به گزارش راسخون، بالاخره انتظارها به پایان رسید و حملات گسترده موشکی به «عین‌الاسد»، بزرگ‌ترین پایگاه نظامی آمریکا در منطقه انجام شد، آن هم درست در همان دقیقه و ساعتی که سردار دل‌ها، ترور شده بود! در حال حاضر مهم‌ترین سؤالاتی که افکار عمومی نه فقط ایران که، سرتاسر جهان را به خود مشغول کرده این است که: «چه خواهد شد؟»، «آیا ایران انتقام سخت را گرفت و تمام شد یا هنوز اول کار است؟»، «واکنش آمریکا چگونه خواهد بود؟»، «اگر آمریکا پاسخ حملات ایران را بدهد چه اتفاقی رخ خواهد داد؟»، «آیا این حمله، باید انجام می‌شد؟» و...

«پیش‌بینی کردن»، فی‌نفسه، کار مشکلی است، چه رسد به اینکه در شرایط حساسی مثل شرایط امروز باشیم که تحولات با سرعت عجیبی جریان دارد. با بشرِ دوپا هم که مواجه باشی، این پیش‌بینی به مراتب سخت‌تر می‌شود. در فاصله «نوشته شدن این یادداشت» و«مطالعه آن از سوی شما» ممکن است صدها اتفاق دیگر رخ دهد که بین نتیجه و آنچه پیش‌بینی می‌کنیم فرسنگ‌ها فاصله بیندازد. حال با توجه به این مقدمه، تلاش می‌کنیم، پاسخ سؤال‌های فوق را که همه، ناظر به «آینده» است بیابیم.

حمله ایران به پایگاه بزرگ آمریکا در عراق، اتفاق «بسیار» مهمی است. این اهمیت، صرفا به دلیل تلفات و خسارات «احتمالا» بالایِ این حملات دقیق موشکی نیست. صِرفِ اینکه در سال 2020، کشوری جرأت می‌کند علنا و با اعلام قبلی به بزرگ‌ترین مدعی ابرقدرتی جهان این طور سیلی بزند، کم اتفاقی است؟ هیچ کشوری-تاکید می‌کنیم-هیچ کشوری از زمان جنگ جهانی دوم به این سو جرأت دادن چنین پاسخ محکم، صریح و علنی به آمریکا را نداشته است، حتی چین و روسیه. لذا اگر در این حمله به فرض محال از دماغ یک سرباز آمریکایی یک قطره خون هم نیامده باشد، چیزی از اهمیت آن و ضربه‌ای که به پرستیژ و حیثیت مدعی «قدرت اول نظامی جهان» وارد شد، کم نمی‌کند. این حمله، صرف‌نظر از تلفات و خسارات بالای آن آورده سیاسی بسیار بالایی برای ایران داشت و از این به بعد نگاه‌ها به کشورمان را در دنیا به شکل معنی‌داری تغییر خواهد داد، همانطور که نگاه «هری کیزیانس» مدیر مطالعات دفاعی اندیشکده آمریکایی «مرکز منافع ملی» به ایران و توانایی موشکی‌مان را تغییر داد: «ایران نشان داد یک ابرقدرت موشکی است و می‌تواند به آمریکا آسیب بزند و ما هم نمی‌توانیم جلوی همه موشک‌های ایران را بگیریم حتی اگر تک تک پدافند دفاع موشک بالستیکی که در جهان داریم را به خاورمیانه بیاوریم؛ ما حریف موشک‌های ایران نخواهیم شد». (دیروز در گفت‌و‌گو با سی ان ان)

در پاسخ به این سؤال که «چه خواهد شد؟» و «واکنش آمریکا چه خواهد بود؟» باید گفت «معلوم نیست». این احتمال –ولو کم- وجود دارد ترامپ حماقت کرده و برای حفظ آبروی خود هم که شده، پاسخی دهد. نتیجه چنین واکنشی معلوم است چون، جمهوری اسلامی ایران و متحدانش چنین سناریویی را پیش‌بینی و اعلام کرده‌اند، اهداف را از قبل مشخص کرده و آماده شلیک‌اند. اگر این سناریو رخ دهد، می‌توان گفت، باید منتظر جنگ، آن هم نه بین دو کشور که، بین دو جبهه «مقاومت به رهبری ایران» و «آمریکا» باشیم. این سناریو، بدترین سناریو با بیشترین «موانع پیش رو» است. در چنین حالتی ترامپ اولاً باید، قیدِ دور دوم ریاست‌جمهوری خود را بزند. (فراموش نکنیم یکی از جدی‌ترین اهداف ترامپ از ترور قهرمان ملی‌مان، پیروزی در انتخابات 2020 عنوان شده است) ثانیا باید «موافقت کنگره» را بگیرد، ثالثا از سدِ «مخالفت مردم»، «فشارهای سنگین دموکرات‌ها و رسانه‌ها» عبور کند، رابعا «هزینه بسیار سنگین سر شاخ شدن با یک جبهه عظیم و با انگیزه» را بپردازد. شاید گفته شود، برخی از این کشورهای عربی هزینه آن را می‌پردازند که در پاسخ باید گفت، در صورت شروع چنین جنگی، چنین کشورهایی، دیگر در نقشه وجود نخواهند داشت که بتوانند چنین ولخرجی‌هایی کنند! بنابر این، می‌توان گفت، این سناریو در کنار «بدترین و سخت‌ترین و پرهزینه‌ترین» بودن، «غیر محتمل‌ترین» نیز می‌تواند باشد. حتی اگر ترامپ بلوف انتقام و تحریم زده باشد.

