درباره فیلم «مصادره»؛
آیا تهیه کننده شیار ۱۴۳ قصد تطهیر ساواک را دارد؟
این سئوال را از تهیه کننده شیار ۱۴۳ میپرسیم که ما دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را. صحنه گریههای الفت در فراغ فرزند شهیدش در شیار ۱۴۳ را باور کنیم، یا حرکات شرمآور رضا عطاران در حمام را؟
به گزارش راسخون به نقل از مشرق، فیلم «مصادره»، نخستین ساخته «مهران احمدی» در سینماست که توسط «محمدحسین قاسمی» تهیه کننده شیار ۱۴۳ و با سرمایه گذاری محمد امامی (متهم اقتصادی در پرونده صندوق دخیره فرهنگیان)، تهیه کننده و سرمایهگذار پر حاشیه سینما ساخته شده که یکی از موضوعات اصلی فیلم پرداختن به مسئله «محمودرضا خاوری» یکی از بانکداران سابق است که با اتهام اختلاس ۳ هزار میلیارد تومانی از ایران به کانادا گریخت.
«رضا عطاران» یکی از بازیگران اصلی فیلم است. بازیگری که در سینما بسیار محبوب است و مخاطبان با این بازیگر در هر نقشی همذات پنداری میکنند. عطاران در فیلم مصادره، نقش کارمند ساواک را بازی میکند. کارمندی که در سالهای منتهی به انقلاب به استخدام ساواک درآمد و به عنوان مامور خرید برای این سازمان فعالیت میکند. طبیعی است عطاران اگر نقش ترامپ را هم بازی کند به دلیل نوع اجرا، مخاطب با او همراه خواهد شد.
با در نظر گرفتن این پیش فرضها در مورد فیلم مصادره، اگر بخواهیم هر تحلیلی ارائه کنیم مجبور به بازگویی روایت هستیم، این کار در تحلیل فیلم شاید خیلی حرفهای نباشد و داستان فیلم را لو بدهد اما برای ارائه استدلالها و استنباطها از فیلم «مصادره» نمیخواهیم متهم به تندروی شویم و مخاطب این سطور را با این پیش فرض مطالعه کند که نشر دهندگان چنین مطلبی تندرو و هنرنشناس هستند و رویکرد ضد هنری دارند. در حالی که در جشنواره امسال، با نگاهی نقادانه و فنی، به تمام فیلمها از زوایای مختلفی پرداختیم.
***روایت فیلم
اسماعیل یارجانلو (رضا عطاران) با دوستش جلال خاوندی (بابک حمیدیان) هر شب به کافه میروند غذا میخورند، مشروب مینوشند و موسیقی زنده تماشا میکنند و در خلال گفتگوی این دو متوجه خواهیم شد که خاوندی گرایشات چپ کمونیستی بسیار غلیظی دارد. دقیقا موقعیتی شبیه فیلم «صد سال به این سالها» به صورت کمدی در فیلم ترسیم میشود. وضعیت از زیست مردم قبل از انقلاب ۵۷ نمایش داده میشود که اغلب مردم مشغول عشق و حال خودشان هستند و انقلاب که شد بساط حال و حول آدمهایی از جنس خاوندی و یارجانلود برچیده شد. در یکی از این شبها یارجانلو بلیط مسابقه اعانه ملی یا همان لاتاری را میخرد و مبلغ هنگفتی برنده میشود وبا همین پول در منطقه عباس آباد زمین بزرگی را میخرد.
از سوی دیگر، یک گروه موسیقی آمریکایی در کاباره طلایی که اشاره به کوچینی و میامی در قبل از انقلاب است در این مکان هر شب برنامه اجرا میکنند و یارجانلو عاشق همسر خواننده گروه رودریگوئز (مزدک میرعادینی) میشود و رقیب را از میدان به در میکند و با کلمنته (ملینا آلیسا) ازدواج میکند و در بهمن ۱۳۵۷ از او صاحب فرزندی می شود و نام پدرش ذکریا را برای فرزندش انتخاب میکند.
یارجانلو که تعمدا طراحی مشنگواری دارد ، کارمند ساواک است و در کشاکش انقلاب ۵۷ درک نمیکند چه موقعیت عجیبی داشته است. یکی دو ماه پس از انقلاب وقتی تلویزیون اعلام میکند که کارمندان دولت باید سر کارشان بازگردانند یارجانلوی مشنگ در اداره ساواک حاضر و توسط نیروهای انقلابی دستگیر میشود. هر چقدر اصرار میکند که من مامور خرید بودم، فایده ندارد و کارش به اعترافات تلویزیونی و محاکمه میکشد. حتی در صحنهای قبل از نمایش وقایع انقلاب میبینیم که یارجانلو به سراغ شکنجهگران ساواک میرود و از آنها میخواهد دست از این کار بکشند و به صورت تعمدی و مشنگوار (ابزورد) وجوه مثبت این شخصیت نمایش داده می شود.
