به گزارش راسخون؛ وقتی فرزندان به اواخر نوجوانی و روزهای جوانی می‌رسند یکی از گله‌های اصلی بعضی از والدین توقعات نابه‌جای آن‌ها در زمینه مالی است. «دخترم گفته فقط موبایلی می‌خواهد که از یک برند خاص و گران‌قیمت است»، «پسرم هر روز از ما انتقاد می‌کند و می‌گوید چرا مثل دوستانش نمی‌توانیم برای او یک ماشین بخریم» و اعتراضاتی از این دست که گریبان خانواده‌ها را می‌گیرد. 

وقتی والدین تمکن مالی برای برآورده کردن این دست از نیازهای فرزندشان را ندارند کار سخت‌تر می‌شود. ولی حتی در صورت تمکن مالی هم اصرار فرزند بر برآورده‌کردن نیازهای مالی بدون قید وشرط، نشان می‌دهد که در جایی از کودکی برای تربیت مالی او کم‌کاری شده است.

بخش زیادی از والدین امروزی عقیده دارند که باید همه جور امکانات برای نوزاد و خردسالشان فراهم کنند. بدون اینکه مفاهیم مالی دیگر از جمله مفهوم کاربردی «پس‌انداز» را به او یاد بدهند. این کودکان همان جوانانی هستند که در سال‌های بزرگسالی هیچ درکی از وضعیت مالی خانواده یا خواسته‌های غیرمعقول مالی خود ندارند و از این طریق به خانواده فشار می‌آورند.

دراین گزارش دکتر فرحناز کیان ارثی؛ روان‌شناس و مشاور کودک و نوجوان، از روش‌های تربیت مالی صحبت کرده است. روش‌هایی که آموزش آن بهتر است از دو سال و نیمه‌گی شروع بشود. اما اگر والدینی این روش تربیتی را اعمال نکردند، در نوجوانی هم راه برای جبران آن هست.
 

به دست آوردن، خرج کردن، پس‌انداز و بخشش

برای اینکه پایه‌های میل به «پس‌انداز» را از کودکی در بچه‌ها ایجاد کنیم باید اول از همه تعامل با پول و ارزش آن را به آن‌ها یاد بدهیم. یاد گرفتن این تعامل مستلزم آشنا شدن با چهار مفهوم است. « ذخیره کردن یا پس‌انداز»، «به دست آوردن»، «خرج کردن» و«بخشیدن». شروع آموزش سن این مفاهیم هم از دو نیم سالگی تا پنج سالگی است.

تقریبا از دو سال و نیمه‌گی می‌شود با تکنیک مدیریت رفتار، شامل «جایزه» و «امتیاز» آموزش مفاهیم مذکور را شروع کرد. برای این‌کار چیزی شبیه به «جدول رفتار» طراحی می‌کنیم. یعنی در ازای رفتاری که از او انتظار داریم، امتیازهایی به بچه تعلق می‌گیرد و کودک ما با این امتیازها می‌تواند چیزهایی که دوست دارد را تحت عنوان جایزه دریافت کند. در واقع با این سازو کار وقتی به کودک امتیاز می‌دهیم در حال آموزش مفهوم «به دست آوردن» به او هستیم و کودک وقتی این امتیازها را خرج می‌کند در حال اجرای مفهوم «خرج کردن» است.

حدود سن دو سال و نیمه‌گی که بچه‌ها شمردن اعداد تا سه و چهار را یاد می‌گیرند، وقت شروع این آموزش است. یعنی در بازی کردن‌ها مفاهیم به دست‌آوردن و خرج کردن چیزی که به دست آورده، برای چیزی که دوست دارد را با او تمرین می‌کنیم.«میخواهی به پارک برویم؟ باید لیوان شیرت را بخوری؟ لیوان شیر را خوردی؟ پس جایزه‌ات این است که به پارک برویم. چرا به پارک نمی‌رویم؟ چون لیوان شیرت را نخوردی»
 

دو سوم خرج، یک سوم پس‌انداز

در واقع در سن دوسال تا دوسال و نیمه‌گی این یک پیش مهارت است. مهارتی که در سن چهار سالگی؛ وقتی کودک مفهوم و ارزش پول را متوجه شد، تکمیل می‌شود. در واقع چهارسالگی سنی است که می‌شود ارزش پول‌های رایج مملکتی را به کودک یاد داد. نکته مهم این آموزش این است که با اینکه این روزها خیلی از والدین از کارت اعتباری استفاده می‌کنند اما مهم است که آموزش را حتما با اسکناس و سکه که پول ملموس هستند شروع کنند و بعد به کودک بگویند که اسکناس و سکه‌ها از طریق کارت اعتباری هم قابل خرج کردن هستند.
 

