شعار دانشجویان به سومین بار تکرار نمی‌رسد که رهبر انقلاب وارد می‌شوند، ناگهان انتهای حسینیه خالی می‌شود و دانشجوها برای دیدار جلو می‌روند، مجری اجازه می‌خواهد که دانشجوها بیایند و حرف‌هایشان را بزنند و رهبری می‌گویند: اصلا برای شنیدن همین حرف‌ها آمده‌ایم.

به گزارش راسخون به نقل از فارس، دوازدهمین روز از رمضان و انتهای خیابان فلسطین جنوبی و حال و هوایی که هر تازه واردی را مجذوب خود می‌کند، ساعت کمی از 15 گذشته است و تیزی آفتاب تند بهاری گونه‌های روزه‌دار تعدادی از دانشجویان را سرخ کرده است، در صف ایستاده‌اند و منتظر هماهنگی‌های لازم برای ورود به حسینیه امام خمینی (ره).

می‌پرسم: حالا چرا اینقدر زود آمده‌ای؟

می‌گوید: دو شب است نخوابیده‌ام، برای اینجا آمدن ذوق داشتم و نمی‌توانستم بیشتر تحمل کنم.

صف که جلوتر می‌رود، دیگر خبری از چهره‌های پر انرژی شاد نمی‌بینی، اینجا، نزدیک ماموارن کنترل کارت‌های ورود چشم‌های مضطربی را می‌بینی که انتظار و التهاب را توأمان دارند.

می‌پرسم: چرا اینجا ایستاده‌ای؟

می‌گوید: کارتم به اسم خودم نیست و نمی‌توانم وارد شوم.

ملتمسانه نگاهم می‌کند،‌ گویی من می‌توانم کارتش را تغییر دهم و مجوز ورودش را بگیرم.

می‌گوید: از دانشگاه آزاد تهران جنوب آمده است و دوستانش برایش کارت ردیف کرده‌اند.

لب‌های خشکیده‌اش دلواپسی چشمهایش را چند برابر می‌نمایاند.

ورودی‌ها را طی می‌کنیم، یکی پس از دیگری البته با چاشنی لبخندهای پر محبت متصدیانش، وارد حسینیه می‌شویم، همان فضای آشنای ساده‌ای که بارها و بارها از تلوزیون دیده بودیم، با همان زیلوهای ساده سفید سورمه‌ای.

برگه کوچکی دستم می‌دهند، سرودی که گویا خودش آهنگ خواندنش را فریاد می‌زند.

ناخودآگاه زمزمه می‌کنم

« ما جوانان عاشق و پا در رکابیم                     

 ای پدر ما بچه‌های انقلابیم

از دبستان جمله فرزند امامیم                         

ما همان تصویر لبخند امامیم

در دژ علم و عمل سنگر گرفتیم                 

 انقلاب تازه‌ای از سرگرفتیم»

هر کسی به گونه‌ای وارد حسینیه می‌شود، اما یک چیز در همه آنها مشترک است و آن چشم‌های پرشتابی که گوشه گوشه حسینیه را برانداز می‌کند تا بهترین و نزدیک‌ترین جا به جایگاه رهبری را بیابد. 

مهیا علی احمدی با نوزاد یک ماهه‌اش از آبادان آمده است؛ می‌گوید: با هواپیما آمده‌ام و حسم قابل توصیف نیست.

علی، فرهاد و حسین دانشجویان دانشگاه تهران هستند که سال‌های قبل هم به ضیافت افطاری دانشجویان با رهبر انقلاب آمده‌اند،‌تاکید می‌کنند که دیدار امروز و افراد حاضر متفاوت‌تر از دیدارهای قبلی هستند.

علی می‌گوید: انگار در این دیدار تمام طیف‌ها و سلیقه‌ها هستند و فقط از یک گروه خاص دعوت نشده است. تیپ‌های امروز با دیدارهای قبلی فرق‌ می‌کند.

زهرا دانشجوی دیگری است که می‌گوید: فکر نمی‌کردم اجازه بدهند بدون مقنعه وارد شوم، حس خوبی از حضور در این جمع دارم، قبلا فکر می‌کردم دیدار رهبر انقلاب خیلی دور از دسترس است.

حسین و ابوالفضل و رضا هم خودکاری به امانت گرفته‌اند و در کف دستهایشان عشق به رهبرشان را فریاد می‌زنند، کمی هم سوژه دوربین‌های حسینه شده‌اند.

