به گزارش راسخون به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان، شهرآورد نودم به علت شرایط خاص این روزها، بهانه‌ای شد تا بار دیگر با نگاهی شاید موشکافانه‌تر به مسئله فوتبال وحواشی‌اش بپردازیم. این ورزش مهیج، پر سر و صدا و شاید هم گاهی دردسر ساز، اخیرا به عنوان یک مطالبه مطرح می‌شود. عده‌ای با سر دادن شعار دفاع از حقوق زنان، حضور بانوان در ورزشگاه را، حق قانونی این قشر دانسته و به بهانه‌های مختلف باب گفت‌وگو را هر از چند گاهی باز می‌کنند.

اینکه این موضوع می‌تواند یک حق باشد قابل انکار نیست اما در مورد قانونی بودن آن باید کمی بیشتر بحث شود. قبل از هر چیزی به این نکته  می‌اندیشیم که چرا در جمهوری اسلامی چنین قانونی وجود ندارد؟ یا به عبارتی دیگر چرا بانوان از ورود به استادیوم ممانعت می‌شوند؟

سالیان سال است که در جوامع غربی و اروپایی، زنان همچون مردان برای تماشای رقابت‌های فوتبالی به ورزشگاه‌ها می‌روند و ظاهرا کسی کاری به کارشان ندارد، پوشش و جایگاهشان برای حضور در ورزشگاه به انتخاب خودشان است و طبق آنچه سردمداران دفاع از حقوق زنان به جهان نشان می‌دهند، همه چیز به خوبی و خوشی برگزار می‌شود، آن هم تماشای این ورزش که بیش از آنکه به عنوان یک رشته ورزشی مطرح باشد، به واسطه حواشی‌اش مورد توجه است.
 
ویدئوی فوق، نمونه جالبی از اجرای قانون اجازه ورود بانوان به ورزشگاه در یکی از کشورهای جهان است، کشوری که مهد فوتبال دنیاست و نابغه‌های زیادی را به دنیای فوتبال معرفی کرده است. بله اینجا کشور پله فوتبالیست بی‌بدیل و تکرار نشدنی، یعنی برزیل است. ماجرای این ویدئو از این قرار است که عده‌ای از هواداران زن هر دو تیم با سر دادن شعار «زنان محترم»  در حال قدم زدن در کنار زمین هستند که با واکنش‌های غیرمنتظره‌ و یا شاید قابل پیش بینی از سوی هوادارن مرد مواجه می‌شوند، مردان حاضر ابتدا آنها را هو و سپس با جملات رکیک و غیر اخلاقی، بدرقه‌شان می‌کنند. البته که از نگاه مدافعان حقوق زنان، اینها تنها شوخی است و در اصل ماجرا، مردان برای بانوان احترام بسیاری قائلند. ناگفته نماند که ایران عزیز مهد فرهنگ و هنر است و این وصله‌ها به مردان غیور سرزمینمان نمی‌چسبد اما گاهی جو حاکم که ناشی از هیجان بالا و حس رقابت است، بر فرهنگ‌ها تاثیر می‌گذارد و باعث رخ دادن اتفاقاتی می‌شود که نه در شان ایران و ایرانی  و نه موازی فرهنگ دیرینه ماست.

و اما گریزی هم به ماجرای دختر آبی بزنیم، گرچه ما هم موافقیم که این ترفند به قدری ناشیانه و کلیشه است که حتی عوام را هم به خنده می‌اندازد آن هم در جایی که برخی خواص بازی می‎خورند. منظور آن دسته از سیاسیون و سلبریتی‌هایی است که علاقه وافری به دیده شدن دارند و با سوار بر هر موجی به دنبال مطرح کردن خود هستند. دخترآبی داستان خود سوزی دختری است که گفتند که در راستای اعتراض به قانون ممنوعیت ورود بانوان به ورزشگاه، افدام به خودسوزی می‌کند و حال به پاسداشت این حرکت غیورمندانه عده‌ای دلسوز و خیرخواه وطن، به خونخواهی از او در آستانه نودمین دربی، درصددند که این پروژه شکست‌خورده را دوباره احیا کنند. امثال مسیح علینژاد که با انتشار پستی توئیتری، به گمانی پوچ و واهی، قرار است فوتبالمان را به اصطلاح با فیفا در بیاندازد. از کجا آب چنین سربالا می‌رود که فدراسیون جهانی فوتبال از یک نوچه وطن فروش خط می‌گیرد؟!!




