یازدهم شهریور جاری«سحر خدایاری» دختر ۳۰ ساله‌ای که به گفته پدرش از مدت‌ها قبل دچار مشکلات روحی و روانی شده بود و دارو مصرف می‌کرد در مقابل دادگاه دست به خودسوزی زد و پس از یک هفته جان خود را از دست داد.

ماجرا از این قرار بود که این دختر اسفندماه سال قبل در هنگام تلاش برای ورود به استادیوم آزادی با لباس مردانه و تماشای مسابقه فوتبال توسط پلیس شناسایی و دستگیر و به اتهام جریحه‌دارکردن عفت عمومی و توهین به مأموران برای وی پرونده قضایی تشکیل می‌شود. وی تا یازدهم شهریور یعنی روز خودسوزی نیز آزاد بوده است.

اما از همان ابتدای ماجرا و در حالی که این دختر جوان بر روی تخت بیمارستان با مرگ دست و پنجه نرم می‌کرد، یک جریان مشکوک که در بین آنها رسانه‌ها، برخی نمایندگان مجلس، چهره‌های ورزشی و هنری یا اصطلاحاً سلبریتی‌ها بیشتر به چشم می‌خوردند در اقدامی حساب شده به دنبال بهره‌برداری از این موضوع بود. با جان باختن «سحر» این افراد و جریان ضریب بیشتری به روایت خود از ماجرا دادند. اما خیلی زود با روشنگری رسانه‌ها و اظهارات خانواده این دختر جوان معلوم شد که روایت پمپاژ شده توسط این افراد با واقعیت تفاوت زیادی دارد.
 

دروغ محکومیت ۶ ماهه

مهم‌ترین موضوعی که به دروغ توسط آنها برجسته و مطرح می‌شد «محکومیت مرحومه سحرخدایاری به ۶ ماه حبس به علت تلاش برای ورود به ورزشگاه» بود، موضوعی که هم در توضیحات قوه قضائیه و هم در صحبت‌های پدر سحر کذب بودن آن به صراحت اعلام شده بود.

پدر این دختر در گفت‌وگو با کیهان اعلام کرد: «اساسا هیچ احضاریه و حکمی برای دخترم صادر نشده بود و وی روز حادثه، خود برای پیگیری پرونده اسفندماه به دادگاه مراجعه کرده بود.»

مرکز رسانه قوه قضائیه نیز پس از خودسوزی این دختر اعلام کرد: «تاکنون برای این فرد دادگاهی برگزار نشده و فرد مورد اشاره حکم محکومیت ندارد.»
 

اقدام عجیب یک رسانه

از جمله این دروغ پردازی‌ها انتشار خبر خودسوزی سحر خدایاری به علت محکومیت به ۶ ماه حبس در سایت «خبرآنلاین» بود. پس از اینکه این خبر دروغ مورد استناد فرصت‌طلبان و رسانه‌های معاند قرار گرفت و بسیاری از مردم را نیز به اشتباه ‌انداخت و بهتر بگوییم وقتی نیاز به پمپاژ یک خبر دروغ برطرف شد، این رسانه خبر قبلی را اصلاح کرد و بخش محکومیت به ۶ ماه حبس را از آن حذف کرد بدون آنکه عذرخواهی کند.
 

باز هم ورود آقای نماینده به هر ماجرا

مورد دیگر اینکه فردی همچون علی مطهری نیز که داعیه نمایندگی مردم و پافشاری به صداقت دارد در توئیت خود دروغ خودسوزی این دختر به علت محکومیت به ۶ ماه حبس را تکرار کرد. وی پس از آنکه متوجه گاف خود شد بدون اشاره به بهره‌برداری‌های مسمومی که از خبر کذب روایت شده توسط وی در داخل و خارج از کشور شد، روایت نادرست دیگری را بیان کرد که در مراجعه این دختر به دادگاه شخصی به وی گفته است که پرونده می‌تواند ۶ ماه حبس داشته باشد! بدون اینکه توضیح دهد این شخص کیست و صحت روایتش از کجاست؟ این نماینده مدعی که در این ماجرا افرادی همچون فرح پهلوی را همنوا با دروغ خود می‌دید، نگفت آیا این ادعا نیز مانند ادعای دروغ قبلی است؟
 

