عاشق ورزش است.کوهنورد حرفه‌ای و شناگری ماهر که نجات جان انسان‌ها شغلش محسوب می‌شود. کسی که درباره‌اش صحبت می‌کنیم فرازهای زندگی را به فرصتی برای دستیابی به اهدافش تبدیل می‌کند. او یک مرد است. مردی که عزت میهنش را به دلار و زندگی خوب در امریکا نفروخت و با افتخار نام کشور و خلیج‌فارس را در کتاب گینس ثبت کرد. «محمد کبادی» رکورددار شنا جهان و تنها فردی است که به سبب هزار کیلومتر شنا با شعار نوع‌دوستی ایرانیان و خلیج همیشه فارس نامش جهان ثبت شده است. جوان 34 ساله‌ای که بی‌وقفه، ورزش و توانمندی‌هایش را در راستای کمک‌های بشردوستانه در هلال‌احمر صرف می‌کند. کبادی که پدرش را در کودکی از دست می‌دهد و در یک خانواده مذهبی تربیت می‌شود نگرش متفاوتی نسبت به زندگی دارد: «شخصیت هر انسانی را اهدافش تعیین می‌کند. برای رسیدن به اهدافمان هرچه به خدا نزدیک‌تر شویم یک‌قدم به هدف نزدیک‌تر می‌شویم. این‌یک شعار نیست بلکه یک استراتژی برای کسب موفقیت است.»
 

چگونه ماندگار شدن مهم است

مسیر رسیدن به او پر از بالگرد و تریلرهایی است که آماده کمک‌رسانی به مردم مناطق محروم و حادثه دیدگان هستند. قهرمان ما در مرکز فرماندهی هلال سرخ مشغول پایش اطلاعات غرق شدگان استان‌های شمالی است. او مسئولیت پایگاه‌های امداد و نجات ساحل و کوهستان را بر عهده دارد. آرام و شمرده درباره اهدافش صحبت می‌کند. گویی تمام آن هزار کیلومتری که در 84 روز شنا و زندگی در آب‌های خلیج‌فارس سپری کرده برایش مثل آب خوردن بوده است؛ اما این، ویژگی اوست که در سخت‌ترین شرایط هم بر خود تسلط دارد. می‌گوید: «بیش از 2 سال برای این رکورد برنامه‌ریزی و تلاش کرده بودم. بارها این مسیر را شنا کردم. ساعت‌ها درباره وضعیت آب و هوایی و جریان‌های آبی و بسیاری از موضوعات دیگر در خلیج‌فارس مطالعه کردم. هر روز ساعت‌ها تمرین می‌کردم تا بتوانم این رکورد را ثبت کنم.» اما ماجرای ثبت رکورد شنا در خلیج‌فارس به‌جایی در کودکی می‌رسد؛ زمانی که محمد به دنبال دستیابی به موفقیتی متفاوت می‌گشت: «همیشه به این فکر می‌کردم که باید کاری بزرگ انجام دهم؛ از طرفی علاقه شدیدی به ورزش داشتم. واقعیت این است که دنبال این کار می‌گشتم تا آن را انجام دهم. ماندگار شدن برایم خیلی مهم است و البته چگونه رخ دادن این اتفاق برایم اهمیت دوچندان دارد. می‌دانید تمام مراحل زندگی من، از همان دوران کودکی که پدرم را از دست دادم این‌گونه گذشت که همیشه هدفی برای خودم در زندگی انتخاب می‌کردم و برای رسیدن به آن تلاش و زحمت می‌کشیدم.»
 

می خواستم خلیج فارس را مثل اورست فتح کنم

همه ماجرا از یک سفر شروع می‌شود؛ سفری که یک مأموریت کاری به عسلویه بود. همچنان که ذهنش به دنبال کاری می‌گشت که یک اتفاق و هدف بزرگ را رقم بزند با خلیج‌فارس رو در رو می‌شود: «با خودم فکر می‌کردم که بلندترین قله دنیا، اورست را سالیان سال پیش فتح کرده و بسیار از رکوردهای دیگر را هم زده‌اند. من باید دنبال چیزی باشم که برای من است. برای این ذهنیت لحظه‌به‌لحظه از خدا کمک می‌گرفتم و شک نداشتم که در این زمینه کمکم می‌کند.» اما این بررسی‌ها برای محمد روند عادی را دنبال می‌کرد؛ چنین آدم‌هایی را به خاطر گرد خواندن زمین زندانی نمی‌کنند بلکه مدال افتخار برکردنش می‌اندازند و قهرمان خطابشان می‌کنند. گاهی اتفاق برای یک مخترع در آزمایشگاه رخ می‌دهد و گاهی برای یک ورزشکار شکستن یک رکورد بزرگ جهان معنا پیدا می‌کند: «مأموریتم در عسلویه طولانی بود. همیشه از تماشای خلیج‌فارس لذت می‌بردم. وقتی کارم تمام می‌شد ساعت‌ها در آن شنا و غواصی می‌کردم. این دفعه به ذهنم رسید که باید یک رکورد در خلیج‌فارس ثبت کنم و اینجا بود که ذهنیتی که باید، شکل گرفت.» محمد مکثی نسبتاً طولانی می‌کند؛ بدون شک خدا را و سرانجام آن رکوردشکنی را در ذهن مرور می‌کند که نام خدا را از ته دل به زبان می‌آورد: «کار ساده‌ای نبود. توان بدنی من برای انجامش مناسب بود. وقتی با دوستانم مشورت کردم آن‌ها مشتاق‌تر از من شروع به تشکیل یک تیم کردند. تمام بررسی‌های علمی انجام شد. اما برای انجام کار به یک حامی مالی نیاز داشتم. چون از عهده مخارج آن برنمی‌آمدم. درحالی‌که تمرینات منظم را انجام می‌دادم دوستانم کارها را انجام می‌دادند تا هلال‌احمر و یک شرکت خصوصی داخلی حمایت مالی مرا بر عهده بگیرند. بعد از یک سال و چند ماه تمرین وقتی کاملاً آماده بودم حامی مالی‌ام انصراف داد. اما هلال‌احمر که قرار بود سخت‌افزار کار را تأمین کند سر جایش بود.»
 

