پایان معین یا نامعین تاریخ
یکی از موضوعات مهم فلسفههای نظری تاریخ، بحث از فرجام تاریخ است. مسئله مورد اختلاف میان فیلسوفان تاریخ، پایان معین یا نامعین تاریخ است. در جواب این پرسش دو دسته پاسخ ارائه شده است.
به گزارش راسخون به نقل از فارس، یکی از موضوعات مهم فلسفههای نظری تاریخ، بحث از فرجام تاریخ است. مسئله مورد اختلاف میان فیلسوفان تاریخ، پایان معین یا نامعین تاریخ است. در جواب این پرسش دو دسته پاسخ ارائه شده است:
*پایان معلوم تاریخ
مایکل استنفورد در کتاب «درآمدی بر تاریخ پژوهی»، بر این نظر است که معین بودن مقصد حرکت تاریخ، در دو امر ریشه دارد: یکی کتاب مقدس، به ویژه اسفار عهد عتیق و کتاب مکاشفات، ریشه دیگر آن فلسفه آلمانی است که بیشتر با مارکس و انگلس شناخته میشود. اما چنین به نظر میرسد که روایتهای پیرامون پایان جهان، قدمتی به اندازه تاریخ دارند.
کمابیش در هر جامعهای روایتهای قدسی، پیرامون آشوب و دگرگونی زمین، تجدید حیات جهان و برپایی بهشتی این جهانی گفته میشود. تا همین اواخر پایان جهان به مثابه رخدادی غایتمند، عقبگردگرا و فراطبیعی، شامل نابودی و تجدید حیات جهان به وسیله نیروهای الهی و آسمانی تفسیر میشد.
همچنین مفهوم پایان تسلیبخش در آیینهای بزرگ جهانی،به پس از برآمدن مصلح جهانی موکول شده است. فتوریسم اعتقاد به دوره آخرالزمان و انتظار مصلح بزرگ جهانی است که در آیینها و کیشهای بزرگ جهانی مثل اسلام، یهودیت، زردشت، مسیحیت و بودا به مثابه یک اصل مسلم پذیرفته شده و همگی بشارت ظهور مصلحی را دادهاند.
فیلسوفان وابسته به مکاتب مختلف فلسفی نیز از طریق خردورزیهای فیلسوفانه، به اندیشه در این باره پرداختهاند. در میان فیلسوفان تاریخ برای مثال هگل، تاریخ فرآیندی است که از طریق آن روح جهان خود را محقق میسازد. از این روی است که میتوان میان فلسفه تاریخ هگل و جنبه الهی سیر تاریخ از نظر انبیای یهود مشابهتهایی تشخیص داد. مارکس نیز تاریخ را به صورت تضاد طبقاتی میدید که در دیکتاتوری پرولتاریا به پایان میرسد.
بنابراین اگر چه پایانگرایی به هیچ وجه موضوع جدیدی در فلسفههای تاریخ نیست و بسیاری از ادیان در گذشته بارها پایان تاریخ را پیش بینی کردهاند اما آنچه به اندیشه پایانگرا چرخش جدیدی میدهد، آغاز یک عصر جدید است و قرن بیستم زمینه مساعدی برای اندیشههای پایان گرا از همه نوع بود.
در خلال نیمه پایانی قرن بیستم، باورهای پردامنهای پیرامون پایان نداشتن و بی معنا بودن آخرالزمان به وجود آمدند و اینک با جهانبینیهای آخرالزمانگرای مذهبی و سنتی در رقابت هستند. برخلاف جهانبینیهای مذهبی آخرالزمانی، معمولا باور سکولارها و پست مدرنها، پیرامون فجایع اجتماعی فاقد چنین معنا و بار ارزشی است.
فوکویاما، نظریه پرداز آمریکایی نیز این نظریه را مطرح میکند که با شکست کمونیسم تاریخ جهان به هدف و پایان خود رسیده است و دموکراسی لیبرال به عنوان تنها سیستم سیاسی ابقا شده است.
*پایان نامعلوم تاریخ
برخی فیلسوفان دیگر که نظریه پایان معلوم تاریخ را باور ندارند، آن را نقد کردهاند. به نظر آنها این باور که سختیها و محنتهای بشر هر آنچه هست، در آخر پایانی خوش خواهد داشت، برای بسیاری جذاب و جالب بوده است. با این حال برخی دیگر این نظر را مشمئز کننده و ناخوشایند دانستهاند. به نظر آنان تصور کردن یک پایان معین، آزادی انسان را به حساب نمیآورد.
اعتراض دیگری که به نظریه پایان معین و مشخص تاریخ وارد شده، آن است که این نظر از اهمیت رخدادهای تاریخی میکاهد اگر تاریخ معلوم و مشخص باشد فرقی نمیکند که بجنگیم یا سر تسلیم فرود آوریم، پس چرا تلاش و کوشش میکنیم؟
«پوپر» به طور مشخص و دقیق ثابت نمیکند که تاریخ آیندهای نامعلوم و نامشخص دارد، بلکه با نشان دادن نتایج و اثرات مصیبت بار و فاجعه آمیز ناشی از نظریه مقابل، ما را متقاعد میکند که به نظریه تاریخ با آیندهای باز، باور داشته باشیم.
*ظهور منجی و تشکیل حکومت صالحان
در اندیشه بسیاری از فیلسوفان تاریخ، نوعی نگرش موعودگرایانه به صورتهای مختلف مشاهده میشود. افزون بر این، براساس طرز تلقی وحدت گرایانه از تاریخ، همانگونه که خداوند از خلقت و هستی هدفی والا دارد، در روند و سیر تاریخ نیز این هدف نهفته است که همانا تشکیل حکومت جهانی است و این پایان و فرجامی نیکوست که با اراده خدا به دست مصلحی برگزیده به فعلیت خواهد رسید.
براساس اندیشه مسیحی، منجی آخرالزمان حضرت عیسی (ع) است اما براساس اعتقاد مسلمانان به ویژه شیعیان خدا یا به تعبیری دیگر نیروی خلاق در مفهوم فلسفی هدف خود را از طریق منجی آخرالزمان به انجام خواهد رساند. مسلمانان او را با عنوان حضرت مهدی (عج) میشناسند و معتقدند هرگونه مصلحت باشد، برای تحقق هدفهای خداوند بر روی زمین، قیام خواهد کرد و دنیا را پر از عدل و داد خواهد ساخت.
بینش مهدویت که مبتنی بر ظهور منجی است، بینشی برخاسته از مذهب و مبتنی بر برداشت وحدت از هستی و تاریخ در مقابل فلسفه کثرت است. در مهدویت اعتقاد بر آن است که یک منجی ظهور خواهد کرد و به اراده خدا به عنوان مصلح دنیا را سراسر به صلح، آشتی، معنویت، اخلاق، مذهب و عدالت رهنمون خواهد شد.
/2759/
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}