1:20 دقیقه بامداد چهارشنبه، 18دیماه سال 98 خورشیدی، حیثیت آمریکا بود که موشکباران شد. اکنون که در حال مطالعه این یادداشت هستید، برخی از کشورها، مثل لتونی، کرواسی، اسلوونی و اسپانیا نیروهای خود را از عراق خارج کرده‌اند و برخی نیز به دنبال خروج از عراق هستند. برخی هم مثل خود آمریکا، انگلیس یا استرالیا از شمار نیروهایشان در این کشور کم کرده‌اند و پارلمان عراق نیز رای به اخراج تمام نظامیان آمریکایی داده و حتی زمزمه «اخراج آمریکا از کل منطقه» هم به گوش می‌رسد. آمریکایی‌ها که چندین دهه است با واژه «هژمونی»، «بودجه چند تریلیون دلاری نظامی» و حتی «فیلم‌های هالیوودی» و «قهرمان‌های کذایی» برای خود موقعیتی در اذهان دنیا ایجاد کرده‌اند، اکنون و با این ضرب شست، خود را در شُرُف اخراج، و این موقعیت را در خطر می‌بینند. آنها خوب می‌دانند در صورت اخراج از عراق، باید منتظر قیام‌های مردمی در افغانستان، لبنان و سایر کشورهای منطقه هم باشند. دیروز یک شهروند افغانستانی توییت زده بود: «ایران توانست، ما هم می‌توانیم.» تردید نداشته باشید یکی از مطالبی که در جلسه دیروز مقامات امنیتی، نظامی و اطلاعاتیِ آمریکا با ترامپ مطرح شده این است که، اگر پاسخی به این جسارت ایرانی‌ها ندهیم، سایر کشورها برای ما تره هم خرد نخواهند کرد. همینطور اینکه، اگر پاسخ ایران را بدهیم تل‌آویو و حیفا با خاک یکسان خواهند شد. اما در اینکه چگونه باید به آن پاسخ دهند مانده‌اند. این درماندگی را می‌شود از تایید و تکذیب‌هایشان درباره خروج یا عدم خروج از عراق به خوبی مشاهده کرد.

این سیلی به دلایل عقلی و حیثیتی باید به گوش آمریکا نواخته می‌شد. فراموش نکنیم سلیمانی نماد مقاومت و قهرمان ملی ما و بسیاری از مظلومین عالم است، آن هم در زمانی که هیچ کشوری چنین قهرمانی ندارد. قهرمانی که دشمنانش او را «دشمن قابل احترام» نامیده و برخی هم معتقدند، حسادت و کینه ژنرال‌های چهارستاره آمریکایی از موفقیت‌های بی‌نظیر او، در قتل ناجوانمردانه‌اش نقش داشته است. بنابر این، حمله به حاج قاسم سلیمانی، فقط حمله به یک استراتژیست نظامی و سیاستمدار بی‌نظیر نبود. حمله به کسی بود که رهبر معظم انقلاب دیروز درباره‌اش فرمود: «من در برابر روح بزرگ آن شهید بزرگ، سر تعظیم فرود می‌آورم».

دلیل عقلی آن هم این است که، اگر به این جنایت پاسخ داده نمی‌شد (ولو پاسخ اولیه) دو ضربه حیثیتی خورده بودیم. یکی همان که با ترورش خوردیم و دیگری همین که سکوت کردیم. سکوت ما، ضربه حیثیتی دوم به خودمان بود. ضمن آنکه این پاسخ، اثر «بازدارندگی» جدی دارد و سکوت ما به مثابه چراغ سبزی برای حملات بیشتر، نه فقط برای ترور شخصیت‌ها که به شهرهایمان تعبیر می‌شد. سپاه با این سیلی، جلوی ترورها، حملات و کشیده شدن جنگ به داخل کشور را گرفت.

به دلیل اهمیت موضوع، یک نکته مهم را در اینجا تکرار می‌کنیم. یکی از برکات دیده شده خون سردار دل‌ها، اتحاد عجیب و کم نظیری است که بین مردم ایران از یکسو و ملت‌های مسلمان از سوی دیگر، ایجاد شده و فتنه عراق و لبنان را هم به حاشیه برده است. این اتحاد شاید به اندازه آن حملات موشکی، قدرت بازدارندگی دارد. نباید این اتحاد به هیچ قیمتی سست و دو صدا از ایران شنیده شود!


منبع: کیهان