چهل روز پس از شهادت سردار شجاع انسانها
سردار سلیمانی، تلاش کرد تا انسان ها از خود بپرسند راه نجات کجاست؟ نجات دهنده کیست؟ هیبت ظالم را چگونه بشکنیم؟ او تلاش کرد تا انسانها از خود بپرسند راه حل چیست؟ و کوتاهترین راه کدام است؟ سردار دلها سالها تلاش کرد تا کوتاهترین راه را برای پیشنهاد به انسانها بیابد و آن را معرفی کند.
سردار دلها مکلف به تکلیفی الهی بود. جذب برای انسانهای آزادیخواه و دفع برای دشمنان بشریت. او با امریکا سر دعوا داشت که جان هیچ انسانی جز خودیهایش نسوزد. خودیهایش هم کسانی هستند که سیاست او را دارند. شهید سلیمانی با صهیونیستها سر دعوا داشت که خود را برتر میدانند و برای هیچ انسانی حتی نوکران امریکاییاش ارزشی قائل نیست. خط و مشی سردار مشخص بود، هر که با خدا و با خلق خدا دوست بود، با او دوستی میکرد و هر که با خدا و خلق خدا دشمن بود، باید منتظر سیلی این شهید عزیز میبود. او شجاع بود چون با خدا بود. از کسی هراسی نداشت چون قدرتی را بالاتر از قدرت خدا نمیدید. او شهید بود چون عاشق خدا بود. او شهید شد چون باید به دیدار محبوب میرفت.
سردار قاسم سلیمانی همانند قاسم بن الحسن(ع) قطعه قطعه شد و مانند سلیمان نبی(ع) دست و دل باز بود. دشمنان را اجیر خود کرده بود تا در نقشه او حرکت کنند. همچون سلیمان(ع) که نیروهای غیبی را از جانب خدا در اختیار داشت، با نیروی غیبی خود دلها را تصرف میکرد. در سیاست، در گفتگو، در جبهه در شهر، در زمین خودی، در زمین دشمن او حرف اول را زد. فراریان از جنگ را با نیوری غیبی خود به میدان آورد. متکبرترین سیاستمداران را با لبخند همیشگیاش خاضع میکرد. او سردار همه انسانها بود و همه انسانها مدیون او هستند. او انسانیت را کمک حال بود و انسانیت خود را در قد و قواره او میدید.
توصیهها
سردار شهید در وصیت نامه خود و در جملاتی کوتاه بزرگترین حرفها را با همه انسانها زد. او کوتاهترین راه را جلوی پای ما گذاشت. راهی که او را تا آن جایگاه بالا برده بود. شهید پر افتخار اسلام، برای همیشه به سوالی در مورد خودش جواب داد تا اگر کسی از او پرسید که چطور به این جایگاه رسیدی و انسانها را مدیون خود کردی؟ بگوید: اطاعت از ولایت. اطاعتی که ضامن سلامت اسلام است. سردار دلها اگر در وصیتنامه خود همین یک جمله را میآورد، کافی بود تا جواب تمام سوالها را بدهد. چطور میشود کشور را نجات داد؟ چطور از عهده حل مشکلات برآمد؟ چطور میشود در مقابل دشمن ایستاد؟ چطور اسلام را از خطر نابودی برهانیم؟ چطور میشود دشمن را نابود کرد؟ چطور برترین قدرت را داشته باشیم؟ چطور دشمن را بترسانیم؟ چطور وحدت پیدا کنیم؟ چطور انسانها را نجات دهیم؟ چطور بهشتی شویم؟ و هزاران سوال دیگیر که سردار قاسم سلیمانی با یک جمله آن را جواب میدهد؛ اطاعت از ولایت.این شهید والا مقام می گوید: «برادران و خواهرانم! جهان اسلام پیوسته نیازمند رهبری است؛ رهبری متصل و منصوب شرعی و فقهی به معصوم. خوب میدانید منزّهترین عالِم دین که جهان را تکان داد و اسلام را احیا کرد، یعنی خمینی بزرگ و پاک ما، ولایت فقیه را تنها نسخه نجاتبخش این امت قرار داد؛ لذا چه شما که به عنوان شیعه به آن اعتقاد دینی دارید و چه شما که به عنوان سنّی اعتقاد عقلی دارید، بدانید [باید] به دور از هرگونه اختلاف، برای نجات اسلام خیمه ولایت را رها نکنید. خیمه، خیمه رسول الله(ص) است. اساس دشمنی جهان با جمهوری اسلامی، آتش زدن و ویران کردن این خیمه است. دور آن بچرخید. والله والله والله این خیمه اگر آسیب دید، بیت الله الحرام و مدینه حرم رسول الله و نجف، کربلا، کاظمین، سامرا و مشهد باقی نمی ماند؛ قرآن آسیب می بیند».
