مراسم هفتمین روز درگذشت سحر خدایاری صبح و عصر امروز در روستای «سلم» از توابع شهرستان کیار حدود ۴۵ کیلومتری مرکز استان چهارمحال و بختیاری برگزار شد؛ گزارش زیر روایت فارس از این مراسم است.

بعد از گذشتن از شهر شلمزار و لابه لای جنگل‌های بید به روستای سلم می‌رسیم؛ روستا خیلی بزرگ نبود، به همین دلیل به راحتی به منزل مادری حاج حیدرعلی خدایاری (پدر سحر) رسیدم. در اواسط راه با فرد میانسالی همراه می‌شوم که اتفاقا از بستگان «سحر» است؛ از فرصت استفاده می‌کنم و اولین سؤال را از کلیت ماجرا می‌پرسم؛ معلوم است که دل پری از حواشی اتفاق افتاده دارد؛ کوتاه بودن مسیر اجازه طرح جزییات را نمی‌دهد.
به محض رسیدن به منزل، حیدرعلی (پدر مرحوم)، برادرش، شوهرخواهر و جمعی از بستگان دیگر از منزل خارج می‌شوند و در کوچه تصادفی به یکدیگر رسیدیم، تا شنیدند که خبرنگار هستیم، پدر بغض می‌شکند و اشک در چشمانش جمع می‌شود و سایر بستگان هم کمی حساسیت نشان دادند.

پدر سحر گفت مگر دیشب گزارش تلویزیون و مصاحبه من را با خبرگزاری‌های داخلی ندیدید؟ من همه حرف‌هایم را زدم و حرف جدیدی ندارم! لحن آرام و ابراز همدردی من روی پدر تاثیر گذاشت؛ با لحنی آرام‌تر ادامه داد: "دیدید چگونه با آبرویم بازی کردند؟ من دیروز تمام حرفهایم را به همکارتان گفتم، حرف من همان است که دیروز از صداوسیما هم پخش شد."

چند قدمی با پدر سحر همراه می‌شویم ولی صمیمت ایجاد شده هم در تغییر نظرش تاثیری نداشت؛ یکی از بستگان از دورتر با همان لهجه محلی می‌گوید دشمن قصدسوء استفاده از این موضوع را دارد و این مسئله داغ این خانواده را سنگین‌تر کرده، از شما هم خواهش می‌کنم به این ماجرا دامن نزنید.
 
اکنون از منزل دور شدیم و رسیدیم به نزدیکی مسجد روستا و چند دقیقه مانده بود تا ساعت ۱۰ که آغاز اولین مراسم ترحیم بود؛ پدر سحر درحالی که تجدید وضو کرده و جوراب‌هایش را از جیب بغل آویزان کرده همانطور که از وضوخانه به سمت مسجد می‌رود از دور اشاره می‌کند که نظرش عوض نشده و تمایلی برای مصاحبه ندارد.

وارد مسجد شدیم و مراسم آرام آرام شکل می‌گیرد؛ پدر، برادر، شوهرخواهرها و برخی دیگر از اقوام سحر به رسم قدیمی در ورودی درب مسجد ایستاده‌اند تا به مهمانان خوشامد بگویند.

جمعیت قابل توجی نبود  به غیر از چند مدیر شهرستانی، بقیه مردم محلی روستا هستند که برای عرض تسلیت آمده‌اند؛ ظاهرا مداح هم اهل فضای مجازی بود و متوجه زخم ضدانقلاب به این خانواده شده، می‌گوید بیش از این نمی‌خواهم بر این زخم نمک بپاشم، شاید به همین دلیل بود که روضه را سریعا تمام کرد و بیشتر وقت را به قرائت پیام های تسلیت ارسال شده گذراند.

چندساعت بعد حوالی ساعت ۱۵ باید طبق اعلام قبلی مراسم دوم برگزار می‌شد، از کوچه‌های منتهی به روستا می‌شد فهمید که این برنامه خیلی پرشورتر از برنامه صبح برگزار خواهد شد.

ماشین‌های با شماره پلاک‌هایی از استان‌های همجوار خیلی به چشم می‌آمدند و شماره پلاک‌های متعلق به استان اصفهان از همه بیشتر بود و این نشان می‌داد که این خانواده، مردمی هستند و اهل معاشرت!

در همین یک ساعت اولیه مراسم، مسجد چندبار پر و خالی می‌شود، جمعیت زیادی برای عرض تسلیت و همدردی با این خانواده از راه‌های دور و نزدیک آمده‌اند ولی در این بین خبری از سلبریتی‌ها یا برخی از دایه‌های دلسوزتر از مادر نبود ولی تا دلتان بخواهد مردمی بودند که از روستاهای خراجی، تشنیز، قلعه تک و شهرهای شلمزار، دستنا، شهرکرد، فرخشهر و ... در این مراسم حضور داشتند.

سخنران ویژه این مراسم حجت الاسلام طاهری مدیرکل سازمان تبلیغات اسلامی استان است که با سخنانش فضای جلسه را عوض می‌کند؛ این روحانی که طبق سخنانش آشنایی دیرینه‌ای با این خانواده دارد، شهادت می‌دهد که این خانواده با آنچه ضدانقلاب گمان می‌کند فاصله زیادی دارد، آن طرحی که برای ندا آقاسلطان و ... داشتند هرگز برای این شخص و این خانواده نمی‌توانند انجام دهند.

تعداد زیادی از مسؤولان محلی از جمله شهرداران شهرهای اطراف و شوراهای اسلامی و مدیران محلی با ارسال پیام و اهدا تاج گل و ... با این خانواده همدردی کردند و گروهی از جانبازان دوران دفاع مقدس در شهرستان کیار با صدور پیام تسلیتی به پدر سحر از این همرزم قدیمی دلجویی کردند.

بعد از مراسم کمی با داماد ارشد خانواده هم صحبت می شوم، وی که از  روحانیون ساکن قم است کمی از خوبی این خانواده و تدین و پایبندی به انقلاب و ... برایم گفت.

نکته‌ای که تمام مردم محلی و به خصوص بزرگترها بر آن اتفاق نظر داشتند مردم‌داری، رعایت حق الناس، فعالیت در مسجد و ... اعضای این خانواده بود.

یکی از پیرمردهای روستا می‌گفت: حیدرعلی غیر از ماه رمضان چند ماه دیگر از سال را هم روزه می‌گرفت و فرد بسیار معتقدی است خداوند کمکش کند با این اتفاق تلخ کنار بیاید.

این معتمد روستای سلم در خصوص وضعیت معیشت حیدرعلی ادامه داد: وی قبلا به جوشکاری مشغول بوده و بعد از جنگ هم به استخدام جهاد درآمده، گمانم الان غیر از بازنشستگی جهاد منبع درآمد دیگری نداشته باشد چون وضع مالی متوسط و حتی روبه پایینی دارد.