نماینده‌ای با رویای قیام مردمی

از سوی دیگر پروانه سلحشوری که به عنوان یک نماینده پرحاشیه و معلوم‌السطح شناخته می‌شود با دامن‌زدن‌های خیالبافانه به ماجرای این دختر در گفت‌وگویی از اینکه مردم در ایران پس از خودسوزی سحر همچون خودسوزی سبزی‌فروش تونسی در بهار عربی قیام نمی‌کنند ابراز تعجب و تاسف کرد بدون اینکه بگوید آیا فراخوان قیام عمومی توسط یک نماینده امنیت ملی را تهدید نمی‌کند؟
با این شرایط آیا نباید در صلاحیت این نمایندگان مجلسی که در خوشبینانه‌ترین حالت نمی‌داند اظهارات دروغ و تهمت‌زدن‌هایش به دستگاه قضا و نظام می‌تواند برای کشور هزینه‌آفرین و خدمت به دشمن باشد شک کرد؟
 

سلبریتی‌های...

در بین ورزشکاران و هنرمندان نیز برخی چهره‌ها یک بار دیگر کم‌اطلاعی خود را به نمایش گذاشتند.

برخی فوتبالی‌ها با بازنشر خبر جعلی محکومیت سحر به زندان به علت علاقه به حضور در ورزشگاه دست به خودنمایی زدند.

 برخی چهره‌های به اصطلاح هنری نیز از قافله دروغ‌پراکنی جانماندند.

صبا کمالی که اصولا در بین اهالی سینما و تلویزیون جایگاه خاصی ندارد به بهانه مرگ سحرخدایاری در صفحه مجازی خودگستاخی و پرده‌دری را تا جایی رساند که دست به توهین به مقدساتی همچونی عزاداری، شخصیت سیدالشهدا(ع) و شهدای کربلا زد. البته وی پس از اعتراضات گسترده مردم مومن و انتشار گمانه‌زنی‌هایی درباره برخورد قضایی فهمید چه غلط بزرگی کرده است و با حذف پست توهین‌آمیز خود سعی کرد ماجرا را توجیه کند اما نشان داد در این زمینه نیز هنری ندارد.

احسان کرمی نیز که به علت اجرا و بازیگری در رسانه ملی شناخته شده است، عامدانه دروغ محکومیت سحر به ۶ ماه حبس را در صفحه مجازی‌اش منتشر کرد و اتهامات و توهین‌هایی را به مسئولان قضایی نسبت داد. جالب اینکه اکثر این افراد از ترس واکنش‌های مردمی حتی جرأت بازگذاشتن بخش نظرات در صفحه خود را ندارند.

نمونه‌های جسته وگریخته دیگری نیز در این ماجرا وجود داشت.
 

مطالبه مردم برای ورود دستگاه قضا پس از شفاف شدن فضا

اما حال مردم که با گذشت چند روز و شفاف شدن فضا به اصل ماجرا و دروغ بودن ادعاهای چهره‌های مدعی صداقت در این ماجرا پی برده‌اند از خود می‌پرسند که علت این دروغ پردازی‌های عجیب و غریب چیست؟ حال که دروغ بودن روایات این افراد که بی‌شرمانه و با گستاخی پنجه در چهره نظامی که حیات هنری یا سیاسی و حرفه‌ای خود را مدیون آن هستند کشیدند و باعث انحراف افکار عمومی و سوءاستفاده دشمن شدند مردم از دستگاه قضا انتظار دارند با همان قاطعیتی که این روزها خواب را بر مفسدان اقتصادی حرام کرده وارد میدان شده و برهم‌زنندگان امنیت روانی جامعه و پادوها و ستون پنجم‌های دشمن را به سزای عملشان برساند.
 

خیانت یا نادانی؟!

آیا زمان آن نرسیده است که دستگاه قضا وارد شود و همان‌طور که نمایندگان متهم به دخالت در به هم ریختن بازار خودرو را دستگیر می‌کند با نمایندگان دروغ‌پرداز علیه نظام و همصدا با دشمن برخورد کند؟
آیا نباید به نیت آن دسته از سلبریتی‌های کم‌سواد و مدعی که برخی از آنها فرق فعال مدنی با معدنی را نمی‌دانند! و در خوشبینانه‌ترین حالت برای خودنمایی وارد هر موضوعی که اطلاع و تخصصی در آن ندارند شک کرد؟
هنوز زمان زیادی از سیل امسال یا زلزله سال قبل که بستر نظریه پراکنی سلبریتی‌ها شده بود و برخی از آنها با سیاه‌نمایی خدمات رسانی به نیازمندان را زیر سؤال می‌بردند یا برخی به دروغ در حالی که کمترین خسارات زلزله به مسکن مهر وارد شده بود این خانه‌ها را قتلگاه معرفی می‌کردند نمی‌گذرد.