 پس‌انداز برای کودک یک هدف بلند مدت است

 مهم است که کودک ما در جدولش هرچقدر برچسب کار خوب دریافت کند فقط می‌تواند دو سوم آن را به پول یا کار ملموس تبدیل کند و مابقی را باید پس‌انداز کند. در این سن می‌شود آموزش پس‌انداز را هم به صورت رسمی شروع کرد. حالا باید «جدول رفتار» را با برچسب ارائه کرد. برچسب‌ها کارهای خوب کودک هستند که در ازای آن‌ها می‌تواند خدمات یا پول دریافت کند. یعنی در ازای هر کار خوب مورد تایید والدین، یک برچسب روی جدول رفتار کودک می‌چسبد.

بچه‌ها همچنین باید با مفاهیم «اهداف کوتاه مدت» و «اهداف بلند مدت» آشنا بشوند. تصور کنیم که کودک ما در طول روز بیست امتیاز در جدولش ثبت می‌کند.  والدین باید این بیست امتیاز را بشکنند. یعنی بگویند تو می‌توانی دوسوم آن را در طول روز خرج کنی. مثلا ۵ امتیازت را خرج کن و کارتونی را که دوست داری تماشا کن. ۵ امتیاز دیگر خرج کن تا بتوانی در حیاط دوچرخه سواری کنی. دو امتیاز دیگر هم برای امروز داری که مثلا می‌توانی این پول را بگیری و از بین این چندمدل خوراکی که مضر نیستند برای خودت خرید کنی. نکته مهم این است که همه کارهایی که کودک به آن علاقه دارد، انجام آن نباید با خرج کردن از امتیازها میسر بشود. خرج کردن امتیازها باید برای کارهایی باشد که برای کودک کار فوق برنامه به حساب می‌آید یا انجام آن به خاطر اینکه فایده‌اش را درک نمی‌کند دشوار است.

مثلا کودک ما امروز برنامه کودک تماشا کرده، اما دوست دارد یک ساعت دیگر کارتون ببیند. یا با اینکه مسواک زدن برایش خوشایند نیست چندین شب است که مرتب مسواک می‌زند. این‌ها جایزه‌هایی هستند که کودک در همان روز و با خرج کردن امتیازاتش به دست می‌آورد.

اما یک سوم امتیازها باید برای آخرهفته نگه داشته شوند. یعنی اگر کودک ما دوست دارد برای آخرهفته به شهربازی برود باید در طول هفته اولا امتیاز به دست آورده باشد و دوما بخشی از این امتیاز را پس‌انداز کرده باشد. این هم آموزش «هدف بلندمدت » است.

اما چرا می‌گوییم دو سوم امتیازهایت را خرج کن و یک سومش را پس‌انداز؟ این قاعده باعث می‌شود نیاز کودک به خرج کردن برطرف بشود و از آن طرف پس‌انداز هم داشته باشد و مفهوم پس‌انداز برای رسیدن به خواسته بزرگتر را هم درک کند. این طوری در آینده کودکانی خواهیم داشت که نه تمام پول خود را یکدفعه خرج می‌کنند و نه بخش زیادی از آن را پس‌انداز؛ طوری که اولویت‌های زندگی‌شان در کودتاه مدت پوشش داده نشود.
یکی دیگر از روش‌های موثر در آموزش «پس‌انداز» به کودک، بازی کردن با اوست. والدین در موقعیت فروشنده قرار بگیرند و بچه با پول‌های واقعی یا کاغذی که ارزش آن را می‌داند به مغازه بیاید و خرید کند. بعد از چندبار بازی کردن هم موقعیت والدین و کودک عوض بشود.

همه این بازی‌ها و همچنین «جدول رفتار» مختص سنین قبل از دبستان است و اگرکودکی تحت این آموزش‌ها قرار گرفت، تعامل با پول و ارزش را یاد می‌گیرد. اما به محض اینکه بچه‌ها وارد دوره پیش دبستانی؛ مخصوصا پیش‌دبستانی دو و اول دبستان می‌شوند، می‌توانند پول واقعی داشته باشند و به صورت واقعی هم آن را خرج کنند.
 