جمع دانشجوها کمی که جمع‌تر می‌شود،‌ سرود یکی دوبار همخوانی می‌شود، تعداد دانشجوها زیاد است و به نظر می‌رسد جا برای این تعداد کم است، دل‌های منتظر بعد از یکی دوبار همخوانیِ سرود، شعار می‌دهند که «ای پسر فاطمه(س) منتظر تو هستیم» شعار به سومین بار تکرار نمی‌رسد که رهبر انقلاب وارد حسینیه می‌شوند، اشک‌ها و لبخندها و فریاد « صل علی محمد یاور مهدی آمد» فضای حسینیه را غرق می‌کند.

ناگهان انتهای حسینیه خالی می‌شود و دانشجوها برای دیدار جلو می‌روند و زمان نشستن گویی از ذوق دیدار رهبر انقلاب روی پای یکدیگر می‌نشینند.

در ابتدای این مراسم نجم‌الدین معلمی دانشجوی رشته علوم سیاسی دانشگاه ‌آزاد با بیان سلام و ارادتی خدمت رهبری خودش را مجری برنامه معرفی می‌کند و تاکید می‌کند که در این مراسم برای اولین باز زمانی هم برای مجری درنظر گرفته شده است و زمان هر دانشجو برای صحبت کردن فقط 7 دقیقه است و درخواست همکاری می‌کند.

بعد از خواندن قرآن توسط محسن قاسمی دانشجوی رشته مدیریت دانشگاه آزاد، سرود همخوانی می‌شود و اینبار با طنینی رساتر.

«پشت رهبر رهروان راه عشقیم                                ما که دانشجوی دانشگاه عشقیم

دشمن از ایمان ملت می‌هراسد                                عزم ما را، رزم ما را می‌شناسد

تا همیشه مرد میدان جهادیم                                 

بر همه بیگانگان بی اعتمادیم

پشت هر لبخند دشمن یک کمین است                 

تکیه بر بیگانگان خسران مبین است

پیش روی ما بود راه نهایی                                    خودکفایی خودکفایی خودکفایی

با حسینیم هرزمان یا هر کجاییم                            وارثان کل ارض کربلاییم

یاور مظلوم و خصم ظالمانیم                               

در پی فیض شهادت تا جوانیم

خانه را باید که از ناکس بگیریم                           

ما فلسطین را به زودی پس بگیریم

آنچنان که نامی از صهیون نماند                       

بین ما حرفی به غیر از خون نماند

آخرین امید انسان خواهد آمد                             

با سپاهی از شهیدان خواهد آمد

مطوئنم آخر این جاده نور است                           

وعده مستضعفان روز ظهور است

هر دلی را زنده کرده اعتقادش                           

اهل دنیا تشنگان عدل و دادش

او نجات حال و روز این جهان است                   

کشور ما لشکر صاحب زمان است»

سرود که تمام می‌شود، آقا تاکید می‌کنند که سرود زیبایی بود و قند است که در دل دانشجوها با شنیدن این حرف آب می‌شود.

نوشته‌های کف دستی و تکه‌های کاغذی که عشق به رهبر را فریاد می‌زنند بالا می‌رود و بازی بین دوربین‌ها و دانشجوها شروع می‌شود.

مجری اجازه می‌خواهد که دانشجوها بیایند و حرف‌هایشان را بزنند و رهبری می‌گویند: اصلا برای شنیدن همین حرف‌ها آمده‌ایم. 

و باز لبخند است و شور است و عشقی که چندین برابر قبل در حسینیه پر می‌کشد.

فرشاد متبوع، دانشجوی دکترای مهندسی انرژی دانشگاه صنعتی شریف اولین دانشجویی است که صحبت می‌کند و از دغدغه‌هایش می‌گوید و از مشکلاتی که سد راه پیشرفت کشور شده‌اند.

زود تمام می‌کند حرف‌هایش را و با اولین تذکر مجری عقب می‌کشد و جا را برای حسین اخگرپور، دبیر اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان باز می‌کند که تاکید دارد دانشگاه‌ها برای رژیم سکولار دانشجو تربیت می‌کنند و باید روح جدیدی در کالبد شورای انقلاب فرهنگی دمیده شود.

دانشجوها تکبیر می‌فرستند و حر‌ف‌هایش را تایید می‌کنند و رهبری چیزی یادداشت می‌کنند.

وی از عملکرد صدا و سیما انتقاد می‌کند و در بخش دیگری از صبحت‌هایش با بغضی در گلو می‌گوید: عده‌ای در پنهان و عیان بی‌شرفانه فردای بعد از رهبری را برنامه‌ریزی می‌کنند.