2میلیون دلار برایم مهم نبود

انگار همه‌چیز دست‌به‌دست هم داده بود تا نام محمد کبادی را همان‌طور که خودش می‌خواهد با عزت ماندگار کند: «بعد از اینکه حامی مالی منصرف شد من هم می‌خواستم از انجام این کار صرفه نظر کنم. اما دوستانم پیگیر ماجرا بودند و با خیلی از شرکت‌های داخلی و خارجی مذاکره می‌کردند. شرکت‌های داخلی می‌گفتند چنین کاری محال است و همین را بهانه می‌کردند و حمایت نمی‌کردند. تا اینکه یک شرکت اماراتی موافقتش را اعلام کرد. وقتی خبر موافقت همه جانبه آن شرکت را به من دادند خیلی خوشحال شدم. خلاصه همه کارهای مقدماتی انجام شد و وقتی دیدار صورت گرفت آن‌ها خواسته خود را مطرح کردند. شرایط این‌گونه بود که آن‌ها 2 میلیون دلار به همراه تمام امکانات زندگی در امارات و ویزای آمریکا را در ازای ثبت اسم خلیج عربی در رکورد به من می‌دادند و اینکه من به عنوان یک شهروند ایرانی در امارات این کار را انجام دهم. این‌ها مثل پتکی بود بر سر من. اصلاً انتظار چنین چیزی را نداشتم. ولی خوب می‌دانستم باید چه‌کار کنم. بلافاصله مخالفت کردم و این مخالفت برای آن‌ها حکم پایین کار را داشت. تنها چیزی که برایم اهمیت داشت به سرانجام رساندن این هدف بود. شروع به تمرین کردم و با همان حمایت‌های هلال‌احمر کار را پیش بردم. کمتر از چند ماه خودم را آماده کردم. روز موعد فرارسید. هزار کیلومتر را در 84 روز شنا کردم. گاهی موج‌ها آن‌قدر سنگین و خطرناک می‌شد که واقعاً خودم را گم می‌کرد و نمی‌دانستم باید چه‌کار کنم. و این خدا بود که در تمام لحظات همراه من بود و مردم خونگرم جنوب انرژی عجیبی به من می‌دادند. وقتی با تمام خستگی‌ها برای استراحت به ساحل می‌رفتم و آن مردم خونگرم با موسیقی سنتی و غذاهای محلی به استقبالم می‌آمدند انرژی می‌گرفتم. تمام لحظه‌هایی که در دریا شنا می‌کردم انرژی عجیبی داشتم. عامل اصلی این انرژی حضور گروه پشتیبان نبود بلکه خدا بود که مسیر ثبت رکورد را به نام بشردوستی ایران و خلیج‌فارس برایم باز می‌کرد. وقتی به اروند و یادمان شهدای هشت سال دفاع مقدس رسیدم جلو شهیدان کشورم احساس افتخار می‌کردم؛ احساس می‌کردم سربلند شده‌ام.»
 

همیشه پای مادر درمیان است

اما جای پدر، مادری پشت این مرد بزرگ است که چگونه قهرمان بودن و قهرمان ماندن را به او آموخته است: «وقتی 7 ساله بودم پدرم را از دست دادم. همان زمان بود که مادرم مرا به ورزش سوق داد. هفته‌ای یک بار مرا به استخر می‌فرستاد. از همان موقع من به ورزش‌های آبی علاقه‌مند شدم. کار دیگر مادر این بود که مرا عاشق خدا کرد. برای اینکه زمان بیشتری در استخر بمانم آشغال‌های دور استخر را جمع می‌کردم. یک‌بار مسئول استخر به من گفت: چرا این کار را می‌کنی؟ گفتم: دوست دارم بیشتر اینجا بمانم. وقتی با آن‌ها دوست شدم فقط با تماشا، کلاس‌های آموزشی را گذراندم. چون احساس می‌کردم مادرم نمی‌تواند شهریه کلاس‌ها را بپردازد. انسان‌ها با وجدانشان زندگی می‌کنند و من به شدت با وجود همه ماجراجویی‌ها و هیجان طلبی‌هایم با وجدانم طرف هستم. کارهای خدماتی را در استخر انجام می‌دادم و بعد از مدتی ناجی شدم و غواصی را یاد گرفتم و اکنون اینجا هستم تا جان انسان‌ها را نجات دهم.» محمد کبادی حالش بابت تمام کارهایی که انجام می‌دهد خوب است و به رکورد جدیدش می‌اندیشد که شنا در عرض تنگه هرمز و ثبت جهانی آن است.


منبع: خبرگزاری فارس