تهیه کننده: علی اکبر ثقفی
کارگردان: امیرحسین ثقفی
بازیگران: صابر ابر، مریلا زارعی، مزدک میرعابدینی، محمود نظرعلیان، ساعد سهیلی، جواد عزتی، حبیب رضایی
امیر ثقفی با همین دو فیلم (و حتی از همان اولین فیلمش مرگ کسبوکار من است) نشان میدهد که سبک کارگردانی خاص خودش را دارد و امضای شخصیاش پای فیلمهایش است. در این برهوت بیهویتی و بیتشخصی اجراهای کارگردانهای تازهکار و جوان، نمیشود بهراحتی چشم بر این امتیاز بزرگ ثقفی بست. از لحظهلحظهی این دو فیلم آشکار است که او هدف و مسیر کاملاً مشخصی را در نظر دارد و با داشتههای ذهنی تعریفشدهای فیلم میسازد. اما متأسفانه دقیقاً از همین نقطه است که فیلمهای او از جمله همین همه چیز برای فروش، به رغم ارزشهای زیادی که در زمینههای تکنیکی و فضاسازی دارند، کاستیهایی بنیادین هم نشان میدهند. ثقفی بهویژه در همه چیز… نشان میدهد که زبان تصویر میشناسد، میتواند از نقاط و فضاهای خالی قابها و حتی سکوتهای حاشیهی صوتی استفاده کند و حرکتهای دوربین دشوار و چشمنوازش که حاوی خشونتی مرموز و سرد است، از نظر کیفی یک کهکشان با غالب فیلمهای معمول سینمای ایران فاصله دارد. اما وقتی این زبان بصری منسجم و کمنظیر با متن و درامی به همان میزان غنی پشتیبانی نمیشود به نوعی ازهمگسیختگی بین فرم و محتوا منجر میشود که بهشدت از ارزشهای بالقوهی اثر میکاهد. درست از همان جایی که شخصیت اصلی به دنبال پول کردن چکهای سوخته میافتد، همه چیز… به ورطهای بهظاهر بیانتها از موقعیتهای تکراری میافتد و نفسش گرفته میشود. هر کدام از فصلهای زورگیری از آدمهای فلکزده و تنگدست، خود بهتنهایی و منفک از فیلم، همچون چند فیلم کوتاه عالی جلوه میکنند؛ اما مشکل اینجاست که در کنار هم و در قالب یک فیلم بلند، کارکردی در عمق بخشیدن به درام یا افزودن به شناسههای شخصیتی شخصیت اصلی ندارند. درست است که قهرمان فیلم ذرهذره و گامبهگام و با رخ دادن هر کدام از این زدوخوردها، بیشتر به کام لهشدگی و استیصال روانی و فیزیکی فرو میغلطد، اما این مایهی تماتیک هرگز چنان قدرتی پیدا نمیکند که بتواند پیوند محکمی بین این فصلها برقرار کند. در نتیجه، تعداد و مدت این اپیزودها میتواند بهراحتی کم یا زیاد شود و لطمهای به کلیت اثر وارد نشود. بهویژه آنکه هر کدام از آدمهای مقروض درگیر با امیر تعمداً با ویژگیهای شخصیتپردازی در فیلمهای بلند پرداخت نمیشوند و هر یک، همچون فیلمها یا داستانهای کوتاه، برشها و نشانههایی از یک شمایل در خود دارند (که بهترینشان یک حبیب رضایی متفاوت و هیستریک است). اصلاً همین اصرار افراطی بر نمادگرایی و شمایلنگاری است که باعث شده فیلمساز از تعمق و تأمل بر درام و ریتم درونی رخدادها غفلت کند و این چنین فضاسازیها و سکانسهای منفرد عالیاش را به پای به ثمر رساندن هدف و حرفش قربانی کند.
منبع:madomeh.com
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}