و با صدایی رساتر می‌گوید که نمی‌گذاریم انقلاب دست نااهلان بیافتد و اینجاست که باری دیگر صدای تکبیر فضای حسینیه را پر می‌کند.

اخگرپور در انتهای صحبت‌هایش شعر می‌خواند که:

« جاده و اسب مهیا است بیا تا برویم

کربلا منتظر ماست بیا تا برویم

هر چه خواندند ز تحریم بدان بی اثر است

شور و امید چو با ما است بیا تا برویم

کس ندیدست ز دشمن اثر خیر و امید

دل  ما مخزن دریاست بیا تا برویم

هست چهل  سالگی رویش این نهضت خون

رهبر عشق چو اینجاست بیا تا برویم

ملتفت باش که بدعهدی شیطان بزرگ

زاده ی شر اروپا است بیا تا برویم

مطلب موشک و تعطیلی آن هیهات است

اسلحه غیرت دریاست بیا تا برویم

با ظهور گل نرگس که رسد از مکه

منتقم منتظر ماست بیا تا برویم»

بعد از پایان شعرش به سمت رهبری می‌رود و گپ و گفتی کوتاه شکل می‌گیرد، گفت‌وگویی که تمام گوش‌های حاضر در حسینیه برای شنیدنش تیز می‌شوند.

دانشجوی بعدی اسماعیل کوهی مقدم دبیر تشکیلات دفتر تحکیم وحدت است، او نیز از شورای عالی انقلاب فرهنگی انتقاد می‌کند و می‌گوید: شورای عالی انقلاب فرهنگی نیاز به انقلاب در درون خود دارد.

شورای عالی انقلاب فرهنگی شناختی از ظرفیت‌ها نداشته و توانایی طراحی راهبرد ندارد.

از صدا و سیما هم انقاد می‌کند و می‌گوید: اگر صدا و سیما به فهم درستی از روش‌های تبلیغاتی و رسانه‌ای برسد گام بزرگی پیش رفته‌ایم.

 محمدجواد معتمدی نژاد، دبیر جنبش عدالتخواه دانشجویی تندتر حرف می‌زند و به اعتصاب‌های کارگری و صنفی اشاره می‌کند که بی پاسخ مانده‌اند و به آنها توجهی نمی‌شود.

تاکید می‌کند که صداوسیما به روابط‌عمومی دولت و کارخانه سلبریتی‌سازی تبدیل شده است.

از برجام می‌گوید و تاکید می‌کند که اگر صداوسیما اجازه می‌داد مردم با حقایق برجام نظیر مذاکرات عمان و تمامی روندهای نیل به آن (که البته شفافیت مذاکرات عمان نیاز به اراده ورای صداوسیما دارد) آشنا بشوند و بدانند که چاره اقتصاد در برجام نیست، امروز، نه پنج سال از فرصت ملت تلف می‌شد و نه آمریکا این‌گونه برای ما رجزخوانی می‌کرد. دریغ که رویکرد حاکم بر صداوسیما انقلابی نیست حتی اگر شما هم برخی انقلابی‌ها را معرفی کنید.

و باز یاداشت‌های رهبری و طنین صدای تکبیر دانشجوها.

معتمدی هم بعد از صحبت‌هایش کمی با مقام معظم رهبری صحبت می‌کند، باز کنجکاوی و صدای هیس هیسی که حسینیه را در بر می‌گیرد.

سید محمدعلی واردی عضو شورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی دانشگاه‌های تهران سخنران بعدی بود که تاکید کرد: عده‌ای با ناامیدی از کاخ سفید به کاخ الیزه و باکینگهام دخیل بسته‌اند. عده‌ای پس از حاجت نگرفتن از کاخ سفید به پنجره‌های کاخ الیزه و باکینگهام دخیل بسته‌اند.

می‌گوید: معتقدیم امروز همانند تجربه دفاع مقدس، نسخه‌های پوسیده «ژنرالهای» خسته جنگ کلاسیک، پیامدی جز عقب‌نشینی ندارد و «حسن باقری‌ها» می‌خواهیم تا با تغییر در استراتژی جنگ اقتصادی و فرهنگی «بن‌بست شکنی»کنند و این تنها با ورود جوانانی با «تفکر انقلابی» و «روحیه جهادی» ممکن خواهد بود.

سیدمهدی خلیق رضوی، دکترای علوم شناختی دانشجوی دیگری است که از دستاوردهای علمی می‌گوید و عدم توجه مسئولان به مشکلات کشور و تاکید دارد بر بازگشت نخبگان.

