اسقف گرجستانی، مالخاز سونگو لاشویلی در آستانه محرم به ایران آمده تا به عنوان یکی از پیشروان مسیحیت در جریان انقلاب جهانی امام حسین (ع)، روشنگری کند. وی در سفر سه روزه به ایران؛ در موسسه راهبرد معاصر حضور پیدا کرد.  در ادامه مشروح گفتگو با ایشان را می خوانید:
 
آقای مالخاز لطفا بفرمایید که چندمین بار است که به ایران می آیید و از تجربه خود در این رابطه بیشتر بگویید.
طی چند سال گذشته که برای اولین بار به ایران آمدم تا کنون: این چهارمین سفر من به این کشور است. تمام این سفرها بسیار برای من مهم است چون می توانم از طریق آن با مردم ارتباط بگیرم: فرهنگ ایرانی را بشناسم و دست آخر عاشق این فرهنگ شوم. همیشه علاقمندم به این سرزمین بیایم و با فرهنگ عمیق: قدیمی و شگفت انگیزش آشنا شوم. معماری: آثار معنوی: نوشته های فردوسی: مولانا و حافظ و بسیاری دیگر همگی بسیار غنی هستند. واقعا علاقمندم که در این کشور بگردم و بیشتر از فرهنگ و تمدن و آن بدانم. بایستی در قبال این تمدن خضوع کرد. هر بار که به این جا می آیم به عنوان یک شاگرد افتاده می آیم.

یکی دیگر از فرصت هایی که طی سفر به ایران بدست آوردم، دوست یابی از میان برادران و خواهران مسلمان خودم بوده است. با این مسائل باید ایران را یک "صندوق طلا" بدانم.
 
تا به حال با مسیحیان ایرانی یا مسلمانان گرجستانی هم دیدار داشته اید؟
البته. در ایران با برادران و خواهران مسیحی ام دیدار داشتم. به ویژه در اصفهان تعداد زیادی از آن ها را دیدم. اما ارتباطم با مسلمانان گرجستان، وطن خودم، بسیار بیشتر بوده و با آن ها رابطه محکم تری دارم. در آن جا هم سنی و هم شیعه را دائما ملاقات می کنم. علت حضور این گروه در گرجستان این است که در کشور من، مسیحیانی زندگی می کنند که خود را در برابر آزادی مذهبی برای همه مسئول می دانند. افتخار داریم که اقلیت مسلمان در کشور اکثرا مسیحی ما احساس آزادی و امنیت می کنند. البته مشکلاتی داریم که باید بر آن فائق آییم که عمدتا ناشی از اسلام هراسی و تعصب است و باید از طریق عشق ورزیٰ‌صلح دوستی و آموزش برطرف شود. در این زمینه کاملا درگیر موضوع هستیم.
 
از اسلام هراسی به عنوان یکی از چالش های پیش روی جامعه مسلمانان و مسیحیان گرجستان نام بردید. شما خود به شخصه چه کاری برای فائق آمدن بر این مسائل کردید؟
از نظر من برای پیروز شدن بر هر گونه ترس و هراس نسبت به دیگران باید آن ها را رو در رو ملاقات کرد. به همین خاطر در تجربه شخصی ام، کمر همت بستم تا حد امکان با هویت های دیگر ارتباط گیرم و پل بزنم. تقریبا ۲۰ سال پیش بود که اولین بار با مسلمانان دیدار داشتم و ارتباط با آن ها آغاز شد و از آن موقع تاکنون همچنان این پیوند برقرار بوده و باید بگویم که ستانده هایم بیشتر از داده هایم بوده است.
 
چه شد که با امام حسین آشنا شدید. چه اتفاقی در زندگی شما افتاد که به تحقیق در این حوزه پرداختید؟
امام حسین در فرهنگ شیعه مسلمان پدیده ای است که بسیار برای یک مسیحی ملموس و آشناست چون به عنوان سمبلی در مقابله با بی عدالتی است. این سمبلی است که در سنت مسیحی هم قابل احترام است. به همین دلیل چنین می اندیشم که روحیه امام حسین بسیار برای ما مسیحیان آشناست. در نگاه ما هم او الگوی مبارزه با بی عدالتی، خشم و بی انصافی در جهان است. شاید بتوان گفت که هیچ وقت به اندازه امروز امام حسین با اندیشه مسیحیت پیوند نداشته و نمی توانسته ارتباط میان دو دین را تحکیم بخشد.
 