پس از اینکه پرونده یارجانلو آماده و تکمیل شده است جلال خاوندی که به انقلابیون پیوسته و از عالیرتبگان محسوب میشود به سراغ اسماعیل یارجانلو میرود و او را آزاد میکند و یارجانلو بابت اموال و زمینهایش به خاوندی وکالت میدهد. خاوندی به اسماعیل توصیه میکند از کشور خارج شود و به آمریکا برود. چون کلمنته همسر اسماعیل آمریکایی – اسپانیایی تبار است، آنها موفق میشوند به آمریکا بروند.
پس از مدتی رودریگوئز همسر سابق کلمنته به آنها میپیوندد و این دو مرد در یک خانه برای مدتی با یک زن (کلمنته) زندگی میکنند. از سوی دیگر رابطه خوبی هم میان ذکریا فرزند اسماعیل و خورخه فرزند رودریگوئز شکل میگیرد. اسماعیل از این زندگی اشتراکی گریزان و رنجور است و پس از مدتی همچنان از خاوندی میخواهد مسئله زمینهایش را در ایران حل کند تا از شر این وضعیت خلاصی یابد. اما خاوندی کاری انجام نمیدهد و مسئله زمینها همچنان بلاتکلیف میماند و یارجانلو همچنان به سختی در آمریکا روزگار میگذراند و در پس از چندی از خانواده دو شوهری کلمنته جدا میشود. چندین سالی میگذرد و ذکریا (هومن سیدی) بزرگ شده اما اسماعیل توان پرداخت هزینه رفتن او را به دانشگاه ندارد.
این پدر و پسر در همایشی در نیویورک شرکت میکنند و پس از چندین سال اسماعیل، سخاپور (میر طاهر مظلومی) رئیس اداره ساواک را میبیند و به واسطه این آشنایی ذکریا در یکی از رادیوهای فارسی زبان مشغول کار میشود. ذکریا مصمم است که زمینهای پدرش در عباسآباد را پس بگیرد که ناگهان خاوندی وارد آمریکا میشود و با اسماعیل ملاقات میکند و به او میگوید عکسهای حمله او به ماشین رئیس جمهور و پرتاب گوجهاش پخش شده و نمیتواند به ایران برود.
اما ذکریا به ایران میرود و از طریق مراجع قانونی قضیه را پیگیری میکند و متوجه میشود که زمینهای پدریاش مصادره نشده است و املاکشان را خاوندی به یغما برده، ضمن اینکه خاوندی مبالغ کلانی از بیتالمال اختلاس کرده و با اسم و رسم دیگری با تغییر قیافه در آمریکا زندگی میکند و ماموران امنیتی در پی دستگیری خاوندی هستند اما در خاک آمریکا اینکار را نمیتوانند انجام دهند. ذکریا سراغ برادرش خورخه که خلافکار بزرگی است میرود و او خاوندی را به صورت غیر قانونی گروگان میگیرد و در مرز مکزیک تحویل پلیس این کشور میدهد.
با توجه به اینکه عطاران بازیگر بسیار سمپاتیکی است، نقشهایی که در سالهای اخیر بازی کرده چگونه بودهاند؟ مثلا در «من سالوادور نیستم» در نقش یک مرد مذهبی که به برزیل رفته است، زمینه تمسخر رفتارهای مذهبی در فیلم پدیدار میشود. عطاران در ارائه دوگانگی چنین کاراکترهایی متبحرانه و دوست داشتنی نقش خود را ارائه میدهد.
اما همین بازیگر در نهنگ عنبر کارکرد متفاوتی دارد. در نهنگ عنبر او جوانی به نظر میرسد که نمیتواند به عشق خود برسد و از سوی دیگر فضای ساختاری حاکمتی، فرصت رقصیدن در پارک به سبک و سیاق آهنگ تریلر مایلک جکسون را به او نمیدهد و با ایجاد یک دوگانگی منتها با سبکی متفاوتتر دل مخاطب برای میسوزد و از سوی دیگر او را مقصر رخدادهای اطرافش نمیداند.
از این ویژگی عطاران در فیلم مصادره به خوبی استفاده شده و مخاطب دلش برای این عضو سازمان ساواک میسوزد و با او همراه میشود و با خودش میپرسد چرا انقلابیون بانی چنین سرنوشت شومی برای او شدند. حتی زمانیکه رضا عطاران چند سالی را بدون همسر در آمریکا زندگی کرده و در حمام مشغول حرکات شرمآوری! است، تماشاگر به او میخندند و نسبت به او کاملا سمپات است.
