیت نیز داده نشده است. پیشنهاد میکنم برای درک بیشتر حتما دو پستِ نقد فیلم سگ اندلسی و نوشته ای کوتاه بر سینمای معنا گرا را بخوانید. بسیاری برای ساده کردن کار خود این فیلم را در ژانرهای جنایی - درام و رومانتیک طبقه بندی کرده اند که فکر میکنم بسیار ساده نگرانه است. کم دیالوگ بودن این فیلم به هیچ وجه شعاری نیست و هیچگاه سطحی نیست و مثل کار بعضی از کارگردانها ادای روشنفکری را در نمی آورد. البته این حرف به این معنی نیست که در آن به مفاهیم عمیق پرداخته میشود. منظورم این است که کارگردان ( با توجه به این نکته که نویسنده نیز خود کیم کی دوک است ) هر چی را که میخواسته بیان کرده است. من خودم عاشق این دسته فیلمها هستم. ( علاقه من بیشتر به کارگردانی است تا بازیگری) دسته ای که کارگردان بزرگترین و مهمترین شاخصه فیلم است و فیلم به صورت اتفاقی یا با تکیه به هنرپیشه ها یا جلوه های ویژه یا چیز های دیگر ، شناخته و بزرگ نمیشود. بیشتر توضیح میدهم: از اصول هر داستانی سیر شخصیتی یک کاراکتر است. معرفی، عامل تغییر دهنده، سیر تغییر و رسیدن به اوج تغییر شخصیت . در این داستان هم این عوامل دقیقا وجود دارد ولی بر عکس کارهای دیگر واقعی سازی و باورپذیری این سیر بر عهده هنرپیشه نیست بلکه کاملا در دست کارگردان است. فیلمهای دیگر را به یاد بیاورید . در بسیاری از آنها (تقریبا همه) شما داستان را به همراه هنرپیشه ها دنبال میکنید با آنها همذات پنداری و همدردی میکنید . ولی در این فیلم شما سان هووا را نخواهید شناخت و این تنها به دلیل ساکت بودن او نیست، به این دلیل است که شما لایه های شخصیتی او را نمیبینید. برای روشن تر کردن منظورم فیلمهای صامت را به شما یادآوری میکنم . در آن فیلم ها شما باید نقش ها را میشناختید تا دلایل رفتارشان را بدانید. در سینمای ناطق بازیگر میگوید "دوستت دارم" و شما متوجه میشوید در سینمای صامت بازیگر باید با بازی چشم و میمیک صورت و نهایتا با توانایی های فیزیکیش آن را نشان دهد. یک پله بالاتر در مورد احساسات دوگانه در سینمای ناطق مثلا میگوید " من فقط به خاطر موقعیت اجتماعیش به او نزدیک شدم و گرنه اصلا از خودش خوشم نمیاد " .خب در سینمای صامت برای بازیگر کار خیلی سخت تر میشود. و هرچه پیچیدگی روابط بیشتر باشد این کار سخت تر هم میشود. حال تجسم کنید کارگردان این وظیفه را از دوش بازیگر بردارد و با سیر داستان و موقعییت هایی که خودش میسازد به بیننده همه چیز را تفهیم کند. و این کاری است که کیم کی دوک انجام داده است و صد البته تاکید میکنم این حرف به معنی کم کردن ارزش کار بازیگر نیست بلکه تاکید بر توانایی اوست زیرا که بازیگر در حالت عادی خودش در نقشش و شخصیت کاراکترش فرو میرود ولی در این نوع کار بازیگر فقط جسدی است که باید روح کاراکتر را از کارگردان بگیرد. مثلا برای شما راحتر این است که در بازی همان گونه که خودتان عصبانی میشوید نقش یک فرد عصبانی را بازی کنید یا اینکه یکی به شما بگوید چه جوری عصبانی بشوید و در حین کار مدام بگوید بیشتر ،ابروتو ببر بالا ،دستتو تکون نده و .... . شخصیت پردازیهای این فیلم عالی است ،موسیقی خوب و تدوین تقریبا بدون ایراد است و برای یک کار مستقل یک شاهکار به حساب می آید. در دوره ای که بدترین فیلمها با حداقل ۱۰ میلیون دلار هزینه ساخته میشد هزینه تولید این فیلم تنها یک میلیون دلار بود.این فیلم توانست ۶ جایزه ببرد و برای ۶ جایزه دیگر نامزد شد. در انتها دوباره تکرار میکنم از نظر داستانی چون این فیلم در زمره آثار سوررئال است نمیتوان در مورد داستان مثل سایر ژانر ها صحبت کرد بلکه باید در مورد شخصیت و لایه های مختلف شخصیتیِ هر کاراکتر بحث کرد. شخصیت اول این فیلم که مانند روحی در میان مردم زندگی میکند در ابتدا دزد به نظر می آید ولی زود متوجه میشویم که او به دنبال چیز دیگری است .او در خانه دیگران غذا میپزد ،لباسهایشان را میشوید، لوازم خراب را تعمیر میکند ،آلبوم عکسها را ورق میزند و خانه را نظافت میکند. او به دنبال پذیرفته شدن است ،او یک خانواده میخواهد. و این زمانی مشخص میشود که در کنار عکسهای دستجمعی از خودش عکس میگیرد. از سوی دیگر این جوان تحصیلکرده خانه و زندگی ندارد. لی در مورد ساختار سینمایی ، فیلمی قابل قبول است که در رده های بالایی قرار میگیرد. به جرات میگویم این فیلم یک تجربه تازه است و حتی اگر از داستان یا هر چیز دیگری از آن خوشتان نیاید ،ولی در انتها به آن نمره قبولی خواهید داد و به در کل آن را دوست خواهید داشت. این فیلم به علاقه مندان کارگردانی شدیدا توصیه میشود. منبعhonare7th.blogfa.com