اولین بار که داستان امام حسین را شنیدید چه موقع بود؟
سال ها پیش وقتی که یک دانشجوی دانشگاه بودم. رشته من تاریخ بود و یکی از دروس ما "تاریخ و فرهنگ اسلام" بود. شاید بیش از ۳۰ سال پیش بود و از رنج و شهادتش شنیدم.
 
در مصاحبه ها خوانده ام که شما امام حسین را مصداق "قتیل الفرات" انجیل دانسته اید. کمی بیشتر در این مورد توضیح دهید. آیا مصادیق دیگری از داستان های اسلام هم در انجیل آمده؟
باید به صراحت بگویم که مسیحیت و اسلام هر دو از یک ریشه اند. یهودیت هم همینطور. همه ما ادیان ابراهیمی هستیم. این ریشه ماست و بر آن پایه بالا آمده ایم. وقتی صحبت از امام حسین می شود، باید بگوییم که مسیحیت و یهودیت اشاره ای به وی داشته اند. در انجیل داستان شهیدی وجود دارد که در کنار رود فرات شهید می شود. در این کتاب مقدس اسمی از این شهید نیامده ولی اندیشمندان زیادی هستند که امام حسین را مصداق این شهید می دانند و شمار این دسته رو به فزونی است زیرا طبق نص انجیل، او به صورت ناعادلانه و غیر منصفانه ای در کنار فرات به شهادت می رسد. امام حسین هم قربانی بی عدالتی است. با وجود این که نام امام حسین در انجیل به صراحت نیامنده، نظر به ابدیت این کتاب مقدس می توان گفت که حداقل یکی از مصادیق کشته فرات، همان امام حسین است. ما،‌ مسیحیان و مسلمانان باید علیه هر چه که حسین می جنگید، بجنگیم: بی انصافی،‌بدرفتاری با مردم از بین برود و فهم متقابل و مهربانی جایگزین آن شود.

امام حسین فرزند خود را روی دست گرفت و بالا برد به دشمنانش گفت: این یک طفل است. به او آب دهید. البته دشمن آب نداد بلکه کاری با او کرد که نامی کمتر از ستم و جنایت نمی توان بر آن گذاشت. حداقل برای من این دعوت به مهربانی و گسترش آن در جهان است. اگر قوی هستیم نباید ضعیف را منکوب کنیم و تحت شکنجه قرار دهیم. در داستان کربلا،‌آن طفل ضعیف است و دشمن قوی و او را می کشد. این در شیعه،‌مسیحیت و یهودیت منبعی از شانیت است که در هنگام قدرت، ظلم نکنیم.
 
آیا نشانه دیگری هم از وقایع اسلامی در انجیل وجود دارد؟ نشانه ای که شاید بتوان آن را به این شکل تفسیر کرد؟
پر واضح است که وجود دارد. هر دو دین از یک جا نشات گرفته و داستان هایی از آدم تا عیسی مسیح که با هم در آن اشتراک داریم را می توانم ذکر کنم. یک نکته جالب تر این که حضرت مریم در اسلام و قرآن برجسته تر از مسیحیت است. در این نقاط اسلام و مسیحیت به هم می رسند و ما باید بر مبنای همین نقاط پیوند روابطمان را مستحکم کنیم و جهان را به جایی بهتر تبدیل کنیم.
 
در کل اسلام و شیعه را چطور یافتید؟
خب فکر می کنم اسلام و شیعه به طور اخص،‌ مذهب صلح است. بسیار متاسفم که بسیاری از مردم جهان چندان اطلاعاتی از این مذهب ندارند و این مسئله ای است که باید از طریق آموزش و گسترش دانش و فهم متقابل حل شود تا هراس از شیعه و اسلام از بین برود.
 