نکته دوم حائز اهمیت این است که در کشاکش روزهای انقلاب با انتخاب مولفه نمایشی تولد ذکریا نوعی هرج و مرج را در نسبت با انقلاب تصویر میکنند و این هرج و مرج طلبی به انقلابیون نسبت داده میشود. این تصویر هرج و مرج طلبانه در اغلب سریالها و فیلمهایی که درباره انقلاب ساخته شده وضوح ملموسی دارد و در مصادره این وضوح با چاشنی کمدی به اوج خود میرسدکه با دوگانگی فرصت فرار از هر انتقادی فراهم شود.
مثلا ما در صحنه تصمیم انقلابی گرفتن برای اسماعیل میبینیم که یکی از انقلابیون میگوید اسماعیل یارجانلو را باید دستگیر کرد، دیگری او را بیگناه نمیداند و و دو نفر هم موافق دستگیری و اعدامش. اما زور چپهای سوسیالست ملحق شده به انقلابیون در اغلب تصمیمات میچربد و اسماعیل را دستگیر و تا مرز اعدام طبق ادعای جلال خاوندی پیش میبرند.
از سویی شخص دیگری که تا قبل از انقلاب کافه نشین و مشروب خور بوده به صف انقلابیون پیوسته و به عنوان یک نفوذی اسماعیل را تلکه میکند و در نهایت او را از ایران فرار میدهد. کارگردان خیلی واضح به مخاطب این پیام را منتقل میکند که کسانی در انقلاب ۵۷ قدرت گرفتهاند که تا چند ماه قبل از انقلاب به آن اعتقادی نداشتهاند.
نوعی سیاهی ناملموس به انقلابیون ۱۳۵۷ نسبت داده میشود که باید با درک جزئیات، استنباطهای و جزئیات را در کنار یکدیگر قرار داد. اما نهایت برداشت مخاطب از این فیلم این است که در بدنه انقلاب کلی نفوذی مثل خاوندی وجود دارد، همه ساواکیها مقصر نیستند و نبودند و انقلابیون و نظام حاکم در حق آنان جفا کرده، چون بسیاری از آنان آواره شدهاند.
منظور سازندگان از خاوندی همان محمودرضا خاوری است که این مسئله به خودی خود هیچ اشکالی ندارد اما نکته مهم اینجاست که سرمایهگذار این اثر که نامش در تیتراژ فیلم آمده است، به عنوان متهم اختلاس از صندوق ذخیره فرهنگیان شناخته میشود. این مسئله از خود فیلم خیلی خندهدارتر است که کسی که در مظان اتهام قرار دارد و به شکل شفافی حاضر نیست درباره پروندهاش توضیح دهد به صورت استعاری و تمثیلی درباره محمودرضا خاوری فیلم میسازد!؟
دوگانگیهای یک تهیه کننده؛ از شیار 143 تا حرکات شرمآور عطاران
تهیه کننده این اثر محمدحسین قاسمی همسر نرگس آبیار و تهیه کننده فیلم شیار ۱۴۳ است. قاسمی همان راهی میرود که منوچهر محمدی رفت با فیلم و حمایت ارگانی به عنوان تهیهکننده تثبیت شد و به تدریج فیلمهایی میساخت که دائما به روحانیت و حاکمیت جمهوری اسلامی متلک میانداخت. بیست و اندی سال طول کشید که تا منوچهر محمدی چهره واقعی خود را با فیلم اروتیک اکسیدان نشان دهد اما قاسمی صبر نکرد که این مسیر بیست ساله را طی کند. فیلم درباره دوگانگی و نفوذی بودن کاراکتری به خاوندی است اما خود کننده از شیار ۱۴۳ تا مصادره چهره دوگانه خود را در ساخت فیلم به نمایش میگذارد.
این دوگانگی در اهالی سینما یک امر مرسوم است که از ابتدا با شعار ارزشی و ساختن فیلم ارزشی وارد سینما میشوند و پس از مدتی فیلمی میسازنند که به ادعای بسیاری از رسانههای سینمایی، بر موضوع تطهیر ساواک تاکید دارد. این سئوال را باید از تهیه کننده شیار ۱۴۳ بپرسیم که ما دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را. صحنه گریه های الفت در فراغ فرزند شهیدش را در شیار ۱۴۳ را باور کنیم، حرکات شرمآور رضا عطاران در حمام را!؟
/2759/
تازه های اخبار
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}