الگوی ۴۸ساعت

ما چندین الگوی خرید داریم. یکی از این الگوهای خرید در تکنیک مدیریت رفتاری به «الگوی ۴۸ساعت» معروف است. یعنی چیزی را که بچه در آن لحظه می‌خواهد و نیاز او هم نیست، برآورده کردن آن باید ۴۸ساعت به تعویق بیفتد و این جدای از سازو کار جدول رفتار و جایزه است.

 این ۴۸ساعت به این خاطر است که بچه‌ها تا اندازه‌ای ناکامی را تجربه کنند. این ناکامی کمک می‌کند تا بچه‌ها بفهمند گاهی باید از اهداف کوتاه مدت خود بگذرند تا به اهداف بلندمدت برسند. چیزی که ما در بحث «پس انداز» هم روی آن تمرین می‌کنیم. طی این ۴۸ساعت، تب هیجانی کودک برای داشتن مثلا یک اسباب‌بازی تا حد زیادی فروکش می‌کند و حتی فرصت صحبت کردن بین والد و کودک ایجاد می‌شود که «آیا این چیزی که می‌خواهی واقعا نیاز تو هست یا نه؟» این آموزش، رفتار خرج کردن ناگهانی پول در آینده برای کودک را هم کاهش می‌دهد.
 

بچه‌ها را در مسائل مالی دخیل کنید

آموزش مهم دیگر این است که والدین، بچه‌ها را در مسائل مالی خانه دخیل کنند. ما در خانه مسائل مالی خرد داریم مثل وقتی که از سوپرمارکت یا فروشگاه زنجیره‌ای خرید می‌کنیم. یک سری مسائل مالی کلان هم داریم. مثل خرید یک وسیله برای خانه یا خرید خودرو برای اعضای خانواده.

بچه‌های پیش از سن دبستان را می‌شود در مسائل مالی خرد و بچه‌های سن دبستان را در مسائل مالی کلان دخالت داد. هنگام خرید روزانه یا خرد کودک ما باید بداند که چقدر پول داریم و چه چیزهایی می‌خواهیم بخریم. «امروز می‌خواهیم رب‌گوجه بخریم. این‌جا ده مدل رب‌گوجه هست. اما ما رب‌گوجه‌ای نیاز داریم که انقدر حجم داشته باشد یا قیمتش انقدر باشد. یا این مدل را قبلا امتحان کرده‌ایم و کیفیت خوبی دارد پس از همین برمی‌داریم» در واقع از این طریق الگوی خریدمان را به کودک منتقل می‌کنیم و به او آموزش می‌دهیم که باید متناسب با پول و نیازمان خرید کنیم و البته در کنار آن کیفیت را هم در نظر بگیریم.

از آن‌ طرف مواقعی در خانواده هست که مثلا می‌خواهیم خانه یا ماشینمان را عوض کنیم. خیلی‌وقت‌ها به خصوص برای پسربچه‌ها پیش می‌آید که یک ماشین را می‌بینند، مشخصاتش را درمی‌آورند و بعد به پدرشان می‌گویند که این ماشین خوب است. واکنش بد والدین در این مواقع این است که بگویند:« تو دخالت نکن، تو فکر و ذکرت باید درست باشد و...»

اما واقعیت این است که نوجوان ما دارد در یک مسئله مالی واقعی و مهم مشارکت می‌کند و مهم است که این مشارکت جدی گرفته بشود. چون به کار آینده او می‌آید. شاید پیشنهاد نوجوان خیلی دور از واقعیت باشد اما می‌شود برای او توضیح داد که مثلا برای تهیه این ماشین، چه ملاحظاتی از نظر مالی داریم یا چه ویژگی‌های از آن برای ما مهم است. هرچند تصمیم‌گیری نهایی با والدین است اما باید از مشارکت نوجوان در مسائل مالی استقبال کنیم. بچه‌ها را به سمتی نبریم که اصلا ندانند پول از کجا می‌آید و در چه زمینه‌هایی خرج می‌شود.
 

 «بخشش» جزئی از فرآیند تربیت مالی است

معمولا در آموزش مسائل مالی به کودک مفهوم«بخشیدن» نادیده گرفته می‌شود. اینکه من نه تنها باید به دست بیاورم، خرج کنم و پس‌انداز کنم بلکه باید بتوانم یک اندازه از پولم را هم ببخشم. بخشیدن یک وجهه دیگر از تعادل در مسائل مالی است. خود این بخشیدن هم باید حد و اندازه داشته باشد. یعنی اگر ما کار خیری انجام می‌دهیم باید هم ضرورت انجام کمک به هم‌نوع و هم اینکه چه میزان از دارایی خود را به دیگران ببخشیم هم به کودک یاد داده بشود.