بگذارید از پیاده روی شما در اربعین بپرسیم. کمی در این رابطه به ما بگویید و توضیح دهید که عکس العمل اطرافیانتان چه بود؟ کسی شما را تهدید کرد؟
بگذارید با جنبه مثبت ماجرا آغاز کنیم. پیاده روی اربعین، تجربه ای گرانبهاست که با هیچ چیز آن را عوض نمی کنم. پیاده روی با هزاران هزار انسان دیگر برای من یک تجربه معنوی بزرگ است. پیر و جوان، مرد و زن و مردمانی از ادیان مختلف که البته اکثر آن ها شیعه هستند. برای من این تجربه منادی امید بود. اگر می توانیم از نجف تا کربلا با یکدیگر مهربان باشیم، چرا در سرتاسر زندگی نتوانیم؟
 
حضور من در پیاده روی اربعین در رسانه ها بازتاب گسترده ای داشت و من پیام های مثبت زیادی از برادران و خواهران مسلمان در سرتاسر جهان داشتم که ضمن قدردانی از حضور من و اعلام انسجامم، ابراز حمایت می کردند. از سوی دیگر پیام های زننده هم داشتم که به طور خاص از سوی مسیحیان ارسال می شد. آن ها پیاده روی با مسلمانان را رد می کردند. آن ها متوجه نیستند که چقدر اشتراکات میان دو دین وجود دارد و من هم وقعی به چنین تحلیل ها و پیام های زننده نمی دهم.

همیشه زندگی اینطور مقدر می کند که میان راه آسان یا راه حق، یکی را انتخاب کنی. اگر راه حق را انتخاب کنی هیچگاه راحت نخواهد بود و نباید به گفته مردم و هجمه ها توجه کنی. باید در ابتدا با عشق، تمام تعصبات و دیگر هراسی را کنار گذاریم چه در میان مسلمانان باشد چه مسیحیان. باید مرزها را در نوردیم و امید دارم که زیارت اربعین بتواند بهترین راه برای کنار گذاشتن تعصبات میان مسیحیان و مسلمانان باشد.
 
طبق یافته های شما چقدر امکان دارد که مردم عمدتا مسیحی گرجستان به شیعه و امام حسین علاقمند شوند؟
باید گفت در گرجستان دانش عمومی اندکی نسبت به اسلام و شیعه وجود دارد. فکر می کنم بهترین راه برای زدودن این جهل، هموار کردن زمینه ملاقات چهره به چهره مردم است. شرکت در پیاده روی اربعین می تواند بهترین نمونه باشد. سال گذشته یک زن مسیحی گرجستانی از سوی یک انجمن شیعه فعال در گرجستان برای سفر اربعین دعوت شد تا عکس برداری کند. او ضمن حضور در این تجمع، عکس های زیادی برداشت و دیدگاهش نسبت به تشیع غنا پیدا کرد. با عکس های او نمایشگاهی در پایتخت برگزار شد و افراد زیادی با حضور در این نمایشگاه از ماجرای پیاده روی اربعین، اعتقادات مردم و دلایل محبوبیت امام حسین پرسیدند. با مطرح شدن این سوالات درست، پاسخ های صحیحی هم مطرح می شد. بنظرم باید مردم را تشویق کرد که سوال درست بپرسند و اربعین می تواند در این راستا مشوق خوبی باشد.
 
چطور می توان در این مسیر فعال بود؟ چه پیشنهادی برای آشنا کردن بیشتر گرجستانی ها با اربعین دارید؟
بهتر است به دانشجویان دانشگاه ها نزدیک شد و آن ها را به حضور در این تجمع دعوت کرد. بنظرم بهتر این است که روی جوانان متمرکز شد تا وارد این ماجرا شوند. اگر امکانش فراهم شود، بسیاری از شاگردان خود من خوشحال می شدند که در این پیاده روی شرکت کنند. مسئله فقط در هماهنگ سازی ها برای چنین سفری است.
 