وی همچنین انتقاداتی از سازمان نظام وظیفه می‌کند و تاکید دارد که برای حل مشکلات نخبگان و بازگشت آنها به کشور باید تدابیری در این زمینه اندیشیده شود.

او نیز رسم دیدار لحظه‌ای را ادا می‌کند و چشمها و گوش‌هایش را مهمان نزدیک آقا می‌کند.

سحر مهرابی، عضو شورای مرکزی ناظر بر نشریات وزارت علوم سخنران دیگر این مراسم است که تند صحبت کرد، آنقدر تند که در پی اعتراض تعدادی از دانشجویان مجبور می‌شود با صدای بلندتری حرف بزند.

وی گفت: تحدید حقوق و آزادی‌های شهروندی برای تشکیل انجمن‌های سیاسی و سندیکاهای صنفی و سمن‌ها، نقض حق برگزاری اجتماعات، تعرض مکرر به حق آزادی بیان، محدودسازی روزافزون حق دسترسی آزاد به اطلاعات با اعمال فیلترینگ غیرقانونی و برخورد با مطبوعات، همه و همه فضایی را به وجود آورده که اعتراض مدنی و قانونی به عنوان انتخابی ساده و ممکن از دسترس شهروندان خارج شده است.

عضو شورای مرکزی ناظر بر نشریات وزارت علوم در بخش دیگری از صحبت‌هایش که اعتراض جمعی از دانشجویان را در پی داشت، گفت: گزینش‌های سلیقه‌ای برای تحصیل و اشتغال، برخوردهای خلاف موازین شرعی با زنان به بهانه ارشاد آن‌ها، نقض حق دادرسی عادلانه در خلال رسیدگی در دادگاه‌های ویژه و یا نقض مکرر حقوق متهمان مانند حق دفاع یا دسترسی به وکیل خصوصا در پرونده‌های سیاسی و محدودیت خودسرانه آزادی اشخاص مانند هشت سال حصر غیرقانونی، تنها نمونه‌هایی از تعرض به حقوق اولیه انسانی است که صیانت از آن، وظیفه بدیهی هر حاکمیتی و به ویژه حاکمیت دینی است.

صحبت‌هایش که تمام می‌شود به سوی رهبری می‌رود و آقا لحظاتی هرچند بیشتر از سایرین با وی به گفت‌وگو می‌پردازند. اینجا هم گوش‌ها تیز می‌شود هرچند که چیز خاصی شنیده نمی‌شود.

محمدرضا گلرو مفرد، دبیر اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان مستقل سخنران بعدی بود که با انتقاد از حرف‌های گفته شده مهرابی تاکید کرد که عده‌ای دم از قانون می‌زنند اما از قانون اطاعت نمی‌کنند، هر چه می‌خواهند با آزادی تمام مطرح می‌کنند اما از در اینجا که بیرون می‌روند دم از عدم آزادی بیان می‌زنند.

وی در بخشی از صحبت‌هایش تاکید می‌کند که «هزینه کردن از استقلال کشور» در مواجهه با استکبار جهانی ایده همیشگی یک جریان سیاسی است و می‌گوید: مدعیان حقوق شهروندی در مواجهه با قربانیان تبعیض امنیتی‌ترین رویکردها را اتخاذ می‌کنند.

گلرو مفرد تاکید می‌کند که  ارتجاع و رادیکالیسم باعث شده احساس وجود آزادی در جامعه از واقعیت آن کمتر باشد.

و در بخش دیگری از صحبت‌هایش می‌گوید: سوءمدیریت باعث شده ورود زنان به ورزشگاه، فیلترینگ و ممنوع التصویری اشخاص به مسائل اصلی تبدیل شود.

و باز رسم دیدار و مهر و اندرز پدرانه.

حسنا جمشیدی، مسئول گروه جهادی دندان‌پزشکی هم در این ضیافت راه‌کار خروج از بحران را تعمیق دموکراسی اعلام می‌کند و می‌گوید: ایران امروز درگیر بحران‌های متعددی است؛ تشدید نابرابری سیستماتیک میان طبقات جامعه، کاهش میزان اعتماد عمومی، فروپاشی ارزش‌های اخلاقی، شیوع آسیب‌های اجتماعی، بحران‌های محیط زیستی، افزایش حاشیه‌نشینی و طرد اقلیت‌ها و وضعیت وخیم اشتغال، تاثیر مخربی بر همبستگی اجتماعی گذاشته است.