آیا کسی جرأت دارد برای حرفش با این صراحت سه مرتبه به اسم اعظم خداوند قسم بخورد؟ آیا این عارف بلند مرتبه که معرفت را در خدمت به اسلام و ساییدن صورت خود بر آستان اهل بیت(ع) فراگرفت، معنای قسم به اسم جلاله خداوند را نمیداند؟! سلسله جبالی از تجربه راه درست را اطاعت از ولایت دیده و جایگاهی که برای رسیدن به آن سالها باید تلاش میکردیم را برای ما کوتاه کرده است. کجایند آنان که میگویند: راه هزار شب را نمیتوان به یک شب پیمود! تا ببیند سردار شهید راه هزار شب را برای ما تبدیل به یک شب کرد. کسی که به وصیتش عمل کند مؤمن به راهی است که این شهید را به مقصد مقصود رسانید. کجاست به چشم خود ببیند «کافر اگر عاشق شود، بی پرده مؤمن می شود». او راه را به ما نشان داد تا در آن قدم برداریم، نه آنکه بایستیم و نه آنکه معطل حسابهای دنیایی شویم. تبعیت از ولایت یعنی همراه او بودن، در کنار او بود، ناصر او بودن و قدم در مسیرش برداشتن. در کنار ولی ماندن شرط است. رفیق نیمه راه نبودن مهم است.
علمای ربانی
خطاب این شهید به علما و مراجع معظم برخواسته از تجربیات ایشان بود. او به چشم خود دید است که دشمنان به هر طریقی میخواهند آنها را از نظام و ولایت فقیه دور کنند. دشمن گاهی با مبارزات علمی و گاهی با بحث بر سر اعلمیت و اینکه فلان فرد سوادش بیشتر از فلان مرجع است یا کمتر؟ وارد میشود، گاهی با ورود به تفاوت نظرات علمی در احکام شرعی وارد میشود تا یک مرجع را در مقابل مرجعی دیگر قرار دهد. گاهی به مرجعی توصیه میکند با سکوتش مخالفت خود را در موضوعی اعلام کند و گاهی اطرافیان را در حمایت از مرجعی بر علیه مرجعی دیگر میشوراند. تجربه چهل ساله انقلاب نشان داده که همیشه یک طرف برنامه دشمن ولی فقیه زمان وجود دارد.در طول این سالها دشمن با حربههای مختلف وارد شد. طوری به مردم القا کرد که فکر کنند مراجع و علما با ولی فقیه مخالف هستند. در حالی که همه آنها از نظر علمی، اخلاقی و سیاسی در یک جبهه بودند و رای و نظرشان حمایت از ولایت فقیه، ولی فقیه و نظام اسلامی بود. سردار سلیمانی با چشمان خود دید که دشمن با تحریک اطرافیان یا ذینفعان میخواست مرجعیت را با ولایت دراندازد و علما را از نظام و ولی فقیه دور کند. این برنامه دشمن شاید در سطوح پایین و در میان عده کمی از طرفداران برخی مراجع عملی شده باشد. اما با کمک پروردگار و علاقه اهل بیت(ع) به نظام اسلامی، در سطوح بالا و در سطح مراجع عظام و علمای ربانی برنامه دشمن اجرا نشد و نتوانست مراجع را از نظام دور کند و به تبع آن نظام و ولی فقیه را تضعیف کند. مراجع حاضر بارها در سخنان خود حفظ نظام را یک واجب عینی دانستند و رهبر انقلاب حضرت آیت الله العظمی خامنهای را رهبری شایسته و لایق ترین سکان دار نظام معرفی کردند.
سردار شهید در بخشی از وصیت نامه خود به برنامه دشمن اشاره کرد و اطمینان داد که اگر دشمن پیروز شود تلاش صدها سال مراجع گذشته و حال از بین خواهد رفت.
سردار دلها با دلی پر از عشق به مراجع و علما میگوید: «سخنی کوتاه از یک سرباز 40 ساله در میدان به علمای عظیمالشأن و مراجع گرانقدر که موجب روشنایی جامعه و سبب زدودن تاریکیها هستند، خصوصاً مراجع عظام تقلید. سربازتان از یک برج دیدهبانی، دید که اگر این نظام آسیب ببیند، دین و آنچه از ارزشهای آن [که] شما در حوزهها استخوان خُرد کردهاید و زحمت کشیدهاید، از بین میرود. این دورهها با همه دورهها متفاوت است. این بار اگر مسلّط شدند، از اسلام چیزی باقی نمیماند. راه صحیح، حمایت بدون هرگونه ملاحظه از انقلاب، جمهوری اسلامی و ولیفقیه است. نباید در حوادث، دیگران شما را که امید اسلام هستید به ملاحظه بیندازند. همه شما امام را دوست داشتید و معتقد به راه او بودید. راه امام مبارزه با آمریکا و حمایت از جمهوری اسلامی و مسلمانان تحت ستم استکبار، تحت پرچم ولیفقیه است.
من با عقل ناقص خود می دیدم برخی خناسان سعی داشتند و دارند که مراجع و علمای مؤثر در جامعه را با سخنان خود و حالت حق به جانبی به سکوت و ملاحظه بکشانند. حق واضح است؛ جمهوری اسلامی و ارزشها و ولایت فقیه میراث امام خمینی(ره) هستند و میبایست مورد حمایت جدی قرار گیرند. من حضرت آیت الله العظمی خامنهای را خیلی مظلوم و تنها میبینم. او نیازمند همراهی و کمک شماست و شما حضرات معظّم با بیانتان و دیدارهایتان و حمایتهایتان با ایشان میبایست جامعه را جهت دهید. اگر این انقلاب آسیب دید، حتی زمان شاه ملعون هم نخواهد بود، بلکه سعی استکبار بر الحادگری محض و انحراف عمیق غیر قابل برگشت خواهد بود. دست مبارکتان را میبوسم و عذرخواهی میکنم از این بیان، اما دوست داشتم در شرف یابیهای حضوری به محضرتان عرض کنم که توفیق حاصل نشد».
اخبار مرتبط
تازه های اخبار
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}