به گزارش راسخون؛ انتشار گسترده خبر تکذیب نشده مهاجرت مزدک میرزایی از ایران و حضور او در شبکه سعودی «ایران اینترنشنال» حواشی زیادی را در فضای مجازی پدید آورد، چرا که این مجری کم‌کار ورزشی بدون هیچ ممانعتی مشغول برنامه‌‌سازی در شبکه‌‌های مختلف سیما بود و ناگهان خبر مهاجرت او به یک شبکه ضدایرانی بسیاری را شوکه کرد. شایعه حضور او در شبکه اینترنشنال عمدتا با واکنش‌های منفی مواجه شد، زیرا پیش از این ارتباط مستقیم اداره این شبکه ضدانقلاب با حاکمان عربستان سعودی به اثبات رسیده بود و برای مردم قابل قبول نبود که یک گزارشگر ورزشی به هر دلیلی به عضویت یک شبکه سعودی و ضدانقلاب درآید. هر چند این خبر همچنان در هاله تایید و تکذیب‌ها به سر می‌برد اما با نگاهی به تجربه‌‌های پیشین مهاجرت اهالی رسانه و هنر می‌توان براحتی مشاهده کرد هیچ کدام از مهاجرت‌‌های رسانه‌ای و هنری موفقیت‌آمیز نبوده و این بی‌راهه تنها باعث شده مسیر حرفه‌ای فعالیت آن فرد از جریان اصلی خود دور شود. از اهالی سینما و تلویزیون تا ورزش هرکدام مسیری برای مهاجرت از ایران و حضور در شبکه‌‌های بیگانه برعهده گرفته‌اند شکست محتوم، سرنوشت مشترک تمام آنها بوده است.


شایعه‌ای نزدیک به واقعیت

خبر شایعه حضور یک گزارشگر ورزشی در شبکه سعودی و ضدانقلاب ایران اینترنشنال ابتدا به عادل فردوسی‌پور نسبت داده شد. خبری که البته فردوسی‌پور آن را تکذیب کرد و بسیاری از کارشناسان آن را حمل بر تلاش گروه رسانه‌ای و اطرافیان این گزارشگر ورزشی مبنی بر حضور او در صدر اخبار رسانه‌ای و فراموش نشدنش دانستند اما با گذشت چند روز این شایعه به مزدک میرزایی رسید؛ خبری که همچنان به صورت رسمی نه تایید و نه تکذیب شده است. این گزارشگر ورزشی هیچ‌گاه به‌عنوان برنامه‌ساز پرکار و برجسته تلویزیون شناخته نمی‌شد و حضور وی در برنامه‌‌های صداوسیما همچنان بدون هیچ ممانعتی ادامه داشت. حالا شایعه مهاجرت میرزایی بعد از سکوت مجاری رسمی و همچنین خود او جدی‌‌‌‌‌‌تر شده است. برخی همکاران رسانه‌ای وی نیز پیش از این از حضورش در کلاس‌‌های زبان انگلیسی خبر داده بودند که به نظر می‌رسد تصمیم میرزایی برای حضور در لندن و شبکه ایران اینترنشنال از مدت‌ها پیش قطعی شده بوده.


عبرت‌‌های یک مهاجرت!

