پس از مرگ گوسینی در سال ۱۹۷۷، اودرزو مجموعه را با داستانهایی از خودش ادامه داده است. ماجراهای این مجموعه در یک دهکدهی کوچک در سرزمین گل (Gaul اقوام باستانی فرانسه) اتفاق میافتد که این دهکده در زمان حکومت ژولیوس سزار در روم باستان تنها نقطهی تسخیر نشدهی گل در مقابل سزار است. در اکثر داستانها قهرمانان به مناطق متعدد اروپا و سایر نقاط جهان سفر مینمایند. اولین کتاب آستریکس در سال ۱۹۶۱ توسط اودرزو و گوسینی منتشر شدهاست. این کتاب آستریکس قهرمان گل نام داشت. پس از این کتاب تقریبا هر ساله جلد جدیدی از این مجموعه منتشر شدهاست. پس از مرگ گوسینی، اودرزو به تنهایی انتشار مجموعه را ادامه داده است، اما به عقیدهی منتقدین کیفیت داستانهای سری دوم ماجراهای آستریکس پایین تر از سری اول بودهاست.
دهکدهی داستانی آستریکس تنها نقطهای است که در مقابل سزار مقاومت میکند و این مقاومت به دلیل معجون جادویی است که گتافیکس، کاهن دهکده درست میکند. هر شخص با نوشیدن این معجون موقتا دارای قدرت بسیار زیاد و استقامت فوق العاده میگردد. در تمامی داستانهای این مجموعه آستریکس و اوبلیکس به دنبال ایجاد مشکلی وارد ماجرای جدیدی میگردند. معمولا در هر ماجرا یک طرف قضیه رومیها هستند و در طرف دیگر یکی از اقوام مخالف رومیها. آستریکس همیشه قمقمه معجونی همراه خویش دارد و در مشکلات از آن مینوشد، اما اوبلیکس چون در کودکی درون دیگ معجون افتاده است، قدرت دائمی و بسیار عجیبی دارد. رومیها و سایر دشمنان گلها از وجود این معجون اطلاع دارند و میخواهند به هر ترتیب ممکن فرمول معجون را به دست بیاورند.
تقریبا در تمام داستانهای این مجموعه که آستریکس و اوبلیکس با مردم ملل مختلف باستانی روبرو میگردند، کنایات و اشاراتی به اعقاب قرون جدید همان اقوام در داستان مشاهده میگردد. برای مثال در داستان آستریکس و گوتها (اهالی باستانی آلمان)، همهی گوتها نظامی و بسیار قانونمند هستند. حتی کلاهخودهای گوتها مانند کلاههای آلمانیها در جنگ جهانی دوم است! انگلیسیها در داستان آستریکس در بریتانیا بسیار مبادی آداب و وقت شناس هستند و هر عصر باید آبجو یا آب جوش با قطرهای شیر اضافه میل کنند! تمام مردم اروپا تعطیلات را به اسپانیا میروند. پرتقالیها قد کوتاه و خپل هستند. در شخصیتپردازی بسیاری از شخصیتهای کتاب نیز از شخصیتهای واقعی تقلید شدهاست.
برخی از شخصیت های این مجموعه عبارتند از:
آستریکس: قهرمان اصلی داستان، بدنی گلابی شکل و ریزهمیزه دارد با بینی نه چندان جمعوجور و مو و سبیل زرد و ابرویی نسبتا تیره و ضخیم که به شجاعت او کمک کرده است.چشمانش نسبتا درشت است و کلاهخودی دارد با دو بال سفید که جهت بالها با حال و هوای آستریکس عوض میشود.دستها و کفش-های او نسبتا بزرگ است که به تعادل و استحکام نسبی او کمک میکند.در مجموع،این جزئیات به اضافه رفتارهایش،از آستریکس شخصیتی عاقل، شجاعی و قهرمان نه زشت و نه زیبا میسازد.
ابلیکس: بدنی تشکیل شده از یک گلابی غولپیکر با کلاهخودی کمی مضحک و غیر متناسب با هیکلش،دستهایش فوق- العاده بزرگ که قدت او را تشدید میکند، شکم گنده که بیانگر شکمو بودن اوست، آرایش مو و پاپیونهای انتهایی آنها، ابروی نازک و چشمان ریز،دماغ گنده و غب غب تپلمپل،پاهای نسبتا کوچک و نپوشیدن پیراهن،همه و همه بیانگر شخصیتی قوی، بیکله،دوستداشتنی و البته تا حدود زیادی رمانتیک و احساساتی است.این تضاد اندازه در ارتباط با شخصیت آستریکس، کمک دو چندانی به تشکیل زوج موفق تمام داستانهای آستریکس کرده است.
گتافیکس: سر طاس،موهای سفید،و ابرو و ریش پرپش و بلند،بدن کشیده و اندکی نحیف و پوشیدن لباس غیر نظامی بیانگر شخصیت کاهن،عاقل و مغز متفکر داستان- های آستریکس است؛تیپی که در بسیاری از داستانها و افسانهها به شکل کیمیاگران، جادوگران و دانشمندان دوران کهن در می آید.
کاکافونکیس: بینی قملی و کشیده، پیراهنی طراحدار و لباس غیر نظامی، دستانی کشیه و ظریفتر نسبت به بقیه شخصیتها و آرایش و مدل موی خاص و پرتکلف،بیانگر شخصیت حساس هنری و شاعر مسلک او است.البته ساز سنتی هارپ یا همان چنگ همیشه او را همراهی میکند.
وایتال استاتیس تیکس: بر سر داشتن کلاهخودی پردار،داشتن ابروهای ضخیم و خشن با چشمانی ریز،سبیل و موی قرمز، بدنی کمی چاق و خپل و به همراه داشتن شمشیری فاخر همه بیانگر شخصیت رئیس روستای گل است،رئیسی خشن و محبوب اما نه اسطورهای!
منبع:http://irananimations.ir/
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}