حادثه «لفور» ادامه یک دیالوگ است که میگوید: «کشتم، پولش را میدهم.»
این برهنگیها، خردهفرهنگهایی است که با نفوذ و ثروت مهمان و قاعده «پول دارم پس هر کاری میکنم» بلعیده میشود. این رفتار، ادامه همان دیالوگ است که میگوید: «کشتم، پولش را میدهم.»
درست روز عید سعید فطر که بندگان خدا پس از یک ماه روزهداری، فرا رسیدنش را جشن میگیرند و مازندرانیها طبق سنت به گردش و تفریح در این روز مبارک میپردازند، تصاویر زننده چند زن و مرد نیمهعریان در حال قایقسواری روی آبهای پشت سد لفور (منطقهای حد فاصل شیرگاه و بابلکنار استان مازندران) در فضای مجازی تکثیر میشود.
پیش از اینکه پای پلیس امنیت استان مازندران و دادستان به این ماجرا باز شود، امام جمعه بابلکنار، نسبت به این اتفاق موضع میگیرد و رسانههای رسمی و سراسری هم این رویداد را بازتاب میدهند.
برای کشف ریشههای این موضوع، خوب است به تفاوتهای فرهنگی مهمان و میزبان در ایام تعطیل بپردازیم و ببینیم این عریانی و برهنگی، چگونه بر فرهنگ بومی مردمان خوب و دیندار شمال و هر جای دیگری از این آب و خاک اثر میگذارد.
طبق آمارهای رسمی، 900 هزار خودرو در مسیر شمال کشور، طی روزهای تعطیل نیمه خرداد شمارش شدهاند که به دلیل نزدیک بودن مازندران، قطعاً سهم این استان نسبت به دو استان دیگر (گیلان و گلستان) بیشتر است.
از طرف دیگر، اشتیاق روزافزون برای خرید باغ و ویلا در مناطق نزدیکتر به تهران، موجب شده تا قیمت زمین در شهرها و روستاهای سوادکوه (پل سفید، زیرآب و شیرگاه) به شدت بالا رود. ساخت و سازهای لاکچری و رفت و آمد شهرنشینانهای پرافاده در مناطق بکر روستایی ـ که روزی، سکوت و آرامش و صفا و سادگی مردمش، مزیت و فضیلت آن به شمار میرفت ـ نه تنها زندگی روستانشینان را از حیث وسایل و امکانات زیستی تحت تأثیر قرار داده، بلکه موجب تحقیر آنها نیز شده است. بارها خود شاهد بودهام که مهمانان و مسافران که همیشه با مهماننوازی گرم مازندرانیها به این استان سفر کردهاند، آنتن ندادن تلفن همراه، خاکی بودن جادهها، نبودن رستورانهای ارائهدهنده فستفود و ... را بهانهای برای تحقیر و عقب مانده دانستن میزبان کردهاند.
این تحقیر و سرزنشها اما در سالهای اخیر، موجب شده تا موجی منفی علیه همه پایتختنشینها به راه بیفتد و آنها را عامل تغییر خردهفرهنگها و تزلزل سلامت اجتماعی نسل جوان مناطق میزبان بدانند. چنانکه همین اتفاق در جزیره هرمز هم به وضوح قابل مشاهده است و گردشگر داخلی که بدون هیچ نظارت و مراقبتیاز خاک زیبای این جزیره برای مفاسد اخلاقی استفاده میکند، امنیت اجتماعی مردم بومی جزیره را به مخاطره انداخته است.
مردم لفور اما طی سالهای اخیر، حاضر نشدهاند که حتی به قیمتهای بالا، زمینهای خود را به دیگران بفروشند و بافت بومی و خانههای نسبتاً ساده و روستایی این منطقه، کمتر دستخوش تغییر شده است. اما این تغییر و تحول و ساخت و سازهای گرانقیمت در شیرگاه و بابلکنار و آلاشت (سه جنب لفور)، ابتدا چون نگینی هضمکننده، پیرامون این منطقه را در برگرفته و سپس، سبک زندگی جوانان یک محدوده بزرگ زیستی و اجتماعی را تحت تأثیر قرار داده است.
لفور، اگرچه در برابر این حرکت زشت و ناهنجار بیطاقت شد و موجی از خشم مردم را برانگیخت که صدایشان از حلقوم و حنجره امام جمعه بابلکنار به گوش رسید، اما مهمتر از این برهنگیها، خردهفرهنگهایی است که با نفوذ و ثروت مهمان و قاعده «پول دارم پس هر کاری میکنم» بلعیده میشود. این رفتار، ادامه همان دیالوگ است که میگوید: «کشتم، پولش را میدهم.»
اخبار مرتبط
تازه های اخبار
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}