آیا زمان آن نرسیده است رسانه‌هایی که با ارتزاق از بیت‌المال یک روز با هدف به هم زدن روابط دو ملت دوست خبر دروغ سوءاستفاده جنسی توریست‌های عراقی از زنان ایرانی را در دستور کار قرار می‌دهند و روزی غیرمسئولانه و شاید عامدانه به دروغ‌پردازی برای یک حکم خیالی حبس در ماجرای خودسوزی یک دختر جوان می‌پردازند مورد مواخذه قرار گیرند؟

آیا دستگاه قضا نباید به خسارت‌آفرین سلبریتی‌ها که در کنار ضربه زدن به سبک زندگی ایرانی اسلامی با تبلیغ سبک زندگی غربی و یا دروغ پردازی‌ها کم خردانه به جامعه آسیب می‌زنند بفهماند اینطور جولان دادن‌های سبک‌مغزانه برایشان هزینه‌آفرین خواهد بود؟

آیا نباید با جولان افراد معلوم‌الحال و فرصت‌طلب در فضای بی‌در و پیکر مجازی که در ماجرای اخیر نیز برای خوش خدمتی به دشمن و انحراف افکار عمومی نقش پر رنگی داشتند برخورد قاطع شود؟ کسانی که برای خالی نبودن عریضه حتی عکس فرد دیگری که زنده است را به جای دختر فوت شده منتشر و بازنشر می‌کردند. همان‌طور که در زمان فتنه نیز کشته ‌سازی و استفاده از عکس‌های افراد زنده برای انحراف افکار رونق زیادی داشت.

از سوی دیگر با وجود برخی ابهامات در ماجرای اخیر از جمله اینکه چرا سحر خدایاری در مراجعه به دادگاه در حالی که نه جلسه دادگاهی تشکیل شده بوده است و نه حکمی صادر، با خود بنزین برده است، نیاز به ورود و شفاف ‌سازی پشت‌پرده توسط قوه قضائیه احساس می‌شود تا مشخص شود آیا پشت پرده این ماجرای تلخ دسیسه‌هایی در کار است؟
 

شباهت خودسوزی نیوشا و سحر!

روز پنجشنبه در کیهان به یک حادثه مشابه اشاره شد که بازتاب زیادی داشت. «در اواخر دهه ۶۰ یکی از اعضای گروهک‌ فدائیان خلق به نام نیوشا فرهی به عنوان اعتراض به جمهوری اسلامی ایران، در مقابل سازمان ملل در نیویورک دست به خودسوزی زد و در حالی که سایر اعضای این گروه اطراف او را گرفته و برای نجات وی اقدامی نمی‌کردند، در آتش سوخت و جان سپرد. یک هفته بعد از این ماجرا معلوم شد مرکزیت گروه یاد شده از بیماری افسردگی وی که در حال مداوا نیز بود سوء‌استفاده کرده و به او قبولانده بود خودش را به آتش بکشد و تاکید کرده بود که این اقدام یک حرکت نمادین خواهد بود و اعضای گروه بلافاصله دست به کار شده و بی‌آنکه آسیب چندانی ببیند آتش را خاموش کرده و او را نجات خواهند داد! ماجرای این جنایت با اعتراف یکی از اعضای گروه که دچار عذاب وجدان شده بود به پلیس اطلاع داده شد و از سوی دیگر خانواده وی هم که به اصل ماجرا و جنایت گروهک مزبور پی‌برده بودند، در یکی از دادگاه‌های نیویورک اقامه دعوا کردند و...

ماجرای غم‌انگیز سحر خدایاری که به فریب دختر آبی معرفی شده است نیز از جهات مختلف با ماجرای خودسوزی نیوشا فرهی همخوانی و مشابهت جدی دارد. آن مرحومه به گفته پدر داغدارش، از نوعی بیماری عصبی رنج می‌برده و در حال مداوا نیز بوده است.

 با توجه به آلودگی برخی جریانات ضدانقلاب داخلی به انواع ترفندهای جنایت‌آمیز، احتمال اینکه ماجرای خودسوزی او هم از سوی برخی جریانات مورد ‌اشاره برنامه‌ریزی شده باشد وجود دارد و دستگاه قضایی نباید از کنار آن به آسانی عبور کند.

 دستگاه قضایی و مراکز اطلاعاتی و امنیتی با بررسی دقیق ماجرا می‌توانند صحت یا نادرستی این احتمال را کشف و به آگاهی مردم برسانند.