سخنران‌ها تمام شده‌اند، التهاب‌ها آرام شده است و دانشجویان منتظر شنیدن بیانات رهبری هستند که تعداد دیگری از دانشجویان وارد حسینیه می‌شوند، تقریبا همان‌هایی که کارت‌هایشان مشکل داشت، اینها هم حس زیبایی دارند خصوصا اینکه به محض ورود سیمای دلنشین رهبری را می‌بینند.

و آقا سخن می‌گویند، «روحیه جوانی، احساس هویت اثرگذار ، انگیزه های ایمانی و آرمانی جریان‌های دانشجویی و مطالبه‌گری آرمان‌ها» را مایه امید به آینده می‌خوانند و بر ضرورت «انقلابی بودن، انقلابی ماندن و انقلابی عمل کردن» البته با توجه به ظرائف و لوازم آن تأکید و خاطرنشان می‌کنند که باید با توجه به ظرفیتها و امکانات کشور، حرکت پرافتخار به سمت آرمان‌ها را با قدرت و شتاب بیشتر ادامه دهیم.

رهبر انقلاب در ابتدای سخنان خود، دیدار و صحبت‌های دانشجویان را که شامل مسائل متنوعی از موضوعات کشور و در بردارنده پیشنهادها، گله ها و اعتراض ها بود، جلسه ای به معنی واقعی دانشجویی خواندند و گفتند: مهمترین و برجسته ترین نتیجه این جلسه، نمایان شدن روحیه و حرکت پرنشاط، زنده و با انگیزه در میان دانشجویان با گرایش های مختلف است و این فضای واقعی، برخلاف القائات دشمنان و بیگانگان و برخی عناصر داخلی درباره افسردگی و یأس و ناامیدی در دانشگاه‌هاست. وجود چنین روحیه ای موجب می شود دانشجو احساس اثرگذاری کند و بر مبنای همین احساس، سخن بگوید و مطالبه کند.

 ایشان با اشاره به سخنان دانشجویان در این دیدار و اعتراض آنان به بسیاری از مسائل کشور، بیشتر این اعتراض ها را وارد دانستند و در عین حال خاطرنشان کردند: تحقق آرزوهایی که از طرف جوانان پرشور به راحتی بیان می شوند، با در نظر گرفتن واقعیات به این سادگی ها امکان پذیر نیست بلکه نیازمند کار و تلاش و برخی مقدمات است.

مقام معظم رهبری می‌گویند حرف‌هایی درباره انقلاب دارند و در بخش دوم اگر برسند درباره دانشجو می‌خواهند صحبت کنند، دانشجوها می‌گویند،‌ می‌مانیم و برایمان حرف بزنید.

آقا می‌خندند و می‌گویند از کیسه خلیفه می‌بخشید؟

بخش اول صحبت‌های رهبری که تمام می‌شود می‌پرسند اذان گفتند؟

دو سه نفر از دانشجویان می‌گویند بله و این بله به والسلام علیکم رهبری ختم می‌شود.

بلند می‌شویم به اقامه نماز در حالی که هنوز تشنه شنیدن صحبت‌های رهبرمان هستیم.

افطار همان افطار هر ساله است، نان و پنیر و خرما و سبزی به اضافه زرشک پلو با مرغ.

سحر ملک شاهی از دانشگاه زاهدان آمده است و می‌گوید فکر نم‌ی‌کردم دیدار رهبری با دانشجویان تا این حد صمیمی باشد. اینجا امروز از هر طیف و عقیه‌ای حضور داشتند.

مانتو اش را مرتب می‌کند و ادامه می‌دهد: علاقه‌ام به مقام معظم رهبری چندین برابر شده است، حس می‌کنم دوستم دارند و آینده‌ام برایشان اهمیت دارند، واقعا رفتارشان با دانشجوها پدرانه است، اینها را شنیده بودم اما حس امروز را تا به حال هرگز تجربه نکرده بودم.

ریحانه احمدآبادی از دانشگاه صدا و سیما آمده است،‌ او هم از فضای متفاوت این دیدار با دیدارهای قبلی می‌گوید و تاکید می‌کند که چقدر خوب است که از تمام طیف‌ها در این دیدار حضور دارند.

می‌گوید: بچه‌هایی که دورند باید نزدیک‌تر بشوند تا خیلی چیزها را درک کنند. باید بیایند و خودشان سوالاتشان را بپرسند و جواب آنها را دریافت کنند.

باید برویم هر چند که گوشه دلهایمان هنوز به حسینیه و صفا و محبتش سنجاق شده است.
/2759/