 
به راستی چند درصد از بانوان کشورمان، رفتن به استادیوم دغدغه‌شان است؟ و آیا سطح خواسته دختر ایرانی تا این اندازه تنزل کرده است که برای تماشای فوتبال در فضایی کاملا مردانه، دست به خودسوزی بزند؟! و آیا در شرایطی که آمار دختران مجرد به دلیل نبودن شرایط لازم رو به افزایش است و مسئولان گوش‌هایشان را گرفته‌‌اند تا صدایشان را نشوند، تماشای رقابت‌های فوتبالی تا این اندازه اولویت دارد؟! اگر هدف هواداری این ورزش است چرا تاکنون هیچ یک از این به اصطلاح مدافعان حقوق زنان، حرفی از سکوهای خالی رقابت‌های فوتبال بانوان به میان نیاورده است؟ چرا کسی نمی‌گوید که فوتبالیست‌های زن هم نیاز به تشویق و هواداری دارند؟ اصلا چرا نباید پشت پرده اهداف مهم تری چون براندازی نظام و جمهوری اسلامی با ضربه زدن به منزلت و شأن بانوی ایرانی در کار باشد؟ یعنی آمریکا و اسرائیل، از روی دلسوزی و نوع دوستی برای زنان ایرانی، دلارهایشان را در جیب مسیح علینژاد و همراهان داخلی‎اش می‌ریزند؟ از کی چنین مهربان شده‌اند؟ البته که تاریخ سابقه درخشانشان را به خوبی به خاطر دارد.  شاید ویدئوی زیر که  بخشی از یک نظرسنجی درخصوص مطالبات دختران کشورمان است بتواند مساله را بهتر روشن کند.
 
و کلام آخر اینکه در میان دغدغه های بسیار این روزها، در بحبوحه نبرد با یک جنگ تمام عیار اقتصادی و مجازی با غرب و اروپا، و در جایی که دختر ایرانی مطالبات مهم‌تری در زندگی‌اش دارد، رفتن به استادیوم شاید الویت آخرش هم نباشد‌. آنچه از احقاق حقوق زنان در جامعه جهانی مشاهده می‌شود تنها در سطح شعار باقی مانده است، و به لطف مدافعان حقوق زنان در داخل کشور، اصل به حاشیه رفته و حاشیه اصل شده است. شهرآورد هم بهانه دیگری همچون سایرین است که چیزی جز انحراف اذهان نیست و نوچه‌های آن ور آبی هم هرگز برای زن ایرانی دلشان نسوخته است، حتی اگر خودسوزی سحر خدایاری برای رفتن به استادیوم صحت داشت، باز هم الویت این قماش منافع شخصی‌شان بود. همان‌ها که حاضرند برای رسیدن به چمدان دلارهایشان، تا نابودی ارزش‌های وطنشان پیش بروند.

به طور قطع، جامعه جمهوری اسلامی زن ستیز نبوده و نیست و اسلام عزیز همواره برای زن شأن و منزلت بسیاری قائل بوده است و قانون ممانعت هم به معنای محدودیت جنس زن و ایجاد تبعیض نیست. همانطور که از نظرسنجی‌ها برمی‎آید پرواضح است که دختر ایرانی به خوبی به جایگاه خود واقف است و به آن درجه از درک و آگاهی رسیده است که به خوبی تشخیص دهد، در چه فضایی حضور داشته باشد. فرهنگ ایرانی هم کمتر مردی را مجاب می‌کند که با حضور همسر و دخترش در فضایی که به علت خشم و هیجان بالا، آمار فحاشی و آسیب‌رسانی بیداد می‌کند موافق باشد.