والدین الگوی تمام عیار کودکان هستند. هرکاری که والدین در تعامل با پول و سرمایه خودشان انجام بدهند، کاری است که کودک در آینده با پول و سرمایه‌اش انجام خواهد داد. در فرهنگ ما به خصوص در دهه‌های قبل مادرانی بوده‌اند که تقریبا هیچ نقشی در اقتصاد خانواده نداشته‌اند. پدری هم بوده که فرزندان اصلا تعاملات مالی او را نمی‌دیده‌اند. خودش خرج می‌کرده، قرض می‌گرفته و یا پس‌انداز می‌کرده است.

 در فرهنگ کشور ما چون پول ذیل بحث مادیات قرار می‌گیرد، افراد نگرش مثبتی به صحبت کردن درباره آن ندارند. درحالی که این موضوع برای تربیت مالی کودک لازم است. مثلا اگر نوجوان ما بداند که ما در کل ماهیانه ۴میلیون تومان درآمد داریم، می‌داند که هیچوقت امکانش نیست که برای او یک کفش 2میلیون تومانی فراهم بشود. این مستلزم این است که کودک ما به صورت کلی بداند از مقدار پولی که داریم چه مقدار آن صرف خرد و خوراک ، آموزش، درمان و... می‌شود.
 

 حقوق، نیاز و تکالیف

ممکن است والدینی بگویند که من از تمرین مهارت‌های مالی و «جدول رفتار» چیزی نمی‌دانستم و حالا یک نوجوان دارم با او به مشکل تربیت مالی خورده ام. این والد در این مرحله  باید سه مفهوم را برای نوجوانش جا بیاندازد.

نوجوان باید با «حقوق» خودش آشنا باشد و بداند که لباس، خوراک، خدمات بهداشتی و پزشکی، آموزش و سرپناه حقوق او هستند. کلاس موسیقی،کلاس زبان و وسائل ملیونی جزء حقوق او به حساب نمی‌آیند.

مفهوم بعدی «هدیه» است. هدیه‌ها باید متناسب با بودجه خانواده باشند؛ درست مثل حقوق. هدیه‌هایی که برای عید، روز تولد، روز دختر و... می‌گیریم در این دسته قرار دارند و این دو دسته ربطی به رفتارها و عملکرد بچه‌ها ندارد. مثلا نمی‌گوییم «اگر درست را خواندی به تو غذا می‌دهیم» یا نباید بگوییم «اگر معدلت خوب شد برایت لباس عید می‌خریم».

مفهوم سوم «جوایز» هستند. این‌ها آن دسته‌ای هستند که کودک باید برایداشتن آن‌ها تلاش کند. مثلا بگوییم اگر می‌خواهی این ماه حجم بیشتری از اینترنت داشته باشی باید انتظارات من را در فلان زمینه برآورده کنی یا اگر این مقدار پول را برای بیرون رفتن با دوستانت لازم داری، من والد یک سری تکالیف برای تو قائل هستم که باید اول آن‌ها را انجام بدهی. در واقع بچه ها باید برای به دست آوردن جوایز «تلاش» کنند و عمده کار پس‌انداز، به دست آوردن و خرج کردن در بر روی جوایز اتفاق می‌افتد.

حالا اگر والدینی همه این کارها اعم از خوشگذرانی با دوستان، رفتن به سینما، خرج کردن پول علاوه بر نیاز و... را جزو حقوق کودک به حساب آوردند و همه را بدون قید وشرط در اختیارش گذاشتند، قطعا در آینده نمی‌توانند معترض این بشوند که نوجوان و جوان ما هیچ درکی از پول و حساب و کتاب خانه ندارد و مدام توقعات بی‌جا دارند.

از آن طرف هر وقت والدین متوجه این موضوع شدند، نمی‌شود یک شبه به نوجوان گفت از این به بعد می‌خواهیم با حساب و کتاب با تو برخورد کنیم. این برخورد ناگهانی احتمال زیاد جواب نخواهد داد. بهتر است اول از همه این یه مفهوم به مرور زمان با کودک کار بشود و بعد که تنظیم شد می‌توانیم طبق قاعده با او تنظیم مسائل مالی و حاسب و کتاب قاعده‌مند در این موضوع را انجام بدهیم.


منبع: خبرگزاری فارس