این بررسی و تحقیق مشترک قضایی و اطلاعاتی باید از بازجویی کسانی آغاز شود که علیرغم اظهارات پدر محترم آن مرحومه درباره بیماری فرزندش و اطلاع قطعی از عدم صدور حکم محکومیت او به زندان و... اصرار دارند ماجرا را وارونه روایت کرده و با این وارونه‌نمایی زمینه‌ای برای حمله به نهادهای قانونی نظام فراهم آورند. احضار افرادی از این دست و بازجویی از آنها می‌تواند سرنخی برای کشف حقیقت ماجرا و شناسایی تحریک‌کنندگان احتمالی باشد. بدیهی است که در جریان این پی‌گیری باید از ملاحظات رایج و دست و پا گیر اجتناب کرد. چه ‌اشکالی دارد که دروغ‌پردازان درباره این ماجرای غم‌انگیز در هر جایگاهی که هستند برای کشف پشت صحنه احتمالی و پاسخگویی درباره دروغ‌بافی‌های خود مورد سؤال قرار بگیرند. مثلا از فلان خانم یا آقای نماینده و فلان هنرپیشه و فلان... پرسیده شود این دروغ ساخته خودش است یا از جایی به وی دیکته شده است؟! و اساسا از این دروغ‌بافی چه انگیزه‌ای داشته است؟!»

اکنون وظیفه مهم قوه قضائیه و مطالبه مردم و دلسوزان نظام از این دستگاه این است که در این ماجرا ورود قاطعی داشته باشد چرا که راه پیشگیری از تکرار رخدادهای مشابه، برخورد قاطع با افراد دروغگو و هزینه‌آفرین و جریان‌هایی است که می‌توان برخی از انها را ستون پنجم و پادوهای دشمن دانست.
 

چه کسانی در مرگ سحر دست دارند؟!

اما روی دیگر ماجرای اخیر میدان‌داری کسانی است که خود با رفتار و تحریکاتشان زمینه از دست رفتن جوانانی همچون سحر را فراهم آورده‌اند اما امروز برای وی اشک می‌ریزند.

هر چند کارنامه نظام جمهوری اسلامی در توجه به زنان طی ۴۰ سال اخیر درخشان و قابل دفاع است اما نگاهی به کارنامه برخی نمایندگان مجلس و مسئولان دولتی در سال‌های اخیر و توجه به دغدغه‌های عجیب آنها در حوزه زنان و دختران گویای روشن آن است که متاسفانه طرح هر از چندگاه موضوعات حاشیه‌ای و غیراولویت‌دار و پرهیز از پرداختن به نیازهای واقعی زنان و دختران به یک رویه تکراری تبدیل شده است.

در همین روزهای پس از مرگ سحر و در شرایط سخت اقتصادی و معیشتی مردم باز هم برخی دولتی‌ها از جمله معاون حقوقی و سخنگوی دولت از موافقت و پیگیری دولت برای ورود زنان به ورزشگاه گفتند هرچند رئیس‌دفتر رئیس‌جمهور در اظهار نظری مخالف آنها شرایط برای حضور زنان در ورزشگاه را مناسب ندانست.

اما پرداختن به مباحثی همچون ورود زنان به ورزشگاه، موتورسواری یا دوچرخه‌سواری، طرح به اصطلاح کودک همسری به جای توجه به نیازهای اصلی قشر بانوان کشورمان از جمله بیمه زنان سرپرست خانوار، مرخصی زایمان زنان شاغل، تسهیل شرایط ازدواج، تسهیل امکان فرزندآوری و فرزند پروری زنان شاغل، ایجاد زیرساخت‌های بهتر برای ورود اجتماعی زنان با الگوی بومی ایرانی اسلامی نه دیکته‌های غربی کار را به جایی می‌رساند که اولویت‌های برخی زنان جامعه نیز دچار تغییر می‌شود.

اگر سحر خدایاری که قبل از بیماری روحی و روانی دو لیسانس گرفته بود به موقع ازدواج می‌کرد، یا در شغل مورد علاقه مشغول می‌شد و اسیر اولویت‌های کاذب برخی مسئولان دولتی نمایندگان مجلس و فضاسازی‌های رسانه‌ای نمی‌شد، اکنون زنده بود و در واقع باید گفت مرگ سحر محصول عملکرد همان‌هایی است که امروز برایش اشک تمساح می‌ریزند یا برای رسیدن به همان هدف‌های دیکته شده از مرگ وی سوءاستفاده می‌کنند!


منبع: کیهان