کارگردان: ایرج طهماسب
نویسنده : ایرج طهماسب، حمید جبلی
بازیگران: حمید جبلی، ایرج طهماسب، خسرو احمدی، مهدی باطبی، عیسی یوسفیپور، بهادر مالکی، بنفشه صمدی، پوپک مظفری، داود دلقندی و ...
خلاصه داستان :
پسر عمه زا در اثر شیطنت های تمام نشدنی خانه آقای مجری را به آتش می کشد. کلاه قرمزی، پسر عمه زا و آقای مجری آواره خیابان می شوند، در پی شکایت همسایگان قربانی آتش سوزی، پسر عمه زا به زندان می افتد، دردسر ها از وقتی شدت می گیرند که کلاه قرمزی کودکی را در کالسکه ای پیدا می کند و ...
کلاه قرمزی عروسکی است برای تمام فصول و شاید همین تنها دلیلی باشد برای آن که بپذیریم کلاه قرمزی کودکان را به سینما کشاند؛ کودکان امروز و البته بیش تر کودکان دیروز! «کلاه قرمزی و بچه ننه» روایت گر داستان ساده ای است که در آن کلاه قرمزی – عروسک آشنای دو دهه ی اخیر – بر اثر یک اتفاق ساده، نوزادی را پیدا می کند که اتفاقاً بسیار به او شباهت دارد و حوادث فیلم از آن جایی آغاز می شود که کلاه قرمزی تلاش می کند تا مادر بچه را بیابد.
عنوان بندی فانتزی فیلم نوید شروعی خوب است. استفاده از پویا نمایی که در آن کالسکه ای به این طرف و آن طرف می رود هم زمینه سازی مناسبی برای آغاز فیلم به شمار می آید. اما باید پذیرفت که بر خلاف این شروع فانتزی، داستان فیلم اساساً داستانی کودکانه نیست و یا حداقل باید پذیرفت که کودکانه از کار در نیامده است.
به نظر می رسد این تذبذب و دست و پا زدن ها میان از کاردرآوردن کودکانه دغدغه های بزرگ سالی، حتی در بخش هایی از فیلم خودش را در شعرها و آوازهایی که پسرخاله و کلاه قرمزی می خوانند، نشان می دهد؛ در واقع منظور، مخلوط کردن شعرهای فولکور و ریتم های قدیمی آشنا به شکلی کاملا بی نظم و ترتیب و در هم ریخته است!
گویا فیلم نامه هم می داند که نتوانسته چفت و بستش را پیدا کند، سکانس های پایانی فیلم و آن چه در دادگاه می گذرد را تبدیل به مانیفستی می کند که انگار می خواهد همه آن چه که در خلال داستان و در میانه دست و پا زدن های دغدغه های بزرگ سالی در فرم فانتزیش گم شده بود، ناگاه از زبان شخصیت های اتفاقاً محبوب و اثر گذار بر زبان آورد. ماحصل آن هم می شود پرخاش گری های آقای مجری که اصلاً با تصویری که از او سراغ داریم هم خوانی ندارد و یا سبیل گرو گذاشتن پسرخاله که تنها اثر مفید این شخصیت در کل فیلم است. البته نباید در سکانس های دادگاه از بازی بی نقص حمید جبلی چشم پوشید که یک بار دیگر تواناییش را در نشان دادن اغراق شده تیپ های معمولی سینمایی به تصویر کشید.
به بیان بهتر، گویا با عجله داستانی برای فیلم سرهم بندی شده بود و می شد با قدری تامل، داستان ساده، اما قابل قبولی را برای فیلم نوشت، عملاً به نظر می رسد که برخی صحنه ها کمکی به پیش برد داستان نمی کنند. صحنه های مربوط به حضور کلاه قرمزی در مدرسه، بزرگ ترین پیامی که می رساند اوج استیصال، فقر و درماندگی کلاه قرمزی، پسرخاله و آقای مجری است که این امر با شروع خوب فیلم به خوبی نمایان شد و خب تاکید بر آن کاری را از پیش نبرد، مگر نوستالوژی سال های دور کلاه قرمزی که می توان آن را صرفاً ادای دین به کودکان دیروز دانست.
به نظر می رسد این تذبذب و دست و پا زدن ها میان از کاردرآوردن کودکانه دغدغه های بزرگ سالی، حتی در بخش هایی از فیلم خودش را در شعرها و آوازهایی که پسرخاله و کلاه قرمزی می خوانند، نشان می دهد؛ در واقع منظور، مخلوط کردن شعرهای فولکور و ریتم های قدیمی آشنا به شکلی کاملا بی نظم و ترتیب و در هم ریخته است!
گویا فیلم نامه هم می داند که نتوانسته چفت و بستش را پیدا کند، سکانس های پایانی فیلم و آن چه در دادگاه می گذرد را تبدیل به مانیفستی می کند که انگار می خواهد همه آن چه که در خلال داستان و در میانه دست و پا زدن های دغدغه های بزرگ سالی در فرم فانتزیش گم شده بود، ناگاه از زبان شخصیت های اتفاقاً محبوب و اثر گذار بر زبان آورد. ماحصل آن هم می شود پرخاش گری های آقای مجری که اصلاً با تصویری که از او سراغ داریم هم خوانی ندارد و یا سبیل گرو گذاشتن پسرخاله که تنها اثر مفید این شخصیت در کل فیلم است. البته نباید در سکانس های دادگاه از بازی بی نقص حمید جبلی چشم پوشید که یک بار دیگر تواناییش را در نشان دادن اغراق شده تیپ های معمولی سینمایی به تصویر کشید.
به بیان بهتر، گویا با عجله داستانی برای فیلم سرهم بندی شده بود و می شد با قدری تامل، داستان ساده، اما قابل قبولی را برای فیلم نوشت، عملاً به نظر می رسد که برخی صحنه ها کمکی به پیش برد داستان نمی کنند. صحنه های مربوط به حضور کلاه قرمزی در مدرسه، بزرگ ترین پیامی که می رساند اوج استیصال، فقر و درماندگی کلاه قرمزی، پسرخاله و آقای مجری است که این امر با شروع خوب فیلم به خوبی نمایان شد و خب تاکید بر آن کاری را از پیش نبرد، مگر نوستالوژی سال های دور کلاه قرمزی که می توان آن را صرفاً ادای دین به کودکان دیروز دانست.
منبع: نقد فارسی
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}