چرا فکر می کنید امام حسین متعلق به همه است؟
همه ادیان در متون و شعائر خود تفاوت هایی دارند ولی آن چه میان همه مشترک است، رنج است. ما رنج را نه فقط در متون مقدس بلکه در زندگی روزانه خود می بینیم. داستان امام حسین داستان رنج یک انسان است و ما به همین خاطر او را می فهمیم. حتی آن ها که درکی از دین ندارند خود را در کنار امام حسین می بینند چون در رنج، با او شریکند.

من عکسی بسیار تکان دهنده دارم. وقتی در حرم امام علی بودم مردی را دیدم که نوزادی فلج را بالای دو دستش، در مقابل ضریح، گرفته بود. او رنج می کشید و می دانست داستان رنج کشیدن انسان چیست. او می دانست امام علی و امام حسین هم رنج کشیده اند. خود هر بار که به نجف و کربلا می روم، تصویر این رنج کشیدن مرد را به خاطر می آورم و در کنار مهنت امام حسین قرار می دهم. این رنج زندگی دنیا می تواند ما را کنار هم قرار دهد.
 
چقدر حادثه کربلا را سیاسی می دانید و خود شما چقدر سیاسی هستید؟
بستگی دارد که سیاست را چه تعریف کنیم. اگر سیاست از نظر ما مشارکت و دخالت در فرایندهای سیاسی است از نظر من دانشجویان دینی باید در این مجرا وارد نشوند. این به معنای چشم پوشی از آن چه در جهان و کشور ما رخ می دهد، نیست. ما نه تنها در مقابل دولت های متبوع خود بلکه در مقابل خدا مسئول هستیم. به عنوان افراد مذهبی ناچاریم صدای خود علیه بی عدالتی را بالا ببریم. اگر این به معنای صدور بیانیه سیاسی است،‌باشد. مهم این است که با چه انگیزه ای صادر شده. اگر اعتراض خود را با نیت حمایت از مردم رنجور اعلام کنیم، درست است ولی اگر به نیت کسب امتیازات سیاسی چنین کنیم، نکوهیده می شود. به هر حال ما در این جهان زندگی می کنیم و باید صدای خود را در انسجام با مردم تحت ستم بالا ببریم.
 
در مورد پاپ و حوزه تشیع(حوزه علمیه) چطور فکر می کنید؟
از نظر من مسیحیان خوش شانس هستند که پاپ فرانسیس را دارند. او مرد انسجام بخشی است. او به پیروانش را به دوستی با سایر مردم تشویق می کند. او همچنین بسیار فروتن است که برای روحانیون مسیحی و غیرمسیحی تجربه خوبی است. من بسیار طرفدار او هستم.

در رابطه با پیوند میان سازمان های مسیحی و مسلمان بنظرم نیازمند تغییر هستیم. درست است که دهه ها رهبران مسیحی و مسلمان در کنفرانس های متعدد یکدیگر را ملاقات می کنند. این خوب است ولی به هیچ وجه کافی نیست. این دیدارها باید به سطح عوام برسد. مردم عادی از ادیان مختلف باید یکدیگر را ببینند. تنها ملاقات روحانیون بی فایده خواهد بود.زندگی روزمره مردم در کنفرانس ها اتفاق نمی افتد بلکه در محل زندگی آن هاست. باید به آن جا برویم. باید با اسلام هراسی در آن جا مبارزه کنیم.
 
چقدر فکر می کنید که مذهب در جمعیت کنونی گرجستان محبوب است؟ چه افقی را برای نسل آینده قائل هستید؟
سوال بسیار خوبی است! مذهب مهم است. در همه جا. اما شیوه ارائه آن برای مردم نیازمند تغییر است. باید به دنبال راه های جدید ارائه دین باشیم به نحوی که به مردم و زندگی روزمره آن ها نزدیک باشد. باید بپذیریم که زندگی مردم تحولات بزرگی یافته. امروزه مذهبی های ما به سوالاتی پاسخ می دهند که برای مردم مطرح نیست. باید به سوالاتی جواب دهیم که مردم دارند. باید ببینیم که چگونه می توان مردم زندگی مدرن را به دین وصل کرد؟ چالش هایی که کودکان و نسل آینده جوان با آن مواجه خواهند بود.