پیش از آنکه مزدک میرزایی (احتمالا) تصمیم به حضور در شبکه ایران اینترنشنال گرفته باشد، هنرمندان، مجریان رسانه و شخصیت‌‌های مختلفی در این حوزه بودند که تصمیم به مهاجرت گرفتند اما وضعیت کنونی آنها قابل مقایسه با ایام حضورشان در ایران نیست. وجه مشترک تمام این افراد کاهش محبوبیت و شهرت‌شان در جامعه ایرانی است. لیست بلندبالایی از هنرمندان و اهالی رسانه می‌توان فهرست کرد که اگرچه در ایران از محبوبیت نسبی برخوردار بودند اما با حضور در شبکه‌‌های بیگانه نه‌تنها آن محبوبیت نسبی را از دست دادند، بلکه مجبور شدند دست به کارهایی بزنند که پیش از این از انجام آن ابا داشتند. «سیدمحمد حسینی»، «فرشید منافی»، «مینا لاکانی»، «امیر نادری»، «محسن مخملباف»، «سوسن تسلیمی»، «چکامه چمن‌ماه» ،«مانی کسرائیان»، «سعید ابراهیمی‌فر»، «افشین علیزاده»، «گلشیفته فراهانی» و... تنها بخشی از فهرست بلندبالای اهالی هنر و رسانه هستند که تصمیم به مهاجرت از ایران گرفتند. در ارزیابی میزان محبوبیت و شهرت آنها می‌توان نام‌شان را برابر مخاطبانی از نسل جدید قرار داد تا مشاهده کرد نام چند درصد از این افراد حتی به گوش‌شان نخورده است. فارغ از آنکه حضور در شبکه‌‌های خارجی مانعی بزرگ در جهت رشد هنری و فنی این افراد می‌شود و از تنوع فعالیت‌شان می‌کاهد، موجب می‌شود هیچ‌گاه نتوانند با بدنه مخاطبان خود در جامعه روبه‌رو شوند و برنامه‌‌های تولیدی خود را در معرض مخاطبان 80 میلیونی رسانه ملی قرار دهند. این در حالی است که عمده انتظارات آنها برای خروج از ایران و حضور در شبکه‌‌های ماهواره‌‌‌ای، درآمد بالا و برنامه‌‌سازی در فضایی بدون موانع است. تجربه عمده مهاجران رسانه‌ای نشان می‌دهد انتظار آنها با آن چیزی که در واقعیت موجود است، از تفاوت بالایی برخوردار بوده و عمدتا زمانی متوجه این تفاوت می‌شوند که دیگر راه‌‌ بازگشت خود به ایران را مسدود کرده‌اند. محمدحسینی که پیش از این به‌عنوان مجری برنامه‌‌های سرگرمی تلویزیون شناخته می‌شد و برای مخاطبان عام تلویزیون نیز جذاب به نظر می‌رسید، با خروج از ایران و حضور در یک شبکه ماهواره‌ای خارجی مشی جدیدی را در پیش گرفت. تفاوت انتظار وی از کار رسانه‌ای به نسبت شبکه‌های ماهواره‌ای او را به کارهای تعجب‌آوری واداشت؛ به گونه‌ای که شباهت وی به دلقک سیاسی بیش از یک مجری برنامه‌‌های تفننی شد. وی با راه‌اندازی فعالیت‌‌های آشوبگرایانه تحت عنوان «ری‌استارت» مخاطبان خود را به آتش زدن اماکن عمومی، مساجد و... وادار می‌کرد. مرتضی حسینی، برادر وی و مجری تلویزیون نیز درباره برادرش اینگونه یاد کرده است: «فکر نکنید برادرم شرایط خوبی دارد. پولش را خورده‌اند، بی‌کس و تنها شده است و صدها مساله دیگر». بازیگرانی که اقدام به مهاجرت کردند نیز با چالش‌‌های متعددی مواجه شده‌‌‌اند. اکثریت هنرمندانی که به «جم ‌تی‌وی» رفتند، پس از مواجهه با واقعیت جم تصمیم به بازگشتند گرفتند و برخی دیگر نیز تمام راه‌‌های بازگشت خود را با رقم زدن چالش‌‌های سیاسی و عقیدتی مسدود کردند. شاید عمده نگاه‌ها به گلشیفته فراهانی به‌عنوان بازیگر مطرح سینمای دهه 80 باشد. بازیگری که عریان شدن در یک کلیپ را به عنوان گام نخست فعالیت هنری خود در خارج از ایران رقم زد. پس از آن حضور وی در فیلم‌‌های درجه 2 و 3 سینمای جهان مورد تمجید جامعه روشنفکری قرار گرفت؛ درحالی که وی هم‌اکنون بیشتر به عنوان یک بازیگر درجه 2 و 3 سینمای جهان شناخته می‌شود تا بازیگری در سطح اول سینمای ایرانی و فارسی‌زبان. تا جایی که عمده مخاطبان سینما جز چند خبر و سکانس ارتباط ویژه‌ای با بازیگر برجسته سال‌‌های دور سینمای ایران برقرار نمی‌کنند. در میان کارگردان‌‌های ایرانی، این چالش برجسته‌‌‌‌‌‌تر است، چرا که یک کارگردان باید در خارج از کشور نه‌تنها سرمایه فیلم را تهیه کند، بلکه با طراحی فیلمنامه و قصه جذاب و متناسب با سینمای جهان تهیه‌کنندگان را مجاب به تولید فیلم خود کند. حال آنکه بخش زیادی از این کارگردانان در سینمای ایران از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بودند. کارنامه افرادی چون «امیرنادری»، «بهرام بیضایی»، «بهمن قبادی» و... پس از مهاجرت‌شان از ایران می‌تواند به عنوان شاهد مثال این ادعا قرار بگیرد.


آغازی بر پایان یک راه

عمده شخصیت‌‌های برجسته دنیای هنر و رسانه محبوبیت خود را مدیون تلویزیونند. در سال‌‌های دور تلویزیون به عنوان اصلی‌‌‌‌‌ترین رسانه جامعه ایرانی افراد بسیاری را در جامعه ماندگار کرد. برنامه‌‌های نمایشی و ترکیبی فراوانی بودند که پس از انقلاب رونق گرفته و به‌واسطه آنها شخصیت‌‌های رسانه‌ای متعددی نیز معرفی شدند اما هرچه زمان می‌گذشت، کنترل شخصیت‌‌های برجسته به عنوان سرمایه‌‌های انسانی رسانه ملی و سرمایه فرهنگی جامعه دچار چالش می‌شد. راه مهاجرت هموار شد و روحیه حساس و شکننده هنرمندان نیز مزید برعلت شد تا آنها سریع‌‌‌‌‌‌تر به شبکه‌‌های ماهواره‌ای پاسخ مثبت دهند. حال آنکه تمام سرمایه‌‌های اجتماعی این شخصیت‌‌های معروف به‌واسطه حضور در میان مردم و رسانه ملی تحقق یافته بود. مهاجرت به کشوری که دیگر در آن سلبریتی به حساب نمی‌آمدند، فعالیت در شبکه‌‌‌هایی که باید تمام قواعد سیاسی و اقتصادی آنها را به ناچار بپذیرند و محدود شدن به یک الی دو حیطه کار رسانه‌ای- برخلاف بستر متنوع ایران- موجب می‌شد عمده مهاجرت‌کنندگان با چالش روحی و روانی دست و پنجه نرم کنند؛ چالشی که در نهایت یا آنها را به ایران و مردمش بازمی‌گرداند یا به راهی می‌کشاند که امروز در انتهای آن از سیدمحمدحسینی تا امیر نادری و گلشیفته فراهانی قرار دارند. شنیده‌ها حکایت از آن دارد که همچنان مزدک میرزایی در پذیرش همکاری با اینترنشنال قراردادی به صورت قطعی امضا نکرده است. مرور تاریخ و عبرت‌‌های هم صنفان وی می‌تواند بخوبی او را برای ادامه مسیر حرفه‌ای‌اش راهنمایی کند.


منبع: وطن امروز